پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
مشروح سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی در هماندیشی روش شناسی مطالعه تمدنی، 19 بهمن 1401، تهران، موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تالار فارابی
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین.
سلام عرض می کنم خدمت اساتید و سروران گرانقدر و خدمتتان خیرمقدم عرض می کنم. به ویژه از عزیزانی که از قم تشریف آورده اند. از استاد گرانقدر جناب آقای دکتر حبیب الله بابایی و محقق ارجمند جناب آقای دکتر عبدالمجید مبلغی که مبدع اصلی این هم اندیشی بودند و ایده این بحث را ارائه دادند، و سپس برای تحقق آن تلاش های فراوانی کردند، قدردانی می کنم. امیدوارم در هم اندیشیِ امروز، شاهد مباحث مفید و لذت بخشی باشیم.
یک. اهمیت روش شناسی مطالعه تمدن
چند سالی است خوشبختانه مطالعات تمدنی در ایران- البته با دهه ها تاخیر از جهان عرب- در ایران رونق گرفته است. چه مطالعه تاریخی تمدن های گذشته، چه مطالعه درباره تمدن غرب که تمدن غالب و مسلط در عصر حاضر محسوب می شود و چه درباره امکان ظهور تمدن های آینده، از جمله تمدن جدید اسلامی.
در این میان ضرورت توجه ویژه به روش شناسی مطالعه تمدنی کاملاً خودنمایی می کند. روش شناسی مطالعه با روش متفاوت است. روش شناسی حول روش، اعتبار معرفتشناختی و کارآمدی آن صحبت می کند نه آنکه خودش مجموعه ای از روش ها باشد.
به نظر می رسد، روش شناسی مطالعه تمدنی عبارت است از : روششناسی تحقیق رویهها یا تکنیکهای خاصی که برای توصیف، تحلیل و یا پیش بینی یک پدیده تمدنی استفاده میشود. در واقع، روش شناسی، این فرصت را فراهم می کند تا ضمن سنجش اعتبار و پایایی یک مطالعه تمدنی، یک تمدن تاریخی و یا یک تمدن در شرف شکلگیری را بر اساس یک مساله مشخص، به طور انتقادی مورد بررسی ارزیابی قرار گیرد.
ده عنصر کلیدی روش شناسی مطالعه تمدنی عبارتند از :
یک. پرابلماتیک مطالعه
دو. گسترده مطالعه که منظور تعیین منطقه علمی مطالعه است که بحث از زیر رشتهها یا میان رشته ای و چند رشتهای نیز در اینجا قابل طرح است.
سه. چارچوب نظری مطالعه یا پارادایم و گفتمان حاکم
چهار. روش یا روش های توصیف، تحلیل و پیش بینی بر اساس داده های در اختیار و کارایی آنها
پنج. سبک و ابزار کارای جمع آوری داده ها از منابع و اعتبارسنجی منابع
شش. هرمنوتیک یا چگونگی تأویل و تفسیر منابع مطالعاتی ( به ویژه منابع تاریخی )
هفت. بوم و اقتضائات زمانی- مکانی و زبانشناختی مطالعه
هشت. همسویی نتایج مطالعه در مسیر حل مساله
نه. نحوه پیوند آن با فراعلم
ده. امور حقوقی و اخلاقی ( مطالعه نباید از روش ها و ابزارهای غیر اخلاقی استفاده کند یا حقوق فرد و جامعه را تضییع کند. )
هدف اصلی از روش شناسی مطالعه تمدنی، علمی و آکادمیک کردن مطالعه تمدنی و خارج کردن آن از دایره معارف نقدناپذیر و یا گزارههای توهمی و ناواقعگرا می تواند باشد. البته ناواقعگرایی در اینجا، در مقابل توهم و آرمانگرایی کور است و لذا نباید با واقع گرایی فلسفی خلط شود.
نباید از نظر دور داشت که بسط و تعمیق روش شناسی مطالعه تمدنی به سودمندتر شدن مطالعات تمدنی منجر خواهد شد. یعنی می توان انتظار داشت که این مطالعات را به اثربخشی نظری و عملی نزدیک تر کند.
