مهاجرت سیاه؛ مهاجرت سفید

درنگی درباره پدیده مهاجرت نخبگان علمی در ایران

درباره مهاجرت نخبگان ایرانی نظرگاه‌های مختلفی وحود دارد و طبیعی است که هر کس از زاویه دید خود به موضوع مهاجرت می نگرد. به نظر می رسد صرف نظر از اینکه آیا هر مهاجرتی برای کشور تهدیدآمیز هست یا نه، بحث و گفتگوی آزاد و جسورانه در جهت شاخت همه جانبه و عمیق پدیده مهاجرت، لازمه مواجهه عاقلانه با این پدیده محسوب می‌شود. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ایرانِ امروز، تنها کشوری نیست که با پدیده مهاجرت روبروست و یا درصدد رویارویی با آن می‌باشد، در واقع، مهاجرت نخبگان علمی به کشورهای گوناگون به ویژه کشورهای به اصطلاح توسعه یافته که بسترهای مساعدی را برای جذب نخبگان دنیا فراهم‌ می کنند، مختص ایران نیست و طی دو سده اخیر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تجربه شده است. با این وصف، بهره‌گیری هوشمندانه و گزینشی از تجاربِ شناختی و عملی کشورهای دیگر نیز نباید از نگا‌ه‌ها دور بماند. به نظر می رسد مهاجرت در ایران عوامل متنوع و به هم‌مرتبطی دارد اما این عوامل بر حسب شرایطِ هر مقطع تاریخی و جوامع یا کامیونیتی‌های گوناگون، دائما در معرض تغییر وزن می‌باشد. بر اساس مخرج مشترک بسیاری از مطالعات میدانی در این عرصه، در حال حاضر، پانزده عامل از بین عوامل مهاجرت در ایران مهم تر و کلیدی تر به نظر می رسد. درباره هر یک از پانزده عامل مزبور و وزن فعلی آنان می‌بایست بحث و گفتگوی مفصل داشت اما در این یادداشت، به ارائه فهرستی از این عوامل بسنده شده است.

یک. تبلیغات رسانه‌ای وسیع و جذاب از زندگی مرفه و آزاد در بخش هایی از اروپا، کانادا و ایالات متحده و حتی برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس.

دو. انتشار اطلاعات غلط درباره روند مهاجرت و وضعیت مهاجرین در کشورهای غربی و ….

سه. ملموس شدن پدیده جهانی شدن یا globalization و قدرت هضم‌کنندگی آن و همچنین عدم امکان نادیده گرفتن آن یا بی‌تفاوتی نسبت به مزیت های جهانی شدن از سوی نخبگان. ضمن آنکه در جهانی شدن نه تنها مفهوم هویت ملی به هویت جهانی تغییر کرده بلکه معنای سنتی مهاجرت را دستخوش تغییرات جدی قرار دارده است و این موضوع را نباید در گسترش مهاجرت دست‌کم گرفت.

چهار. وضعیت نامطلوب اقتصادی در ایران و در نتیجه کاهش رفاه و رشد اقتصادی.

پنج. مشکل جدی اشتغال مناسب، با درآمد “معقول” برای کسانی که در ایران از تحصیلات عالی یا مهارت ویژه ای برخوردارند و نیز دور بودن کشور از مرزهای تکنولوژی و صنعت.

شش. نهادینه نشدن دیپلماسی علمی در ایران و همچنین ایجاد موانع در برقراری ارتباطات و تعاملات بین المللی نخبگان ایرانی در جهت دانش و مهارت افزایی و پیشبرد پروژه های علمی خود.

هفت. نبود فرصت های مناسب برای فعالیت شرکت های چند ملیتی در ایران به دلیل تحریم ها و غیره.

هشت. بی ثباتی مدیریتی و مقرراتی در کشور به علاوه احساس وجود ناکارآمدی مزمن و آلوده به فساد در دستگاه مدیریتی کشور (در هر دوره سیاسی) و در نتیجه، ناتوانی در پیش بینی آینده خود و فرزندان

نه. ناتوانی دستگاه دیپلماسی کشور در رفع یا کاهش تحریم‌ها از طریق بازخوانی واقع‌بینانه منافع و مصالح ملی.

ده. افزایش برخی آسیب های اجتماعی در ایران و بروز بیشتر آن در ذهنیت اجتماعی.

