پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
درباره حجاب سخن فراوان گفته شده و من هم طی سالهای گذشته گفتارها و یادداشت های پرشماری در این زمینه دارم اما چه بسا امروز لازم باشد به فراخور موقعیتی که در آن قرار داریم، مروری دوباره به موضوع حجاب و عقلانیت آن و نیز منطق رویارویی با آن به مثابه یک ابژه اجتماعی داشته باشم.
یکم. حجاب یک ضرورت عقلی و شرعی است که فوائد آن برای بانوان شریف ایرانی کم نیست. حجاب، زن ایرانی را از ابزار هوسرانی مردان هوسران یا ابزار سودآوری سیستم مریض سرمایهداری، به یک شخصیت اصیل و ارزشمند تبدیل می کند؛ حجاب، فرصت خودآگاهی و هویتیابی بانوان گرامی را بوجود میآورد؛ حجاب، زمینه بروز استعدادها و ظرفیت های فراوان بانوان عزیز را که در اثر بی حجابی و برهنگی به انحراف کشیده شده را شکوفا میسازد.
حجاب، به تمایلات جنسی مردان و زنان جامعه، تا حد قابل اعتنایی اعتدال می بخشد. حجاب، به تقویت امنیت اجتماعی بانوانِ با کرامت کشورمان منجر شده و از آزار و اذیت های رنج آوری که به طبع روزگار متوجه آنهاست، میکاهد. حجاب، به تقویت بنیان خانواده و شکل گیری مودت و مهربانی بیشتر میان اعضای خانواده به ویژه همسران منجر میشود.
دوم. وقتی از حجاب صحبت می کنیم، منظورمان حجاب حداقلی و شرعی است که می تواند اشکال متنوعی داشته باشد. حجاب مساوی با چادر به سر کردن نیست که طبیعی است برای برخی از بانوان دشوار و دفعکننده می باشد. شاید یکی از دلایل کم رونق شدن حجاب در سال های گذشته، اصرارهای بیجا برای یکدستسازی بانوان در نوع پوشش و حجاب، و نیز سیاه و سفید کردن صحنه حجاب بوده است. چادر سر کردن در زیست اجتماعی امروزِ بانوانِ ایرانی فقط یک ذائقه و سلیقه تاریخی است و بانوان ما میتوانند به مطالبه شرع درباره حجاب، متناسب با اقتضائات حضور اجتماعی خود، با اشکال گوناگون پاسخ دهند.
سوم. با وجود آنکه اسلام بر التزام بانوان به حجاب شرعیِ صحیح تاکید دارد اما نمی توان نام هر گونه شُلحجابی یا ضعیف الحجابی را بیحجابی گذاشت یا تصور کرد افراد ضعیف الحجاب عمداً تعهد خود به دین و احکام شریعت را کنار گذاشته اند. باید توجه داشت که برخی از ضعیف الحجابها از افرادی که به همه ظواهر شرعی التزام نشان می دهند مومنترند اما به هر دلیل این کاستی در رفتارشان بروز و ظهور یافته است. یکی از اشتباهات ما، برچسبزنی های بیمنطق، و جدا کردن ضعیف الحجابها از جریان اسلامی و انقلابی و فربه کردن جریان مقابل اسلام و انقلاب بوده است! البته باید توجه داشت، قراردادن ضعیف الحجابهای طرفدار اسلام و انقلاب ( با همه تنوع و تکثری که برای آنانمی توان در نظر داشت ) در متن جریان انقلاب، نباید در حد شعار باقی بماند بلکه باید در عمل عینیت یافته و دربهای مجموعههای انقلابی به روی این افراد باز شود.
چهارم. اگر از من سئوال شود که بی حجابی معلول چه چیزهایی است، پاسخ های دقیق و مفصلی برای این سئوال دارم اما در اینجا فقط به پنج علت اصلی اشاره می کنم :
یکم. اختلال در هویت و تشخّص بانوان ایرانی؛
دوم، ورود گسترده ارزش ها و سبک زندگی غیر دینی به جامعه ما از طرق غیر فکری و به تبع آن، شکل گیری آنومی یا بهمریختگی ارزشی؛
سوم. عدم پاسخگویی قانع کننده و جذاب ما به پرسش های روز درباره آزادی و حقوق زن و نیز توجیه حجاب در این ساحت؛
چهارم. رفتارهای تحقیرآمیز با زن در مواجهه با موضوع ظواهر دینی از جمله حجاب و برانگیختن حس مقابلهگری او؛
پنجم. برخورد صفر و صدی با حجاب و عدم تنوع و تکثر معقول و جاذب در شکل حجاب. به نظر می رسد هر نوع کار فرهنگی باید بتواند به این پنج علت عنایت کافی داشته باشد.