دو. منظور از عقلانیت و عقلانیتِ تمدن چیست؟
تمدن عبارت است از : ظهور مادی و معنوی پیشرفت های هدفمند، نظام مند با نقش کانونی یک جغرافیای خاص بر اساس عقلانیت مقبول در تمامی عرصه های اجتماعی که شکل معنادار، منضبط و سرایت یابنده به خود گرفته و جامعه را به نقاط ایده آل خود نزدیک می کند.
البته به رغم دهها تعریفی که تاکنون از تمدن ارائه شده است، تعریف تمدن واقعاً دشوار است. حتی اگر بگوییم ناممکن است، اغراق نشده است؛ بنابراین، نباید درباره تمدن، دچار ساده انگاری شد.
و اما عقلانیت عبارت است از : کیفیت ( بودگی ) و شاخص ارزیابی ابتنای اندیشه و رفتار بر عقل که به نحو نظاممند بر عقل تواماً نظری و عملی ( اعم از حکمت عملی، علم و عقل ابزاری ) استوار بوده و شامل چارچوب هایی از مفاهیم، رویه ها، قواعد، روش ها و حتی ابزارها و فناوری می شود. عقلانیت، نقطه مقابل کیفیت و شاخص های وهمی و هر آنچیزی است که عقل آن را ناموجه معرفی می کند.
البته ناموجه بودن علمی را باید با ناموجه بودن عقلی متفاوت در نظر گرفت. در اینجا، موجه شدن با رویکرد پوزیتیویستی محقق نمی شود بلکه با استدلال های عقلی- برهانی محقق می شود که البته به اقتضای همین استدلال ها در قلمرویی مشخص رویکرد پوزیتیوستی هم در موجه سازی نقش و سهم دارد.
عقلانیت، از دو وجه نظری و عملی، همانند دو روی سکه، برخوردار است که وجه نظری آن بر عملی تقدم دارد.
در واقع، بحث عینیت یابندگی در تمدن ها از اهمیت فراوانی برخوردارند و این جز با ظهور یک عقلانیت عملی قدرتمند رقم نخواهد خورد. به عبارت دیگر، یک جامعه، هر قدر نیز که آرمان های بزرگ و حقیقی داشته باشد لکن قادر به عینیت بخشی نسبی به این آرمانها نباشد، هیچگاه به تمدنی دست نخواهد یافت.
از این رو، وجه عملی اهمیت فوق العاده ای دارد. در وجه عملی عقلانیت، حداقل سه لایه وجود دارد : حکمت عملی، علمتجربی و عقل ابزاری و نیز فراعلم یعنی انواع روش ها، ابزارها و تکنیک ها.
در بحث عقلانیت تمدن، بهرهمندی از عقلانیت عملی و همچنین توجه به فراعلم کخ مصداق بارز آن فناوری است، رمز شکل گیری یا تکامل یک تمدن به شمار می رود.
فقدان عقلانیت تمدن، همانند فقدان نفس در بدن انسان است که امکان هرگونه جهت یابی صحیح را از تمدن سلب نموده و در خوش بینانه ترین حالت، احساسات و عواطف کور را بر جامعه حاکم می کند. در چنین شرایطی، یا اساساً تمدنی شکل نخواهد گرفت و یا اگر هم شکل بگیرد، دوامی نخواهد داشت.
سه. مبنا و ساختار عقلانیت تمدن
هر چند در هر گونه از عقلانیت مؤلفه های فکری و فرهنگی جوامع مختلف در مسیر پیشرفت مطرح میشود اما اثبات پذیری این مؤلفه ها از منظر عقل برهانی نه عقل علمی و ابزاری لازم است. لذا مؤلفه های خرافه آمیز و وهمآلود از اتمسفر عقلانیت اخراج میشود. با این وصف، عقلانیت هرچند در ظروف گوناگون فرم های گوناگونی پیدا می کند لکن رنگ و بوی امر غیر عقلانی را نمی پذیرد.
