پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
مشروح سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست مدرسه فصلی انقلاب اسلامیِ فضای مجازی، 13 بهمن 1401، دفتر مطالعات اسلامی و ارتباطات حوزوی مرکز ملی فضای مجازی
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
سلام عرض می کنم خدمت شما عزیزان و ایام الله دهه فجر و همچنین پیشاپیش میلاد با سعادت مولی الموحدین امام علی علیه السلام را خدمتتان تبریک عرض می کنم. از جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاجی حسینی، رئیس محترم دفتر مطالعات اسلامی مرکز ملی فضای مجازی که این فرصت را برای بنده بوجود آوردند سپاسگزاری می کنم. همانطورکه استحضار دارید، موضوع بحث من «امکان سنجی تحول در فضای مجازی مبتنی بر حکمرانی اسلامی» است. به دلیل ضیق وقت، بحث خودم را در چند محور عمده به صورت فشرده خدمتتان تقدیم می کنم :
یکم. برای ورود به میدان تحول آفرینی، ابتدا باید به درک عمیق و واقع بینانهای از فضای مجازی برسیم. درک عمیق و واقع بینانه یعنی چه؟ یعنی دقیقاً بدانیم با چه پدیدهای روبرو هستیم. این پدیده، در چه اتمسفری حیات پیدا کرده و در آن استقرار دارد؟ چه قوت ها و ضعفهای دارد؟ چه ظرفیت ها و مزیت هایی بوجود آورده است؟ چه مشکلات و مسائلی را زاییده است؟ قوه محرکه آن چیست؟ چه چیزهایی نقش انرژی را برای قوه محرکه آن بازی می کنند؟ با چه سرعتی جلو می رود؟ با چه مکانیزمی به سمت مقاصد مورد نظرش حرکت می کند؟ چه عواملی موانع پیش روی آنرا تشکیل داده اند؟ چه فرهنگ یا فرهنگ ها و سبک زندگی یا سبک زندگی هایی را پایهگذاری کرده و تایید و حمایت می کند؟ و چه آینده ای در انتظار آن است؟
البته توجه داشته باشیم که در اینجا، کلی گویی فایدهای ندارد؛ کلی نگری در جای خود لازم است اما می توان برای رسیدن به قوانین کلی از جزئی به کلی رسید. قوانین کلی، همان نظریه هایی هستند که امکان توصیف، تبیین و پیش بینی فضای مجازی را برای ما بوجود می آورند با این ملاحظه که نسبی، متغیر و ابطال پذیرند.
بنده در اینجا این نکته را باید مورد تاکید قرار دهم که سرجمع، اینکه گفته میشود فضای مجازی، یک تمدن جدید و نرم بشری را رقم زده، سخن دقیق و قابل دفاعی است و بنده که چند سالی است بر روی مطالعات تمدنی تمرکز دارم، معتقدم شواهد و مستندات فراوانی برای اثبات اینکه فضای مجازی یک تمدن جدید بشری را رقم زده است و در آینده قابل لمس تر هم خواهد بود، وجود دارد.
دوم. برای تحول آفرینی باید از خودمان شناخت پیدا کنیم؛ به خودشناسی برسیم؛ خودشناسی در اینجا یعنی چه؟ : یعنی بدانیم چه استعدادهای بالقوه و بالفعلی در تکنیک ( در دو ساحت زیر بنایی و روبنایی ) و همچنین در محتوا داریم؟ چه نسبتی میان اندیشه ما و فضای مجازی وجود دارد؟ چه بسترهای مساعدی در محیط کاری ما وجود دارد؟ و در نقطه مقابل؟ در مواجهه با فضای مجازی، با چه موانع ریز و درشتی رو برو هستیم؟
باید قبول کرد که بخشی از اطلاعاتی که درباره بضاعت های کشور در فضای مجازی منتشر شده است دقیق نیست و یا جاهای خالی کم ندارد. این جاهای خالی باید با تولید اطلاعات پر شود هرچند صرفِ تولید اطلاعات کافی نیست بلکه باید علاوه بر تولید اطلاعات، تبیین و تحلیل درستی هم از این اطلاعات ارائه بشود.
ضمناً اعتماد به نفس برای تحول لازم است اما منافاتی با خودشناسی ندارد. باید درک درستی از بضاعت واقعی خودمان داشته باشیم و در برداشت از توانایی های خودمان نه دچار توهم و اغراق شویم و نه دچار خودکم بینی.
