نسبت علوم سیاسی با فلسفه سیاسی و حکمرانی

متن سخنرانی دکتر رضا غلامی در اختتامیه کمیسیون تخصصی علوم سیاسی اسلامی

از کمیسیون های پانزده‌گانه هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲

سلام و عرض ادب دارم خدمت اساتید، محققان و دانش‌پژوهان ارجمند حاضر در کمیسیون تخصصی علوم سیاسیِ اسلامی و از ریاست محترم‌ کمیسیون استاد ارجمند جناب آقای دکتر لک زایی و دبیر محترم کمیسیون، جنتب آقای دکتر اسفندیار به خاطر زحماتشان بسیار سپاسگزارم.
موضوع بحث کوتاه من نسبت علوم سیاسی با فلسفه سیاسی و حکمرانی است و قصد دارم تصویر دقیق تر و روشن تری از ارتباط این سه، از نظرگاه خودم حضورتان تقدیم کنم.
علوم سیاسی مطالعه علمی سیاست، دولت و امور عمومی در سطوح محلی، ملی و بین المللی است. همچنین علومی است برای درک ایده های سیاسی، درک ایدئولوژی ها، نهادها، استراتژی ها، فرآیندها و رفتارهاست‌.
علاوه بر این، علوم سیاسی، علومی است برای فهم ذهنیت ها و کُنش های سیاسی گروه ها، طبقات، احزاب و توده مردم.
علوم سیاسی در پی صحبت از فرآیندهای شکل گیری قدرت و روند مهار آن بوسیله قانون و تبدیل آن به سیستم سیاسی است. سیستمی که بتواند شرایط ایجاد یک زندگی مطلوب بر اساس باورها و ارزش های بنیادین مورد قبول آن جامعه را فراهم کند.
علاوه بر این، علوم سیاسی پاسخگوی به سؤالات متعددی درباره روابط بین المللی و چگونگی ایجاد مناسبات مسالمت آمیز و نافع با کشورهای دیگر و مجامع مختلف جهانی است. در عین حال این علوم ناظر به جنگ ها و چگونگی مواجهه با آنها و دست یابی به صلح پایدار هم توصیفات و تبیین‌‌های جدی برای ارائه دارد.
در واقع، علوم سیاسی به دنبال توصیف، تبیین و پیش بینی پدیده های سیاسی است.
یعنی علوم سیاسی تجزیه و تحلیل و پیش بینی هایی را در مورد مسائل سیاسی و امور دولتی ارائه می دهد و راه را برای دست یابی جامعه به رویاها و اهداف بلند خود هموار می کند.
ضمناً علوم سیاسی، از نظر محیطی متنوع است و محیطهای علمی گوناگونی اعم از فلسفه سیاسی، حقوق، جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، جغرافیای سیاسی و غیره را در جهت رسیدن به اهداف خود درگیر می کند.‌
علوم سیاسی برای تفسیر رویدادها و داده‌های دنیای سیاست، بیش از هر چیز، بر انواع روش‌های تجربی و مدل‌های آماری متکی است. دانشمندان علوم سیاسی از دو روش تحقیق کمی و کیفی برای مشاهده و نتیجه‌گیری درباره پدیده‌های سیاسی استفاده می‌کنند. اابته روش های کیفی عمدتا بر درک معنا و زمینه رویدادهای سیاسی تمرکز دارند.
بر خلاف تصورات رایج، کار علوم سیاسی را باید عمدتاً توصیف و توضیح آنچه هست در نظر گرفت. یعنی این انتظار که علوم سیاسی مانند علوم و پژوهش‌های هنجاری به دنبال تجویز و باید و نباید باشد، به جا نیست. تجویز و باید و نباید، بیشتر کار عقلانیت عملی است که پس از علوم سیاسی و مبتنی بر یافته های آن وارد میدان حکمرانی می‌شود.
خب، حتما سئوال می کنید که از نظر من علوم سیاسیِ اسلامی چه توضیحی دارد؟