پنجم. دعوت به حجاب اصالتاً یک امر فرهنگی است و رعایت حجاب نیز در درجه اول یک امر عقلی- قلبی است که از طریق اقناع عقلی و پیوند آن با روحیه لطیف انسان حاصل میشود؛ با این حال، هر جامعهای ( حتی یک جامعه بی دین و سکولار ) می تواند بر حسب مصالح اجتماعی، رعایت پوششی خاص را از طرق دموکراتیک، به قانون تبدیل کند. به بیان دیگر، مبدل شدن رعایت حجاب به یک امر قانونی، غیر منطقی نیست. کما اینکه امروز در جوامع سکولار قوانینی در باب پوشش مردان و زنان در مجامع خاص وضع شده است.
ششم. هر چند کشف حجاب در جامعه ما یک پدیده غیر شرعی و غیر قانونی است اما باید مراقب بود همه آنهایی که مبادرت به کشف حجاب می کنند را با یک چشم ندید. بعضی از آنها ندانسته و از سر سادهلوحی و جوّزدگی به کشف حجاب روی می آورند و نه تنها با دین و انقلاب خصومتی ندارند بلکه کم و بیش جزو دینداران و طرفداران انقلاب نیز هستند. با این حال، در میان بیحجاب ها نیز میتوان کسانی را یافت که آگاهانه، هوشمندانه و جسورانه به کشف حجاب روی آورده و درصدد مقابله با دین و قانون برآمدهاند. به نظر میرسد نباید حساب این دو گروه را یکی دانست.
هفتم. یکی از نگرانی های بهجای عقلا در جمهوری اسلامی، تشدید شکاف اجتماعی و استمرار دو قطبیسازیها از سوی برخی عناصر سیاسی کمخرد است. باید توجه نمود که اختلال در وحدت و انسجام اجتماعی میتواند امنیت ملی را به مخاطره بیندازد، ستون خیمه انقلاب را متزلزل کند و راه همواری را برای ضربه زدن دشمنان به کشور عزیزمان فراهم کند. یکی از اقدامات بزرگ و اساسی در کشور ما، بسط اتمسفر خوش بینی، محبت و مهربانی به هموطن و کوشش برای تالیف قلوب است. در جامعهای که سلایق و ذائقههای گوناگونی زیست می کنند، عقلانیت اجتماعی ایجاب می کند که با تدابیر مناسب از سوی حکمرانان، میان این سلایق و ذائقههای متکثر دافعه و تنش کمتری وجود داشته باشد.
هشتم. آنچه مسلم است، کار فرهنگی جذاب و نوآورانه برای سوق دهی بیحجاب ها به رعایت حجاب، یک اولویت تردید ناپذیر است و البته ما در این زمینه مردود گشته ایم، مردود شدهایم زیرا در این چهل و سه سال، از کمترین سرمایهگذاری خلاقانه در جهت اشاعه حجاب دریغ کردهایم و به نصایح اهالی فرهنگ و پیش بینی آنان درباره آینده گوش فرا ندادهایم. با همه این ها، سخن این است که نباید در کنار فعالیت های کارساز فرهنگی که امید می رود بالاخره آغاز شود، در اجرای قانون حجاب مسامحه نمود. رعایت حجاب در جمهوری اسلامی به حکم قانون ضروری است و همه بانوان از هر طیف و موقعیتی، می بایست در معابر و اماکن عمومی این قانون را محترم بشمارند. بانوان گرامی می دانند که کمترین جلوه کشف حجاب برداشتن روسری از سر است و این کشف حجاب تدریجا می تواند به استفاده از لباس های نیمه برهنه در معابر و اماکن عمومی و هنجارشکنی جانبی شماری از زنان و مردان ناآگاه و آگاه منجر شود. این شرایط حتما نه به سود جامعه و نه به سود بانوان است و می تواند آسیبهای پرشماری را که شمار کثیری از نخبگان غربی نیز به آن معترفند در پی داشته باشد.
