حسین (ع) زمان بودن

متن سخنرانی دکتر رضا غلامی به مناسبت ایام عزاداری محرم، ششم مرداد ۱۴۰۲ ( ظهر عاشورا )، مصادف با ۲۸ جولای ۲۰۲۳، مسکو، مسجد خاتم الانبیاء (ص)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، الصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین

مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
سلام عرض می کنم خدمت شما بزرگواران چه عزیزانی که در این محفل نورانی یعنی مسجد حضرت خاتم الانبیاء (ص) و نیز در جوار مسجد، محل اقامتگاه سفیر محترم ج.ا.ا در مسکو تشریف دارند و چه بينندگان محترم شبکه جهانی جام‌جم که انشاءالله این برنامه را مشاهده خواهند کرد. امیدوارم عزاداری های همه ما و شما مقبول درگاه خداوند متعال قرار بگیرد و ذره‌ای در ادای دِین عظیمی که باید به امام حسین، اهل بیت پاکش و اصحاب وفادارش بکنیم، مؤثر افتد. موضوع سخن من، به معنا و شرط “حسین (ع) زمان بودن” باز می گردد.
ما شیعیان و حتی برخی از برادران اهل تسنن، در ماه محرم، به ویژه دهه اول، توفیق داریم به طور گسترده، با شور و حرارت و باشکوه و عظمت، به عزاداری سید سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین بپردازیم، اما روشن است که کسی به دنبال عزاداری برای عزاداری آنهم به جهت یک حادثه‌ای که هزار و سیصد و اندی سال از آن گذشته است، نیست. به نظر می‌رسد، این عزاداری ها، سه جنبه عمده دارد :
یکم. جنبه معنوی
یعنی تقرّب به روح منوّر و پرفتوح امام حسین (ع) و توسل جستن به ایشان و یا طلب شفاعت از امام حسین (ع) که هم اثرات آن در سطوح عالی نزد بزرگان معرفت و عرفان اثبات شده است و هم بسیاری از عموم مردم، اثرات متوسل شدن به روح پرعظمت حضرت را تجربه نموده‌اند. امام حسین (ع) چنان جایگاه رفیع و منحصربفردی در پيشگاه الهی دارد که تقرب روحی به امام و توسل به ایشان حقیقتاً راهگشاست.
دوم. جنبه عاطفی
یعنی هر انسانی حقیقتاً نسبت به این جنایتی در روز عاشورا علیه امام حسین و اهل بیت مکرّم ایشان شد، متاثر می‌شود.
هیچ احساس و عاطفه‌ای نیست که بتواند در برابر شهادت مظلومانه علی اصغر، این طفل شش‌ماهه و عطشناک عکس العملی نشان ندهد، در برابر ماجرای به میدان رفتن و شهادت دو نوجوانان امام حسن (ع) بی تفاوت بماند؛ در برابر علت و نحوه شهادت حضرت ابالفضل العباس بی تفاوت بماند؛ از همه مهم تر، در خصوص اصل شهادت و نحوه شهادت خود ابا عبدالله (ع) و سپس به آتش کشیدن خیمه های اهل بیت (س) و به اسارت گرفتن آنها و غیره که با جزئیات در کتب تاریخی معتبر ذکر شده است، بی تفاوت بماند.
هر انسان عطوفی و هر انسانی که عواطفش نمرده باشد و دچار قساوت قلب نشده باشد، هر بار بعد از شنیدن ذکر این مصائب، احساس می کند در مواجهه با این حوادث، کمرش شکسته است.
بعضی گفته‌اند که در تاریخ، فجایعی بزرگ تر از فجایع روز عاشورا اتفاق افتاده است پس چرا برای آن فجایع کسی هزار و سیصد و اندی سال گریه و زاری نمی کند؟ در پاسخ می‌توان گفت، این مساله، که در قضیه عاشورا، اولاً، چه شخصیتی در معرض این مظالم و جنایات قرار گرفت؟ امام حسین (ع) که از یک طرف نوه گرانقدر پیامبر (ص) است و حدیث “حسین منی و انا من حسین” و غیره از زبان پیامبر (ص) درباره‌اش سینه به سینه نقل شده است؛ و از طرف دیگر، انسان‌ کامل، حجت و ولی خدا، و خورشید صداقت، اخلاص، نیکی، مهربانی و معرفت در عصر خود؛ و ثانیاً، چرا و با چه هدفی و از سوی چه کسانی این فجایع دهشتناک رقم‌ خورد؟ آیا این ها خودشان را مسلمان معرفی نمی کردند؟ این مسائل، مجموعاً در شکل گیری یک انگیزه عظیم برای عطوفت‌ورزی مسلمانان و شیعیان نسبت به این جنایات، خیلی اهمیت دارد.
سوم‌. جنبه دینی- سیاسی
جنبه سیاسی عاشورا، یعنی زنده نگه داشتن تفکر عاشورا ( آن هم با معیارهای مشخص بر اساس بیانات فراوان امام حسین از بدو حرکت از مدینه تا قبل از شهادت در کربلا) و همچنین حفظ روحیه عاشورایی در میان مسلمانان، شیعیان و همه انسان‌های آزاده جهان.
زنده نگه داشتن اندیشه عاشورا و همچنین شخصیت و روحیه عاشورایی برای ما اهمیت فوق العاده‌ای دارد بطوریکه حفظ این اندیشه و این روحیه، می توان تداوم حیات اسلام ناب محمدی (ص) که تداوم انسانیت است را ضمانت کند.
*