وقتی از علوم سیاسیِ اسلامی سخن می گوییم، منظور تغییر ماهیت علمی و ساینتیفیکی علوم سیاسی نیست. همانطور که اشاره شد، کار علوم سیاسی، بیشتر توصیف، تبیین و پیش بینی واقعیت ها و پدیده‌های سیاسی است نه فلسفه ورزی سیاسی و نه ارائه اصول و بنیادها و نه تعیین بایدها و نبایدها. به این ترتیب، منظور ما از اسلامیت علوم سیاسی، مبتنی ساختن علوم سیاسی تجربی بر فلسفه سیاسی و بر عقلانیت سیاسی اسلامی است. هر علم تجربی‌ای، بر یکسری پیش فرضهای بنیادی استوار است که روح آن علم را تشکیل می دهد و در جهت یابی علم نقش منحصربفرد و سرنوشت ساز دارد.
و اما حکمرانی به فرآیند تصمیم گیری و اجرای تصمیمات سیاسی در یک جامعه یا سیستم سیاسی اشاره دارد.
این فرایند، شامل تعاملات از طریق قوانین، هنجارهای اجتماعی و ساختارهای قدرت است. مفهوم حکمرانی دربرگیرنده مجموعه ابزارها و روش هایی است که قوانین، هنجارها و اقدامات ساختار یافته و پایدار تبدیل می‌شوند.
حتی می توان حکمرانی را شامل سیستمی از قوانین، شیوه ها و فرآیندهایی دانست که توسط آنها یک جامعه یا مجموعه‌ای از جوامع هدایت و کنترل می شود.
نباید از نظر دور داشت که ظهور یک حکمرانی مناسب و عقلانی، مستلزم وجود سیستم ها و ساختارهای قوی است.
هر حکمرانی‌ای بر طیف گسترده ای از اصول استوار است که آنها را از عقلانیت سیاسیِ نظری دریافت می کند.
باید توجه داشت که تنها با پایبندی حکمرانی به این اصول، زمینه موفقیت حکمرانی فراهم‌ می‌شود.
مثلاً ما در عقلانیت نظری اسلامی بر حاکمیت شرع و قانون، بر تعهد به رفتار اخلاقی، بر استقرار نظام‌مند عدالت اجتماعی، بر تامین مشارکت حداکثری مردم، بر پاسخگویی به مردم و شفافیت و همچنین بر کارایی و اثربخشی تاکید داریم و حکمرانی اسلامی هر چند وجه ابزاری، روشی و تکنیکی خود را حفظ می کند اما از چنین اصولی تبعیت می کند.
پس اگر بپرسید چه رابطه ای بین علوم سیاسی و حکمرانی ( به منزله مجموعه شامل ابزارها، روش ها و فناوری نرم برای اداره جامعه ) وجود دارد؟ پاسخ این است که حکمرانی بر سه چیز تکیه دارد : یک. عقلانیت سیاسی نظری؛ دو. علوم سیاسی و سه. عقلانیت سیاسیِ عملی.
با این وصف، از نظر من، حکمرانی اسلامی، حکمرانی‌ای است که به مثابه یک دستگاه، اصول خود را از فلسفه سیاسی و عقلانیت سیاسی اسلامی در بُعد نظری دریافت می کند. گزاره‌های علمی مورد نیاز خود را از علوم سیاسی اسلامی با همان تعریفی که ارائه شد تامین می کند و بعدُ عملی و هنجاری (‌ یا همان بایدها و نبایدها ) خود را از عقلانیت سیاسی اسلامی در بُعد عمل دریافت می کند.
تصور من این است که باید از خلط مرزها در فلسفه سیاسی، عقلانیت سیاسی اسلامی در دو بُعد نظری و عملی و علوم سیاسی و همچنین حکمرانی اسلامی پرهیز کنیم. به ویژه یادآوری حقیر این است که کانون و مرکز تجمع علوم و معارف هنجاری و تجویزی در عقلانیت سیاسی عملی اسلامی است، این در حالی است که ما به بسط و تعمیق این عقلانیت کمتر توجه کرده‌ایم.

از توجه شما سپاسگزارم.
والسلام علیکم و رحمه الله

https://r-gholami.ir/?p=3380