سوم. گام دیگر در مسیر تحول آفرینی، این است که در معنای تحول به اتفاق نظر برسیم. به کجا قرار است برویم؟ تحول دقیقا یعنی چه؟ هدف چیست؟ نباید از نظر دور داشت که بعضی تصورات از تحول، غیر واقعی است و با ساخت فضای مجازیِ جهانی و با طبیعت پیچیده انسانی که در فضای مجازی عاملیت داره همخوانی ندارد.
چهارم. حالا این سئوال قابل طرح است که بنده چه معنایی از تحول را در ذهن دارم؟ این معنا را فهرست وار در چند بند خدمتتان عرض می کنم :
یک. فضای مجازی به گونه ای باشد که کرامت ذاتی انسانها را صیانت کند. همه انسانها صاحب کرامتند و نباید انسان از آنجا که انسان است تحقیر شود.
دو. فضای مجازی سلب کننده آزادی واقعی از انسان نباشد و در عین حال، عدالت را زیر پا نگذارد.
سه. فضای مجازی به اخلاق فطری احترام بگذارد و از مرزهای اخلاقی عبور نکند.
چهار. فضای مجازی زمینه ارتباط و هم افزایی انسانها با یکدیگر را صرف نظر از نژاد، رنگ پوست و زبان و دین و قومیت و غیره در جهت ساخت جهانی انسانی تر و رو به کمال و تعالی مهیا کند.
پنج. فضای مجازی به رشد خرد و خردورزی و معنا و هدف بخشی به حیات کمک کند.
شش. فضای مجازی انسان را از بعدُ انسانی و معنوی او غافل نکند و به رشد و توسعه انسانی کمک کند.
هفت. فضای مجازی تنوع و تکثر فکری و فرهنگی را به رسمیت بشناسد و به دنبال یکدست سازی فرهنگی بر اساس فرهنگ غربی نباشد.
هشت. فضای مجازی امکان تبادل آزاد اطلاعات و شکستن سانسور و انحصار اطلاعاتی را فراهم نموده و به آگاه سازی بشر کمک کند.
نه. فضای مجازی فرصت نقد و اعتراض نسبت به ظلم و جنایت و فساد حاکمان یا گروههای قدرتمند را برای همه پدید بیاورد.
ده. فضای مجازی به رشد صلح و همزیستی مسالمت آمیز در جهان و حفظ محیط زیست بشری و پایان دادن به سلطه گرایی کمک کند.
یازده. فضای مجازی آرامش روانی را از انسان سلب نکند و انسان را نه زندگی و آینده امیدوار کند.
دوازده. فضای مجازی به کاهش فقر و فلاکت و بدبختی در جهان کمک کند و رنجها و آلام مردم جهان را کاهش دهد.
من این ها را، مجموعه ای از انتظارات اسلامی می دانم. یعنی اگر فرهنگ اسلامی بخواهد با رویکرد جهانی در فضای مجازی تحول بوجود بیاورد، تقریباً چنین خطی را برای تحول در نظر خواهد گرفت.
با این حال، این نکته را یادآوری کنم که تحول را نباید صفر و صدی دانست. تحول یک امر نسبی، تدریجی و گام به گام است و مهم حرکت به سمت مقاصد تحولی است.
علاوه بر این، نباید تحول را تنها از یک مسیر قابل تحقق در نظر گرفت. ممکن است برای رسیدن به مقاصد مسیرهای متنوع و متکثری وجود داشته باشد و هر کسی به اقتضای تفکر، سلیقه و بوم خودش از مسیر متفاوتی به سمت مقصد حرکت کند.
پنجم. آیا تحول، امکان پذیر است؟ دراین زمینه، باید عرض کنم که وضع فعلی را نباید یکسره سیاه دید! یعنی فکر نکنیم که قرار است از صفر شروع کنیم. به نظر من، نه تنها زمینه هست بلکه حرکتهای همسو در فضای مجازی، که بتوان از آنها الهام گرفت یا به تعامل با آنها پرداخت، کم نیست. با این حال، تحول لوازمی دارد. برای نمونه : روشن اندیشی نیاز دارد؛ گفتگو و تقرّب فکری در بین نخبگان نیاز دارد؛ ایده های طلایی و خلاقانه نیاز دارد؛ دانش و تکنیک پیشرفته نیاز دارد، سرمایه های عظیم نیاز دارد؛ تعامل و هم افزایی درون مرزی و برون مرزی نیاز دارد؛ حمایت های دست و دل بازانه و البته قانونمند نیاز دارد. با این وصف، تحول امکان پذیر است به شرط آنکه به فراهم کردن لوازم آن تن داده شود.