بحث من در اینجا این است که اندیشه و کُنش برخی افراد چه نخبگان و چه عموم مردم، در مواجهه با حادثه عاشورا، یک مواجهه نامتوازن و شبه کاریکاتوری است. یعنی تمام ابعاد و اضلاع حادثه را نمی بینند و فقط آن قسمت از حادثه که برای خودشان مهم و جذاب است را بزرگ می کنند و از روی سایر ابعاد به راحتی می‌گذرند.
به نظر می‌رسد حادثه عاشورا، حداقل چهار بُعد عمده دارد که برای هر یک از آنها می توان نقاط کانونی متعددی را برشمرد. این ابعاد عبارتند از : بُعد سیاسی، بُعد فکری- دینی، بُعد سبک زندگی و همچنین بُعد عرفانی

من در این فرصت کوتاه یک اشاره مختصر به هر یک از این ابعاد خواهم داشت و سپس و عرایضم را جمع‌بندی می‌کنم.

یکم. بُعد سیاسی
ما در اسلام، منطقی به نام موسی به دین خود عیسی به دین خود نداریم. هر جامعه‌ای از جمله جامعه اسلامی، مانند یک کشتی بزرگ است که سرنشینان آن به نحو اجتناب ناپذیری باید در جهت رسیدن سالم و خوش همگان به مقصد، با همدیگر همفکری و همکاری کنند.
کسی نمی تواند بگوید من در جامعه زندگی می‌کنم و از مزایای آن بهره می برم اما نه تنها نسبت به جامعه و اعضای آن مسئولیتی ندارم بلکه هر کاری در جامعه دوست داشته باشم ولو به ضرر بقیه باشد انجام می دهم.
البته من حقوق و آزادی های فردی را کم اهمیت نمی‌شمرم اما آزادی های فردی نباید ناقض حقوق دیگران و حقوق کل جامعه باشد.
از این حیث، اسلام یک اصل مهم دارد به نام “امر به معروف و نهی از منکر” که البته زمانی قابل اجرا شدن است که جای معروف و منکر در جامعه عوض نشده باشد. اگر عوض شده باشد، ابتدا می‌بایست با کار فرهنگی هوشمندانه و البته طاقت فرسا، معروف و منکر را در جای حقیقی خود نشاند تا بعد، امکان امر به معروف و نهی از منکر بوجود آید.
ضمناً حساسیت اجتماعی، فقط متوجه عموم مردم نیست بلکه اتفاقاً، حساسیت نسبت به حکمرانان به ویژه حصول اطمینان نسبت به بر حق و شايسته بودن آنها اهمیت حیاتی دارد چرا که شک نباید کرد، حکمرانان باطل، ناشایست و فاسد، جامعه را به تباهی خواهند کشاند.
خب، با این توضیح مقدماتی، سخن من این است که با یک نگاه کلان و از بالا به حادثه عاشورا در می یابیم که اولاً، حرکت امام (ع)، توأم با یک هوشمندی، واقع بینی و آینده‌نگری است. در واقع، بعد از مرگ معاویه، برای امام حسین (ع) کاملاً روشن بود که هیات رئیسه حاکم بر جامعه که در راس آن، یک جوان فاسد، لاابالی و کفرگو به نام یزید قرار دارد، نه فقط فرهنگ اسلامی را به مراتب بیش از گذشته و با سرعت و شتاب تحریف می کند و فرهنگ کفر و شرک و طاغوتی‌گری را بر می‌گرداند، بلکه به طریق اولی، جامعه اسلامی را به نابودی می کشد.