در اینجا، در درجه اول، بحث ماهیت عقلانیت و هستیشناسی حاکم بر آن به طور جدی مطرح می شود و در درجه دوم، برحسب نیاز، بحث معرفت شناسی مطرح می شود؛ با این وصف، مهم این است که عقلانیت از چه هستی شناسیای متولد شده باشد چراکه آن هستی شناختی مبنای عقلانیت را سامان می دهد و حتی بر روی ساختار آن اثر می گذارد.
در خصوص ساختار عقلانیت بحث فراوان است لکن به نحو مختصر می توان ساختار عقلانیت اسلامی را از باب نمونه در قالب یک سیستم یا دستگاه فکری با لایه های زیر توصیف نمود و تمایز آن را با سایر عقلانیت ها روشن کرد.
یک. فلسفه
دو. وحی
سه. اخلاق و احکام
چهار. جامعه و تاریخ
پنج. علم و عقل ابزاری
شش. فراعلم
از این سیستم می توان به هسته و پیرامون تعبیر کرد. خود این پیرامون لایه های گوناگون دارد. لایه هایی که به هسته مرکزی نزدیک ترند سخت تر و کم انعطاف تر و لایه هایی که از هسته مرکزی دور می شوند، نرم تر و منعطف تر هستند.
اگر کسی سئوال کند که ساختار کلان عقلانیت مدرن چه می تواند باشد؟ پاسخ اجمالاً این است که :
یک. شبه فلسفه یا بازی زبانی
دو. ریاضیات
سه. پوزیتیویسم
چهار. علوم تفسیری
پنج. جامعه و تاریخ ( با رویکرد علمی نه فلسفی )
در ایجا هم شاید بتوان نگاه سیستمی داشت اما لزوماً این سیستم از پنج لایه بالا برخوردار نخواهد بود. ممکن است در عقلانیت مدرن، سیستمی با سه لایه، سیستمی با چهار لایه و سیستمی با پنج لایه را بتوان شناسایی کرد.
پنج. فرایند مطالعه روشمند عقلانیت تمدن
یک. کشف یا شکل دهی به عقلانیت تمدن
دو. کشف نظام مسائل ( که محصول مسأله مندی است )
سه. کشف و ساختاردهی به شاخص ها
چهار. وزن یا ضریب دهی به شاخص ها و برقراری ارتباط سیستماتیک میان آنها
پنج. کشف یا تعیین روش شناسی مطالعه عقلانیت تمدن
شش. ارزیابی و نقد روشمند تمدن بر اساس شاخص ها بر مبنای روش کارآمد
شش. وجود عقلانیت تمدن چه شاخص هایی دارد؟
در یک تمدن چه عناصری از منظر عقلانیت مهم است؟
تمدن یک بخش فراگیر دارد و یک بخش اختصاصی؛ بخش عمومی تمدن شامل عناصر زیر است :
ذکر این نکته خالی از فایده نیست که برخی از این موارد مخصوص تمدن مدرن است و در تمدن های پیشامدرن این عناصر یا قابل طرح نیست یا تعریف دیگری باید برای این عناصر در نظر گرفت.
در عموم تمدن های سنتی، این عناصر یا مولفه ها از منظر عقلانیت وجود دارد :
یک. نظم و قواعد نظم آفرین و کاهنده تزاحمات و تعارضات
دو. علم گرایی و عالم پروری
سه. نوآوری و هنر
چهار. تکنیک
پنج. صنعت غیر ماشینی یا شبه ماشینی
شش. پیشرفت مادی
هفت. غنا
هشت. امنیت به معنای سنتی آن
نه. سپاه نسبتاً منظم و قدرتمند
ده. برتری جویی ( مثبت و منفی) و رقابت گری و گسترش یابندگی
یکی از مختصات عمومی تمدن ها چه سنتی و چه مدرن، درون زا بودن آنهاست. به بیان دیگر، تمدن باید از باطن یک جامعه بجوشد نه آنکه از بیرون جامعه وارد شود و روشن است که این سخن منافاتی با روا بودن تعامل و هم افزایی تمدنی میان جوامع گوناگون نیست.