ششم. در فرایند تحول آفرینی، مردم و حقوق آنها و نقش آفرینی اصیل آنها نباید نادیده گرفته شود. مردم چه به مثابه بخش خصوصی و چه به مثابه کاربران، نقش اصلی را در تحول بازی می کنند و بدون نقش آفرینی حداکثری آنها تحول بی معناست. در تحول، یک پرسش مهم قابل طرح است که آیا به اسم تحول و یا در فرایند تحول، میتوان مردم را از استفاده سرویس های خارجی محروم کرد؟ آیا امروز با تحولات اجتماعی عمیقی که رخ داده و با عاملیت منحصربفردی که تک تک انسانها در فضای مجازی دارند، سلب کردن آزادی انتخاب، حتی با نیت خیررسانی به انسان، اساساً شدنی است و آیا چنین کاری بر فرض که شدنی باشد، و توسط انسان ها تحمل شود، در همه سطوح و ابعاد، به نفع رشد انسانی است؟ ضمن آنکه بدانیم محدودیت ها و ابزارهای محدودسازی موقت است. در آینده و با تحولات تکنولوژیک، مانند همین ماهوارههای استارلینک و غیره، همه محدودیت ها برداشته خواهد شد و فرد و جامعه باید از خودش در محیط های مخاطره آمیز حفاظت کند. در این شرایط، هنر انسانها در آینده جهان، قدرت حفاظت از خود در برابر انواع آلودگی هاست. در برابر انواع میکروب ها و ویروس هاست و ما باید به جای صرف پول و توان خود در محدودسازی های فنی، به دنبال واکسینه کردن مردم در برابر انواع آلودگی ها باشیم. این را به ویژه به دوستان متدین و انقلابی عرض می کنم که تغییر شرایط را درک کنند و دنبال راهکارهایی که امروز با مقتضیات جوامع جدید و مقتضیات تحولات علمی و تکنولوژیک انطباق ندارند به دنبال سالم سازی فضای مجازی نباشند.
هفتم. گام مهم دیگر در مسیر تحول آفرینی، این است که نابغه های خودمان را پیدا کنیم و نگه بداریم. آنها را دفع نکنیم. نخواهیم نابغه ها صد درصد مانند ما فکر کنند یا هر آنچه از آنها خواستیم را بدون چون و چرا انجام دهند. با نوابغ باید مواجهه اقناعی داشت نه مواجهه از بالا به پایین و تحکمی! ضمناً نابغه ها لزوماً در دانشگاهها و حتی در پارک های فناوری نیستند بلکه در کف جامعه زیست می کنند؛ بنابراین، یافتن این نابغهها خودش یک توانایی است که باید آنرا در اختیار داشته باشیم. دقت کنید که امروز پشت هر کار بزرگی در دنیا یک نابغه هست و نابغه ها لزوماً از مسیرهای متداول به مقصد مورد نظرشان نمی رسند.
هشتم. گام مهم دیگر این است که چرخه نوآوری بوجود بیاوریم. اولین حلقه در چرخه نوآوری، دست یابی به ایده های تحولزا و طلایی است. برای هر یک از آنچیزهایی که به عنوان مقصد یا چشم انداز تحول خدمتتان عرض شد، باید چندین ایده تحول آفرین و طلایی وجود داشه باشد. ایده ها ممکن است ابتدا حتی کمی خیالی به نظر برسد اما گام به گام به واقعیت نزدیک میشود. شکل گیری چرخه نوآوری خیلی مهم است. چرخه نوآوری عبارت است از : ایده پردازی که از دل پژوهش یا به طور کلی، شناخت متولد میشود. تبدیل ایده به طرح یک محصول یا خدمات همراه با قواعد درونی آن، تبدیل طرح محصول یا خدمات به یک پروژه، تصمیم برای سرمایه گذاری هدفدار، توسعه محصول یعنی ساخت محصول یا خدمات، و بهبود گام به گام کیفیت آن و تجاری سازی یعنی آوردن محصول یا خدمات به بازار و تطبیق آن با خواسته های کاربران.
نهم. گام دیگر این است که شرکای بزرگی را در جهان پیدا کنیم و با آنها پروژه های بزرگ خود را پیش ببریم چه شرکایی از جنس دولتی و چه شرکایی از جنس خش خصوصی. توجه کنیم که کار مشترک عیب نیست. نباید تصور کرد که این فقط ما در جهان هستیم که به دنبال تحول در فضای مجازی در جهت خیر عمومی هستیم. نباید فکر کنیم که ما فقط آدم های خوب در جهان هستیم و جهان یکسره پر شده از آدم های بد و شرور! نباید از فعالیت های جهانی ترسید و لزوماً از هرگونه تعامل جهانی را خلاف استقلال در نظر گرفت و یا تفسیر بدبینانهی امنیتی از آن داشت. فراتر از این ها، اصولا پروژه های عظیم و جهانی در فضای مجازی به سرمایههایی نیاز دارد که در کشور ما وجود ندارد. یکی از ساده اندیشی های ما این است که برآورد دقیقی از میزان سرمایه گذاری هایی که امروز شرکت های غول دنیا روی بعضی سرویس ها صورت داده اند نداریم و تصور می کنیم به راحتی می توان مشابه با آنها رقابت کرد.
