پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
پاسخ های رضا غلامی به پرسش های هم اندیشی مورخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۱
اشاره
پس از برگزاری نشست نشست تخصصی «ارزیابی و علم سنجی پژوهشهای علوم انسانی: رویکردی انتقادی به مبانی و روشها» در ۱۵ شهریورماه 1401، قرار شد: طی یک هماندیشی، بستهای سیاستی برای نظامآموزش عالی مرتبط با آییننامه ارتقاء تهیه شود. این هم اندیشی با شش سئوال با مدیریت جناب آقای دکتر علیرضا منجمی، استاد محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور جمعی از پژوهشگران علم سنجی برگزار شد. آنچه در ادامه می آید، پاسخ های اجمالی رضا غلامی به پرسش های ششگانه هم اندیشی مزبور می باشد :
یکم. همپوشانی علم سنجی علوم انسانی و سایر رشته های علمی کجاست؟
هم پوشانی ها در چند عرصه قابل توجیه است :
البته در اینجا منظور از علوم انسانی Humanities است نه human sciences که شامل فلسفه و حتی با تسامح هنر نظری هم میشود.
یک. در روش شناسی های مشترک
دو. در محیط مواجهه یا درگیری انسان، جامعه انسانی و طبیعت بالمعنی الاعم
سه. در محیط مواجهه یا درگیری انسان با تکنیک و صنعت از جهات فرهنگی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی
چهار. در عرصه های میان رشته ای یا چند رشته ای که مورد دو و سه هم به نوعی به همین مطلب قابل ارتباط است.
دوم. شاخصهای علم سنجی تحقیقات علوم انسانی و ضرایب آنها کدامند؟
شاید بهتر باشد میان علم سنجی و عالم سنجی تفاوت قائل شویم.
در تحقیقات علوم انسانی، نصاب های عمومی به شرح زیر است :
این موارد شاخص های عمومی است که میشود به همین صورت و سپس بر حسب اقتضائات رشتههای مختلف به «اچ ایندکس» تبدیل کرد.
یک. میزان مساله مندی محقق و ارتباط مسالههای انتخاب شده با مرز علمی و نیازهای کشور
دو. قدرت توصیف، تبیین و تحلیل کلی و جزئی مساله در پژوهشها
سه. برخورداری تحقیقات از پایه های فکری روشن و بروز و ظهور مناسب آن پایهها ( پایهمندی تحقیقات منافاتی با نسبی گرایی متعادل ندارد )
چهار. تعلق پژوهشها به گستره علمی و مکتب فکری مشخص و روشن بودن مرزهای آن با سایر گسترهها و مکاتب فکری
پنج. توانایی طرح پرسش های جزئی و دقیق در تحقیقات
شش. میزان بی پیشینه یا کم پیشینه بودن کارها (پیشبرد ذرهای دانش به جلو)
هفت. قدرت انتخاب روش مناسب و به جریان انداختن روش در جان تحقیقات
هشت. میزان بهرهگیری از ابزارها و فناوری های پژوهشی کارآمد و همسو در تحقیقات
نه. توانایی صورت بندی علمی تحقیقات بر اساس روش شناسی منتخب
ده. توانایی تتبع دقیق دیدگاهها و نظریات مرتبط با تحقیقات
یازده. قدرت نقد نظریه های رقیب در تحقیقات
دوازده. توانایی طرح ایده یا دیدگاه نو و بی سابقه در تحقیقات
سیزده. میزان وارسی امور عینی مرتبط با تحقیق و انطباق تحقیق با جامعه در پژوهش ها
چهارده. میزان استفاده از منابع درجه اول در پژوهش ها
پانزده. فراوانی ارجاعات در پژوهشها
شانزده. قدرت نتیجه بخش کردن تحقیقات ( پاسخ درخور به پرسش های طرح شده )