میشود عناصر پیشامدرن را از پسامدرن جدا کرد :
البته امروز نظراتی هست که اصولاً تمدن را مانند فرهنگ یک پدیده مدرن توصیف می کنند و معتقدند آنچه پیش از عصر مدرن رخ داده است جامعه رشد یافته است اما اطلاق عنوان تمدن بر این جوامع مسامحتاً صورت می گیرد. درباره فرهنگ نیز آن را بیش از آیین تفسیر نمی کنند.
این نکته را عرض کنم که در بین تمدن های مدرن و پیشامدرن نیز همپوشانی هایی وجود دارد هرچند مفاهیم مدرن با مفاهیم پیشامدرن تفاوت هایی را بوجود می آورد که نباید از آن غافل بود. برای نمونه، امنیت در گفتمان مدرن با آنچه تحت عنوان امنیت در دوران سنت مطرح می شود تفاوت دارد هرچند هم پوشانی هایی هم دارند.
در اینجا این بحث قابل ذکر است که من روی مولفه های حیات بخش مدرنیسم صحبت می کنم و لذا معتقدم هر گونه ای از مدرنیسم یا مدرنیته ( که ظهور عینی مدرنیسم هست ) اگر فاقد حتی یکی از این مولفه های حیاتی باشد دیگر از دایره مدرنیسم خارج می شود.
یک. قرارداد اجتماعی ( که زاییده اومانیسم است )
دو. نظم سیاسی و اجتماعی ملت- دولت
سه. قانون
چهار. شهر و کلان شهر
پنج. صنعت ماشینی و فراماشینی
شش. سکولاریسم
هفت. ساینتیسم یا دو رویکرد فایده گرایی یا پراگماتیسم
هشت. جمهوری و دموکراسی
نه. لیبرالیسم ( آزادی )
ده. فناوری سالاری
یازده. رفاه و لذت خواهی
دوازده. حکمرانی نو یا حکمرانی علمی
از منظر عقلانیت اسلامی
ممکن آنچه به عنوان شاخص های عقلانیت اسلامی تمدن ذکر می شود با عقلانیت های دیگر همپوشانی داشته باشد اما مهم، تاکید عقلانیت اسلامی روی آنهاست.
ممکن است سئوال شود که این شاخص ها از کجا آمده است؟ پاسخ این است که این شاخص ها از بطن عقلانیت اسلامی برآمده که خود این عقلانیت از همان دستگاه فکری ای که به نحو مجمل توضیح دادم استخراج شده است.
از طرف دیگر می توان برای هر نوع از عقلانیتی یک هسته مرکزی قائل بود اما شناسایی این هسته مرکزی نباید ما را نسبت به اهمیت سایر شاخص ها غافل کند. در یک دستگاه، فقدان یک قطعه کوچک می تواند ماشین را زمین گیر کند یا معیوب بودنش، می تواند در کارکرد ماشین اختلال بوجود آورد. در عین حال، شاید بتوان گفت در عقلانیت پیشامدرن این هسته مرکزی تواماً «نظم» و «قدرت» است، در عقلانیت مدرن این هسته «آزادی» است و در عقلانیت اسلامی این هسته مرکزی «عدالت» با تعریف خاص خود است.
ضمناً این نکته جای توجه دارد که در عقلانیت اسلامی به ویژه عقلانیت تمدن، میان این عناصر رابطه انداموار و سیستمی وجود دارد و فراتر از این، هر عنصری باید جایگاه و وزنمناسب خود را داشته باشد، یعنی نمی توان در شرایطی که برخی عناصر مفقود یا به شدت ضعیف است، قائل به وجود عقلانیت و به تبع آن عقلانیت تمدنی بود.