از طرف دیگر، قیام امام (ع) یک قیام فعال و مبتکرانه بود؛ یعنی امام حسین در همان آغاز حاکمیت یزید و قبل از اینکه بتواند برنامه خود را در جامعه اسلامی بزرگ آن عصر پیاده کند، قیام را با یک تفکر روشن و کاملاً منطقی شروع کردند.
علاوه بر این، بر خلاف نظر کسانی که درصدد سیاست‌زدایی از حرکت امام حسین هستند و می خواهند تصویری اضطراری از حرکت امام ارائه کنند، قیام امام حسین (ع) از همان ابتدا، مبتنی بر اسلام سیاسی و به منظور تشکیل نظام اسلامی بود. این را یزید و اطرافیان او نیز متوجه شده بودند.
البته امام حسین (ع) و یاران ایشان جنگ طلب نبودند. اساساً با تفکر و ساز و برگ نظامی هم رهسپار کوفه نشدند اما در نهایت یک جنگ نابرابر و ظالمانه به امام تحمیل شد. می خواستند امام گزینه ذلت بار تسلیم و بیعت با یزید را بپذیرد که در پاسخ فرمود : هیات من الذله؛ یعنی از ما دور است که تن به چنین ذلت بزرگی بدهیم و بعد این آیه شریفه را خواند که : «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً.» یعنی و من آن نیستم که گمراه‌گران را همکار خود بگیرم و تن به همکاری با شماها در نابودی اسلام و جامعه اسلامی بدهم.
و البته امام هم به‌رغم قلت عدد، از هیچ کوششی برای یک نقشه ریزی جنگی دقیق برای مقابله موثر با سپاه ابن زیاد دریغ نکردند. یعنی اینگونه نبود که به راحتی خود را تسلیم مرگ کنند. خیر، نقشه نظامی دقیقی طراحی کردند و بر اساس این نقشه، بیشترین ضربه را هم به لشگر چنو ده هزارنفری کوفه وارد ساختند.

دوم. بُعد فکری- دینی
پیش تر اشاره کردم که چه کار معاویه و به مراتب بدتر از آن، کار یزید ابن معاویه، تحریف اسلام و برگرداندن جریان کفر و شرک بود. معاویه اهل مخفی‌کاری و اهل ظاهر الصلاح نشان دادن خود بود اما یزید هیچ ابایی نداشت که بگوید باید همه چیز به قبل از اسلام برگردد.
در حقیقت، دین دوباره و بلکه وسیع تر و خطرناک تر از قبل، به اسارت مشتی جاهل، دنیاپرست و اوباش در آمده بود.
امام علی (ع) در نامه‌ خودشان به مالک اشتر فرمود مالک، در برهه ای من حکومت را پذیرفتم که دین در اسارت عده‌ای از اشرار بود. یا مالِک، إِنَّ هذا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ؛ سپس درباره عملکرد آنها فرمود: یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا.اینها با هوا و هوس عمل می‌کردند و با آن دنیا را طلب می‌کردند.
لذاست که ما در زیارت اربعین خطاب به خداوند متعال درباره امام حسین (ع) عرض می کنیم، : «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ.» یعنی خداوندا، او خون پاک قلبش را در راه تو بذل کرد [و جانش را فدا کرد] تا بندگانت را از جهالت و حیرت جهالت رهایی بخشد.