یازده. علاقه به آزادی بیشتر فردی و اجتماعی که بخشی از آن ثمره تبلیغات رسانه های غربی می باشد. این موضوع در ارتباط با زنان به مراتب بیش از مردان است.

دوازده. ضعف هویتمندی و نیز کاهش شدید دلبستگی های ملی و حتي قومي و فاميلي در میان‌ نخبگان ایرانی.

سیزده. افزایش شکاف اجتماعی در ایران و تلاش آگاهانه یا ناآگاهانه برخی در بدنه حاکمیت به دامن زدن به آن.

چهارده. نبود فرایند مناسب برای مشارکت سیاسی به معنای مصطلح و نیز عدم آگاهی و اطمینان خاطر به تحقق صحیح مردم سالاری دینی در ایران.

پانزده. سیاه نمایی وسیع از شرایط کشور در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … هم از سوی رسانه های غربی و هم از سوی جریانات سیاسی ایران.

بعد از احصاء مهم ترین عوامل مهاجرت، گام‌ بعدی تلاش برای پیدا کردن چند عامل کلیدی و سپس برنامه ریزی واقع بینانه برای تضعیف این عوامل است. به نظر می رسد در میان عوامل مورد اشاره، مشکل اشتغال مناسب، با درآمد “معقول” برای کسانی که در ایران از تحصیلات عالی یا مهارت ویژه ای برخوردارند و نیز حل نسبی دور بودن کشور از مرزهای تکنولوژی و صنعت بواسطه عدم همکاری های بین المللی، عامل کلیدی محسوب می‌شود؛ به عبارت دیگر، در صورتیکه دولت بتواند در جهت رفع این مشکل گام های اساسی و ملموسی بردارد، درصد کمی از دلبستگی به کشور نیز می تواند اثر سایر عوامل را تا حدی بر تصمیم‌ نخبگان برای مهاجرت کاهش دهد‌.

یکی از پرسش های مهم طی سالهای اخیر که پاسخ های گوناگون به آن، مناقشاتی را نیز در پی داشته است، رویکرد فرصت محور یا سفید به پدیده مهاجرت است. در حقیقت، در این‌ منظر، مهاجرت آنطور که اغراق شده منفی و مخرب نیست و اتفاقاً کشور ما همچون‌ چین در یک مقطع تاریخی، می تواند از مهاجرت به سود خود استفاده کند. مهم‌ترین فوائد مهاجرت در چنین رویکردی عبارت است از:

یک. زمینه سازی برای تربیت نیروی مورد نیاز کشور در لبه مرزهای علمی جهان

دو. ارتقاء سطح شناخت و همچنین تقویت تراز مدیریت توسعه علم و فناوری در ایران

سه. فراهم سازی فرصت های انتقال علم و فناوری به کشور

چهار. امکان کسب تجربه نخبگان علمی در شرکت های دانش بنیانِ درجه یک دنیا

پنج. زمینه سازی برای شناخت و ارتباط با دانشمندان و نخبگان علمی بزرگ دنیا و استفاده از ظرفیت آنها در کشور

شش. مهیا شدن زمینه شکل گیری انجمن های علمی-بین المللی و مجلات علمی چند زبانه و ارتباط دهی آنها به داخل کشور

هفت. فراهم شدن زمینه مساعدتر برای بهره برداری کشور از آزمایشگاه‌های عظیم و بی نظیر دنیا

هشت. ایجاد زمینه های طبیعی برای دیپلماسی علمی به‌معنای ارتباط، همکاری و تعامل علمی و فناوری میان ایران و کشورهای پیشرفته با وساطت نخبگان ایرانی

نه. امکان مشارکت وسیع تر و موثرتر در پروژه های عظیم جهانی مانند سرن و غیره

ده. استفاده از نخبگان ایرانی به مثابه سفیران فرهنگی-تمدنی ایران

با همه این ها، تبدیل مهاجرت به فرصت به هر میزانی که ممکن باشد، منتفی کننده تهدیدهای آن نیست، ضمن آنکه سفید شدن نسبی مهاحرت در کشور، نیازمند سیاست گذاری های صحیح و مواجهه روشن، هوشمندانه و باثبات با پدیده مهاجرت است و نباید تصور کرد می توان با حرف و شعار از فرصت های دهگانه‌ای که به آنها اشاره شد، نفع برد.

 

__________________________________________

منتشر شده در دومین شماره فصلنامه ارغوان‌نامه، زمستان ۱۴۰۱

https://r-gholami.ir/?p=3056