نهم. خوب است دختران و بانوان گرامی بدانند، کسانیکه امروز آنها را به بیحجابی تشویق میکنند و بی حجابی را مظهر ترقی می خوانند، خیرخواه آنها نیستند. آنها به خوبی از ماجرای سوزناک بردگی زنان در عصر مدرن باخبرند. آنها از پیامدهای تننمایی ناآگاه نیستند و از نزدیک دختران هتک حرمت شده در کشورهای غربی را نظاره کرده اند اما دریغا که سودطلبی حریصانه و منهای اخلاق آنها را از بیان حقیقت بازداشته است.
دهم. با آنکه رعایت حجاب در کشور ما یک قانون است اما اجرایی کردن این قانون ظرایفی دارد که نباید از نظرها مخفی بماند. اولاً، نباید کشف حجاب را با مفاسد و جرایم اجتماعی دیگر یکسان دانست و شرایط برخورد قانونی با آن شرایط را، در این عرصه نیز تجویز نمود. ثانیاً، میبایست از اقدامات پلیسی و قهرآمیز با کشف حجابکنندهها، رویارویی فیزیکی و تند با آنها و هر اقدامی که موجبات تحقیر و ارعاب آنان را فراهم میکند اجتناب کرد. همچنین باید از ورود افراد فاقد منطق و ظرفیتِ مواجهه با این پدیده حساس به نام آمران به معروف و ناهیان از منکر پرهیز نمود. تعیین جرایم مالی سنگین و بازدارنده، در نظر گرفتن برخی محرومیت های اجتماعی قانونی و موثر، عدم اجازه ورود به اماکن دولتی و استفاده از خدمات دولتی، عدم اجازه ورود به مراسمات رسمی و امثال این ها، از جمله برخوردهایی است که می توان به عنوان ضمانت اجرایی قانون حجاب در ایران در نظر گرفت. البته این مطلب را باید تصریح کنم که در مواجهه با بیحجاب ها، هرگونه اقدام غیرقانونی از سوی ضابطان قضایی یا مردم، صد در صد ممنوع است و کسی اجازه ندارد خارج از دایره قانون و به نحو خودسرانه برای متخلفین یا مجرمین اجتماعی مجازاتی را معین و سپس اجرا کند.
یازدهم. قانونگذاری یا تجدید قانون در باب حجاب، یک امر به شدت دقیق و پیچیده است و بدون در نظر گرفتن ظرایف اجتماعی و آنچه در زیرپوست جامعه در جریان است، ممکن نیست. قانون گذارانما باید مراقب باشند اولاً، احساسات و عواطف خود را در قانون گذاری کنار بگذارند؛ ثانیاً، تحت تاثیر نادانهای تندرو و ماجراجویان قرار نگیرند و در یک کلمه، عقل و منطق را بر کار خود کاملاً استوار سازند.
دوازدهم. تجدید قانون در زمینه حجاب، چنانچه به کار فرهنگی صحیح و غیر تشریفاتی بهاء ندهد، ایده های اساسی و خلاقانهای در این عرصه نداشته باشد، لوازم مادی و معنوی فعالیت فرهنگی را در نظر نگیرد و از همه بدتر، همه بار تقویت حجاب را بر دوش پلیس و قوه قضائیه بگذارد، از همان ابتدا یک قانون ناقص، ناکام و شکست خورده است.
سیزدهم. با آنکه حجاب در حفظ سلامت اجتماعی نقش مهمی دارد و منطقاً ارزش آنرا دارد که به آن توجه ویژه بشود اما توجه داشته باشیم که ما مسائل دیگری نیز در جامعه داریم که چه بسا عدم رسیدگی درست به آن مسائل، در کم رونقی حجاب بی اثر نبوده است. مساله کنترل تورم و گرانیها؛ مساله تامین رفاه حداقلی برای عموم مردم؛ مساله عدالت اجتماعی، مساله قانونگرایی و مبارزه با فساد، مساله نظم اجتماعی و مهار دیوان سالاری افسار گسیخته و نیز مساله ناآرامیها و تنش های مستهلککننده در فضای سیاسی کشور، از جمله مسائلی است که نباید مورد کم توجهی قرار گیرد.
_________________________________________________
انتشار یافته در روزنامه فرهیختگان مورخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۲/صفحه یک