یک. فطرت گرایی
دو. توحیدگرایی
سه. آزادی
چهار. عدالت
پنج. حق طلبی
شش. کمالگرایی ( پیوند بین دنیا و آخرت )
هفت. اخلاق گستری
هشت. فرهنگ گرایی ( رسوخ فرهنگ در کالبد تمدن ) غلبه فرهنگ بر همه چیز
نه. برادری و مودت و دوستی
ده. صلح و هم زیستی مسالمت آمیز
یازده. هوشیاری در برابر مستی و خواب آلودگی
دوازده. حقیقت جویی و معناگرایی
سیزده. تعادلگرایی ( دوری از افراط و تفریط)
چهارده. آرامش روانی
پانزده. طبیعت دوستی ( در عقلانیت اسلامی، طبیعت خصم نیست )
هفت. این بحث تابع این پرسش مهم است که عقلانیت تمدن به چه سئوالات اساسیای جواب می دهد یا عقلانیت چه خواص عمده ای دارد؟
یک. به تمدن یا جامعه در مسیر تمدن، هویت می بخشد.
دو. تمدن یا جامعه در مسیر تمدن را معنادار و هدفمند می کند.
سه. ارزش ها و ضد ارزش ها را در یک تمدن را معرفی می کند.
چهار. مسیر اصلی حرکت تمدن را نشان داده و راه اصلی را از بیراهه متمایز می کند.
پنج. روش و ابزار حرکت و تضمین های رسیدن به مقصد را نشان می دهد.
هشت. لوازم و اقتضائات شکل گیری و تکامل عقلانیت تمدن
یک. آزاداندشی و تابو گریزی
دو. امکان دسترسی به منافع انبوه
سه. دوری از مطلق انگاری و قائل بودن به نسبی گرایی معتدل
چهار. گفتگوهای انتقادی
پنج. پایین آمدن از کرسی های آسمانی و لمس پدیده های تمدنی ( مباحث اجتماعی و تاریخی خیلی اهمیت دارد. )
شش. جمع میان عقل گرایی و واقع بینی ( یا جمع میان آرمان گرایی و واقع بینی )
جمع بندی :
در جمع بندی مباحث خودم، چند مطلب را خدمتتان عرض می کنم :
اولاً، برای علمی و قابل نقد شدن مطالعات تمدنی، نیازمند بسط و تعمیق روش شناسی مطالعه تمدنی هستیم.
ثانیاً، هر تمدنی از یک عقلانیت اعم از ضعیف و قوی یا آشکار و پنهان برخوردار است.
ثالثاً، عقلانیت از دو وجه نظری و عملی برخوردار است اما عینیت یابندگی تمدن در گروه قوی بودن وجه عملی عقلانیت است.
رابعاً، عقلانیت بر اساس بوم ها و زمان اشکال گوناگون می پذیرد اما باید حتماً از جهت عقلی اثبات پذیر باشد.
خامساً، برای ارزیابی تمدن بودن یک تمدن، نیازمند شاخص هایی هستیم که از دل عقلانیت متولد می شود.
سادساً، شاخص های تمدنهای پیشامدرن، مدرن و اسلامی در عین برخی همپوشانی ها، از همدیگر قابل تمایز هستند.
سابعاً. در هر عقلانیتی یک هسته مرکزی می توان یافت. احتمالاً در عقلانیت پیشامدرن این هسته مرکزی تواماً «نظم» و «قدرت» است، در عقلانیت مدرن این هسته «آزادی» است و در عقلانیت اسلامی این هسته مرکزی «عدالت» با تعریف خاص خود است.
ثامناً، شاخص های عقلانیت تمدن با یکدیگر رابطه، تعامل و هم افزایی دارند و می توان به آنها به یک سیستم یا ماشین تعبیر نمود.
تاسعاً، عقلانیت تمدن خواصی دارد که نمی توان از آن به راحتی صرف نظر کرد. فقدان عقلانیت در تمدن مانند فقدان نفس برای بدن است.
عاشراً، برای بهره مندی از عقلانیت تمدنی و بهره گیری از آن مراحلی وجود دارد. مهم ترین این مراحل آزاداندیشی است.
از توجه شما عزیزان سپاسگزارم
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته