متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانیِ اسلامی صدرا در دوره توانمندسازی مدیران محلات، حاشیه شهر و بافت های فرسوده، مشهد مقدس، 16 مرداد 98
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین، و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
سلام عرض می کنم خدمت برادران گرامی و تشکر می کنم از مسئولان محترم بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء (عج) و متولیان ارجمند این دوره آموزشی که فرصت حضور حقیر در جمع شما عزیزان را فراهم کردند. امروز بحث در باب نحوه مواجهه با آسیب های اجتماعی، آن هم با رویکرد اسلامی، به یکی از بحث های مهم و پرجاذبه تبدیل شده و به لطف الهی در سالهای اخیر شاهد شکل گیری مباحث خوبی در این ساحت هستیم. امروز فهرست نسبتاً پر شماری از آسیب های اجتماعیِ ریز و درشت پیش روی ماست که همه آنها در جای خود حائز اهمیت است اما طبیعی است که با توجه به تحلیل و توصیف عالمانه ای که از متن جامعه داریم، به سمت وزن دهی و اولویت بندی آسیب ها حرکت کنیم. با این ملاحظه، امروز چهار آسیب اجتماعی وجود دارد که مواجهه ی همه جانبه با آنها از سایر آسیب ها اولویت بیشتری دارد : یک. اعتیاد به مواد مخدر، دو. طلاق و فروپاشی نهاد خانواده، سه. حاشیه نشینی و محرومیت های اجتماعی ناشی از آن، و چهار. ضایعات و مشکلات اخلاقی من جمله بی عفتی و بدحجابی که درباره هر کدام می توان مفصل صحبت کرد و بنده نیز قبلا توفیق داشتم در “کتاب اسلام و آسیب های اجتماعی”، مطالبی را با رویکرد حکمت اجتماعی درباب این آسیب ها مطرح کرده ام. در این نشست ارزشمند، قصد دارم بر حسب نیاز روز و در پاسخ به سئوالات و شبهاتی که معمولاً در مجامع فرهنگی مطرح می شود، خیلی فشرده به موضوع حجاب و عفاف بپردازم که جزو آسیبهای مبتلابه کشور به ویژه کلان شهرهاست. عرایض من در این نشست در قالب هفده نکته قابل ارائه است.
یکم اینکه عفاف و حجاب، میوه فطرت است. یعنی در خمیرمایه همه انسان ها با هر آیین و مسلکی عفاف وجود دارد. عفاف در تعریف بنده، یعنی پرهیز عقلی انسان از خبائث و پلیدی هایی که موجب شکسته شدن کرامت و شرافت انسانی می شود. البته با آمدن ایمان دینی، قدرت عقل مضاعف می شود و لذا انسان مؤمن از عفاف مستحکم تری برخوردار است. خب، عفاف اقسامی دارد لکن برای اینکه عفاف جنسی و شهوانی تأمین بشود، انسان-چه مرد و چه زن- پوشاندن بخش هایی از بدن را بر خود لازم می کند که به این پوشاندن، حجاب گفته می شود که حد و اندازه آن در احکام دینی با حد و اندازه آن در عرف متفاوت است. با این وصف، حجاب یا پوشش، میوه عفتی است که از بطن فطرت و ذات انسان ها می جوشد. حال بحث در اینجاست که وقتی حجاب آمد، خود عفاف هم مانند کاری که پوسته برای مغز می کند، ار عفاف صیانت می کند چراکه فقدان حجاب این گرایش فطری یعنی عفاف را ضعیف و ضعیف تر می کند. لذا می توان گفت که عفاف و حجاب، لازم و ملزوم یکدیگرند با این ملاحظه که همه حجابها از عفاف یکسانی متولد نمی شوند. بعضی از محجبه ها عفاف بیشتری دارند و بعضی دیگر عفاف کمتری دارند اما واقعیت این است که انسان تا زمانیکه مسخ نشده باشد به اصل عفاف گرایش ذاتی دارد.