*****
ضرایب ( 100 )
یک و دو/ ۱۵
دو تا شش/۲۰
هفت/۱۰
هشت و نه/۵
ده و یازده/۱۵
دوازده/۲۵
سیزده تا شانزده/۱۰
*****
قالب های اصلی علم سنجی در پژوهشهای علوم انسانی و ضرایب آنها:
یک. طرح پژوهشی/ ۲۰
دو. کتاب ماحصل تحقیق/ ۱۰
سه. مقاله در مجلات معتبر به ترتیب در سه نوع ( ریویو؛ نقد؛ نوآوری و دائرة المعارفي)/ ۲۰
پنج. کرسی نقد و نوآوری/ ۳۰/ ( به نظر می رسد نوآوری آنقدر مهم است که می تواند ۱۰۰ درصد هم محاسبه شود یعنی کسی که نوآوری می کند درجا حداقل یک مرتبه ارتقاء پیدا کند. یعنی اگر استادیار است دانشیار و اگر دانشیار است، استاد شود. حتی بعضی نوآوری ها آنقدر مهم است که می تواند درجا فرد را به بالاترین مرتبه یعنی استادی ارتقاء دهد )
شش. لکچرهای علمی در سمینارهای داخلی و بین المللی/ ۱۰
هفت. اثرگذاری قاعدهمند در جامعه علمی به صورت سایتیشن، آلتمتریکس و غیره/۱۰ نمره
سوم. مسائل و اقتضائات بومی و اهداف و سیاستهای توسعه ملی چه سهمی در علم سنجی دارند؟
شاخص های علم سنجی را می توان به پنج بخش عمده تقسیم کرد :
یک. شاخص های نسبتا ثابت،
دو. شاخص های متغیر
سه. شاخص های فراگیر و جهان شمول
چهار. شاخص های بومی ( بومی یعنی : تحقیق به مقتضای امور بومی که البته بسیار متکثر است/ ناظر به یک نیاز کشور/یا بسترساز برای پاسخگویی به یک نیاز کشور )
پنج. شاخص های ترکیبی
چهارم. برای تقویت جوامع علمی تخصصی در علوم انسانی و تبدیل آنها به شبکه، چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
در این زمینه چند راهکار به نظر میرسد :
یک. اهتمام به مرجع سازی فردی و گروهی
دو. تقویت هویت جمعی
سه. جمع بین نسبی گرایی معتدل و مرجعیت علمی
چهار. ترویج فرهنگ تخصص گرایی
پنج. گره زدن اقتصاد علم با جوامع علمی تخصصی
*****
آفات :
یک. مطلق اندیشی و استبداد علمی
دو. شهرت گرایی
سه. تابوزدگی
چهار. انحصارگرایی
و …
تذکار : فضای مجازی مناسبات قدیم درباره شبکه سازی را به هم ریخته است.
پنجم. راهکارهای عملی بسط و تثبیت علم سنجی در علوم انسانی چیستند؟
به نظر می رسد چند اقدام عمده در این زمینه مناسب باشد :
یک. ارائه تفسیری صحیح و متفق علیه از علمیت علوم انسانی
دو. تغییر فرهنگ علمی در محیط علوم انسانی
سه. شکل گیری یک مکتب school در علم سنجی علوم انسانی
چهار. تسری شاخص های علم سنجی در آموزش مقاطع تحصیلات تکمیلی
پنج. شفاف سازی مکاتب علمی و فلسفه و روش شناسی مقبول در هر یک
شش. آموزش علم سنجی برای اعضاء هیات علمی
هفت. تعریف و توسعه ایزارهای علم سنجی در دانشگاهها با بهره گیری از هوش مصنوعی
ششم. ارتباط علم سنجی با آیین نامه ارتقا اعضای هیئت علمی علوم انسانی چگونه باید باشد؟
به نظر می رسد هسته اصلی آیین نامه ارتقاء که به ارزیابی پیشرفت علمی اساتید اختصاص دارد با دانش علمسنجی باید کاملا منطبق باشد، اما روشن است که همه آیین نامه ارتقاء مستقیماً به سنجش رشد علمی استادان اختصاص ندارد. مثلاً عمومی سازی، امور فرهنگی، نظم و سایر مسائل هم در ارتقاء یک استاد دخیل است و طبیعی است که این موارد از قلمرو علم سنجی خارج است.
پایان