سوم، بُعد سبک زندگی
جدای از فضائل اخلاقی امام حسین و لبریز شدن اخلاق و نیک‌ورزی در زندگی فردی و اجتماعی امام، که بخش مهمی از سبک زندگی حسینی را باید از این زاویه دید، امام حسین هرگز اهل گوشه نشینی و ترک دنیا نبود. اهل پشت کردن به دنیا نبود. ایشان چه در زمان پدر بزرگوارشان و چه در زمان برادر عزیزشان امام حسن مجتبی (ع)، با آنکه الا در یک دوره کوتاه، زعامت سیاسی و حکومت در اختیارشان نبود اما از هیچ کوششی برای آبادانی جامعه، برای فقرزدایی و برای خارج کردن مؤمنین از ذلت و خواری فلاکت و بدبختی دریغ نکردند.
چه چاه‌های آب و باغ های عظیمی از سوی آنها احداث و در راه خدا بخشیده شد، چه دامداری‌های بزرگی که ایجاد شد و در راه خدا بخشیده شد، چه ایده‌های اقتصادی و اجتماعی‌ای برای بهبود زندگی مردم و تامین عدالت اجتماعی از سوی آنها ارائه و بخشی از ایده‌ها در دوران حکومت پنج ساله امام علی (ع) اجرا شد.
نگاه امام حسین (ع) به رابطه دین و آخرت با دنیا مانند نگاه پدر و برادر بزرگوارشان، همانی بود که قرآن و پیامبر اسلام ترسیم کرده بود. اسلام دنیا را مزرعه آخرت می داند و لذا روی آبادانی و پیشرفت دنیوی نه تنها تاکید دارد بلکه برنامه و خطوط کلان هم ارائه می‌کند.
نباید کسی از بحث مبارزه با دنیا پرستی و اشرافی‌گری و بی عدالتی به این نتیجه برسد که امام علی و فرزندان طاهرینش با پیشرفت مادی و بهره‌گیری معقول و معتدل از نعمات خداوند در این دنیا مخالف بودند.
با این حال، روشن است که یک خط اصلی در سبک زندگی امام حسین (ع) خط تحقیر دنیاپرستی وافشاگری درباره حقیقت آن است و در حادثه عاشورا هم این پرچم تخریب دنیاپرستی و شرارت‌هایی که محصول این دنیاپرستی است، کاملا بالاست لذا در کمتر بیانی از مجموعه بیانات امام حسین از مدینه با کربلا، هجمه‌ای به دنیاپرستی وجود ندارد.
از همین جاست که سبک زندگی دوست‌داران واقعی امام حسین همین‌گونه است. اهل پیشرفت معقول و متعادل هستند اما می دانند دنیا هر چه باش و هر چه شود، یک پلی است که باید برای رسیدن به جهان آب ی از آن عبور کرد. دنیا منزلگاه ابدی ما نیست.

چهارم، بُعد عرفانی
در قضیه عاشورا، در کنار سه بُعد دیگری که عرض کردم، بستر تعالی‌خواهی و کمال طلبی کاملا پهن است.
اگر دعاي عرفه که امام در صحرای عرفات آنرا خواندند و پیش از پایان موسم حج، بالاضطرار مکه را به قصد کوفه ترک کردند، به دقت مرور شود، اوج عرفان‌گرایی و اوج عشق‌بازی اباعبدالله با خدای متعال برایمان هویدا می شود.
دیشب عرض کردم که به قدری صحنه‌های حیرت انگیز و تکان‌دهنده عرفانی در کربلا فراوان است که باید کربلا را برای امام حسین (ع)، اهل بیت ایشان و یاران صدیق و وفادار ایشان با مراتب گوناگونی که هر کدام دارند، عشق‌سرا نامید.
امام باقر (ع) فرمودند: امام حسین (ع) از کربلا نامه اى براى محمد بن حنفیه فرستاد که متن آن این بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم، اما بعد فکان الدنیا لم تکن و کان الاخره لم تزل و السلام»
«نامه اى است از حسین بن على به محمد بن على و دیگر بنى هاشم . اما بعد، مثل این که دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگى و دائم بوده و هست.»
البته برای این بیان پرمغز و عرفانی امام حسین دو وجه ذکر شده است : یک وجه آن، وجه عرفانی است که امام حسین (ع) کانّه هیچ دنیای مادی‌ای را نمی‌بیند و همه چیز در نظر او آخرت به مفهوم باطن و ملکوت عالم، و همه چیز در نگاه او ابدیت است.
یک وجه دیگر آن، حاکی از اوج مصیبت و شدائدی است که امام با آن روبرو هستند، انگار حضرت می خواهد به ابوحنیفه انتهای وضعیت خودشان را متذکر شوند.
**
دوستان عزیز، همه حرف بر سر این است که حسین زمان خود بودن یعنی در همه این ابعاد، پا در جای پای حسین (ع) گذاشتن؛ با این تفاوت که عصر ما اقتضائات خاص خود را دارد؛ یزید امروز و شرایط یزیدی اکنون نیز با یزید و شرایط یزیدی هزار و سیصد و اندی سال پیش تغییر کرده است.
ما باید از تاریخ عبرت بگیریم اما نباید در تاریخ بمانیم. باید ببینیم عاشورا و امام حسین (ع) چه درسی و چه سیاست‌های کلانی را برای امروز و آینده ما ارائه می‌کند.
یک فرد ساده‌اندیشی اخیرا متاثر از فرد دیگری گفته بود “کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” یک شعار نادرست است که از زیدی های یمن به شیعیان اثنی عشری در ایران و بخشی از عراق و جنوب لبنان و غیره به ارث رسیده است و نتیجه آن این شده که شیعیان ایرانی را دائماً در وضعیت جنگ و مبارزه نگه داشته و ما را از مسیر واقع‌بینی خارج کرده است!
این در حالی است که اینها متوجه نشده بودند که منظور از “کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” مظلوم‌نمایی و جنگ طلبی نیست، بلکه منظور یک سیاست بنیادی و صد در صد عاقلانه و قاطع است که : در هر عصر و مکانی از تاریخ، که موقعیت یزید و امام حسین (ع) – و فراتر از آن خطری که مشابه خطر دوران امام حسین (ع) از جانب جریان فساد و ظلم اسلا