دوم اینکه، حجاب، سود دو طرفه است. یعنی هم فرد محجبه از حجاب خود نفع می برد و هم جامعه از حجاب فرد محجبه سود می برد و چه بسا بتوان گفت سود جامعه از حجاب اعضاء خود بیشتر است چراکه اثر مخرب یک بی حجاب یا بدحجاب از جهت کمّی، ابعاد وسیعی دارد و بخشی از جامعه را تا مدت ها با تبعات منفی اش درگیر می کند.
سوم اینکه حجاب، تضمین کننده آزادی زن است. زن مانند مرد آزاد است که ظرفیت ها و استعدادهای ذاتی و اکتسابی خود را به فعلیت برساند. در این میان، هر قدر که نگاه ابزاری از او برداشته شود و زن از زندان ظواهر جسمی اش خارج شود، آزادی او برای به فعلیّت رساندن ظرفیت های گوناگونش بیشتر می شود. توجه داشته باشید که این آزادی، گاهی از سوی خود زن بدحجاب، و گاهی توسط جامعه و از طریق تحقیر و سوء استفاده از زن سلب می شود و اسلام می خواهد به روش های گوناگون من جمله از طریق حجاب به آزاد شدن زن کمک کند.
چهارم اینکه، هر دولتی و به طریق اولی دولت اسلامی، حق دارد درباره پوشش اعضاء جامعه خود قانون گذاری کند. یعنی بر اساس مصالح فردی و اجتماعی، و جلوگیری از ضرر و زیان یا رساندن نفع و سود، فقدان پوشش یا بدپوششی را ممنوع کند. در بعضی کشورهای غربی هم درباره پوشش قوانینی هست و احتمالاً کسی در آن کشورها نمی گوید این قوانین آزادی مردم را سلب کرده است. در نظامات مردم سالار، قانون توسط وکلای مردم وضع می شود و در نظامات غیر مردم سالار توسط حاکمان معین می شود. در جامعه ما که نظام مترقی مردم سالاری دینی استقرار دارد، نظر و خواست مردم مسلمان ایران در چارچوب احکام دینی مبنای قوانین مختلف از جمله قانون حجاب قرار گرفته است و همه، حتی مخالفان حجاب باید از این قانون تبعیت کنند. ضمناً مقایسه اِعمال زور رضا خان قلدر در قضیه کشف حجاب با الزامی کردن حجاب در جمهوری اسلامی یک مقایسه سراسر غلط است. اولاً، قانون حجاب در جامعه ما محصول یک روند دموکراتیک است نه استبداد رضا خانی. ثانیاً؛ جمهوری اسلامی چیزی را الزامی کرده که یک معروف عقلی است در حالیکه کشف حجاب یک منکر عقلی محسوب می شود. ثالثاً؛ هیچگاه در جمهوری اسلامی کسی به زور سرنیزه ملزم به رعایت قانون حجاب نشده است هر چند قانونِ بدون ضمانت، قانون کارآمدی نیست و تنبیهات معقول اجتماعی را باید ضمانتی برای اجرای قانون در نظر گرفت. بنابراین، مقایسه ایندو قضیه با هم از هیچ منطقی تبعیت نمی کند.
پنجم اینکه، سیاسی بودن حجاب دو مفهوم صحیح و ناصحیح دارد. مفهوم صحیح سیاسی بودن حجاب این است که دیانت ما عین سیاست ماست و بالعکس؛ و روشن است که در اسلامِ سیاسی، حجاب وجه سیاسی دارد چراکه یک تدبیر اجتماعی برای سالم نگه داشتن توأمان فرد و جامعه است. با این وصف، ما ابایی از سیاسی تلقی شدن حجاب نداریم؛ اما مفهوم ناصحیح سیاسی بودن حجاب، یعنی حجاب یک امر حزبی و جناحی قلمداد شود و تصور کنند که حجاب یک تصمیم جناحی برای تأمین علایق و منافع یک گروه سیاسی است. البته امروز همه می دانند که حجاب در کشور ما هیچگاه یک امر جناحی و حزبی نبوده است. ممکن است در بین مسئولین و سیاسیون درباره شکل حجاب یا نحوه اعمال قانون درباره حجاب نظرات متفاوتی وجود داشته باشد اما درباره اصل حجاب و لزوم صیانت از قانون، اکثر قریب به اتفاق مسئولین و اصحاب سیاست اتفاق نظر دارند.
بدون دیدگاه