دهم. گام بعدی این است که بسترهای تاسیس شرکت های دانش بنیان و ریسک پذیر را با محوریت نابغههای خود فراهم کنیم. شرکت های کاملاً خصوصی که البته در بدو امر، با تسهیلات دولت باید آنها را قدرتمند کرد. به نظر می رسد دولتی حرکت کردن یک اشتباه بزرگ است. محور تحول از نظر من شرکت ها هستند و این شرکت ها نباید دولتی و یا خصولتی باشند. در دنیا هم شرکت های غول در فضای مجازی به ندرت دولتی هستند و شاید در مواردی فقط دولت ها در این شرکت ها سهامدار باشند.
یازدهم. گام دیگر، این است که برای رسیدن به تحولات بزرگ، فرامرزی شدن را یک اصل بدانیم. کم ترین خاصیت فرامرزی شدن این است که می توان از این طریق به میدان های عظیم رقابت رفت، می توان قدرتمند شد و از همه مهم تر، می توان در جرگه قانون گذاران فضای مجازی وارد شد. این واقعیت را باید به صراحت عرض کنم که امروز دولت ها تقریباً کم ترین نقش را در قانون گذاری و قاعده گذاری در فضای مجازی دارند. در حقیقت، این شرکت ها و صاحبان سرویس های عظیم هستند که قوانین و قواعد فضای مجازی را آنطور که می خواهند وضع می کنند و لذا تا زمانیکه قدرتمند نشویم و در اعداد شرکت های غول قرار نگیریم، نمی توانیم به فکر تحول که بخش مهم آن با تغییر قوانین و قواعد امکان پذیر است، باشیم.
دوازدهم. گام بعدی این است که مزاحمت های دولتی را برای شرکت های خصوصی جداً برطرف کنیم. شرکت های خصوصی را رقیب یا دشمن ندانیم. یک زائده چرکین که باید برداشته شود ندانیم؛ سعه صدر خود را در برابر خطاهای احتمالی بخش خصوصی بالا ببریم. با قانون گذاری خردمندانه و دقیق، باب مواجهه سلیقهای و ذوقی با بازیگران فضای مجازی و سرمایههای هنگفتی که به میدان آورده اند را ببندیم. امروز سرمایهگذارانی که بخواهند در این حوزه سرمایهگذاری کنند کم نیستند اما به طور طبیعی اطمینان ندارند که قانون و دولت از حقوق اساسی آنها صیانت کند و یا بی ثباتی در سیاست ها و مقررات، آنها را درون پرتگاه های اقتصادی نیندازد.
سیزدهم. گام بعدی که اتفاقاً به محتوا برمی گردد این است که گفتمان و دیسکورس لازم برای شکل گیری مشارکت های وسیع، خودجوش و خلاقانه در تولید محتوایی مطلوب را پدید بیاوریم و از این طریق، راه را برای انتشار محتوای مطلوب هموار کنیم. تولید محتوا صرفاً یک پروژه نیست که با سرمایه گذاری مثلاً دولتی یا شرکت های خصوصی شکل پیدا کند. البته قوانین و قواعد حاکم بر سرویس ها، می تواند به تولید محتوای خوب منجر شود لذا یکی از اهداف ما در جهت به دست آوردن قدرت ارائه سرویس های عظیم جهانی، امکان قانون گذاری و قاعدهگذاری در فضای مجازی و یا تغییر قواعد موجود است. نباید از نظر دور داشت که جریان پُروخروش محتوا، با چند موسسه و با چند کار دولتی هیچگاه بوجود نمی آید و این نوع نگاه به محتوا در فضای مجازی، شبیه یک طنز است که بعضی دچارش هستند. آنچه برای محتوا نیاز هست، پدید آوردن گفتمان و سپس قواعدی است که کاربران دهها میلیونی که همه آنها در فضای مجازی نقش عاملیت دارند، به تولید کننده محتوا تبدیل شوند. امروز هم بخش مهمی از آن محتوایی که در فضای مجازی عرضه اندام می کند، در ذیل گفتمان قدرتمند لیبرال دموکراسی غرب شکل گرفته است.
از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.
والسلام علیکم و رحمة الله