م را تهدید کرده بود-، تکرار شود، روز ما عاشورا و زمین‌ ما، کربلاست. یعنی انتخاب ما همان انتخاب امام حسین و رفتارما، همان رفتار امام حسین است. شعار ما هیات من الذله و آیه شریفه «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً.» و خط ما خط «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ.» است. این برداشت از کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا کجا و برداشت سطحی و اخباری مسلک شما کجا؟
به بیان دیگر، ما نه جنگ طلب هستیم، نه به پیشرفت بی اعتناییم، نه اینگونه است که در طریقه حسینی راه ارتباط و تعامل مبتکرانه با جهان بسته باشد، نه اینگونه است که خبری از زیرکی سیاسی و واقع بینی از در صحنه سیاست غایب باشد، نه اینگونه است که در جای خود، گزینه‌ای به نام مدارا و صلح در این نوع از عقلانیت وجود نداشته باشد،
بلکه به این معناست که عاشورا یا کربلا برای ما شیعیان، به یک منطق دینی مترقی تبدیل شده است که هر گاه لازم و شرایط کاملا مشابه شرایط عصر امام حسین (ع) باشد، ابایی از این نیست که عاشورایی جدید در کربلایی تازه، دفعتاً یا تدریجاً رقم‌ بخورد.
و از همین جاست که زنده نگه داشتن اندیشه عاشورا و همچنین روحیه عاشورایی برای ما اهمیت فوق العاده‌ای دارد یکی از سطوح و درجات مصداقی این آیه شریفه “مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا” نیز مربوط به کسانی است که تفکر و روحیه حسینی همواره در آنها زنده است. آنها می دانند، حفظ این اندیشه و این روحیه، و بسط و تعمیق آن در میان مسلمانان، می توان تداوم حیات اسلام ناب محمدی (ص) را ضمانت کند.
خب، اجازه می خواهم در پایان عرایضم، قسمتی از اشعار استاد معلم دامغانی که روایت ذوقی ایشان از عاشوراست را برایتان بخوانم و التماس دعا داشته باشم.

آن روز در جام شفق مل كرد خورشيد
بر خشك چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد
فريادهاي خسته سر بر اوج ميزد
وادي به وادي خون پاكان موج ميزد
بي درد مردم ما خدا، بي درد مردم
نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم
از پا حسين افتاد و ما برپاي بوديم
زينب اسيري رفت و ما بر جاي بوديم
از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند
دست علمدار خدا را قطع كردند
نوباوه‌گان مصطفي را سربريدند
مرغان بستان خدا را سربريدند
دربر گريز باغ زهرا برگ كرديم
زنجير خائيديم و صبر مرگ كرديم
چون بيوه‌گان ننگ سلامت ماند برما
تاوان اين خون تا قيامت ماند برما
روزي كه در جام شفق مل كرد خورشيد
بر خشك چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد

والسلام علیکم و رحمة الله

https://r-gholami.ir/?p=3278