پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی برای دانشجویان علوم سیاسی، نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، تهران، منتشر شده در روزنامه فرهیختگان، ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاة و السلام علي رسول الله (ص) و علي آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله على أعدائهم أجمعين.
سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران گرامی. موضوع بحث من که در شرایط کرونایی به صورت مکتوب تقدیمتان میکنم، ارزیابی دولت یازدهم و دوازدهم یعنی دولت آقای حسن روحانی است. توجه داشته باشید که ارزیابی دولت ها در پایان عمرشان کاملاً طبیعی است و به ویژه ما در رشته علوم سیاسی برای آن اهمیت فراوانی قائل هستیم. از طرف دیگر، من اینجا در مقام یک مخالف یا رقیب سیاسی صحبت نمی کنم- تا حالا در هیچ جناحی هم عضویت نداشته ام تا سخنانم جنبه جناحی داشته باشد- بلکه انگیزه اصلی من، ارزیابی و روایت علمی است. در عین حال، فکر می کنم این نوع ارزیابی ها درس های مهمی برای آینده کشور و همه دولت هایی که یکی پس از دیگری خواهند آمد، دارد. اگر به کارنامه دولت ها، واقع بینانه نگاه کنیم، هیچ دولتی نیست که در عملکرد آن، نقطه مثبتی وجود نداشته باشد؛ بنابراین، قضاوت هایی که درباره دولت ها می شود، به منزله بد و ضعیف بودن تمامی عناصر دولت نیست. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز این قاعده صادق است. با این وجود، من در این صحبت، به خاطر غلبه ملموس نقاط ضعف بر قوت در دولت های یازدهم و دوازدهم، به دنبال فهرست کردن نقاط مثبت یا کارهای مقبول دولت های آقای حسن روحانی نیستم چراکه حتماً افرادی هستند که این کار را بهتر از من می کنند و لذا در این سخنرانی مکتوب، تنها بنا دارم تنها فهرستی از معایب بزرگ این دو دولت را ارائه کنم.
واقعیت این است که من بر اساس یک جمع بندی کارشناسی، دولت های یازدهم و دوازدهم را بدترین و ناکارآمد ترین دولت در طول تاریخ انقلاب می دانم که نه تنها مردم را در عرصه مدیریت کشور به ستوه آورد، بلکه کشور را دهها سال دچار عقب ماندگی کرد و لطمات حیثیتی بزرگی به انقلاب اسلامی و کلیت نظام جمهوری اسلامی وارد ساخت. البته دولت های قبلی هم معایب بزرگ کم نداشته اند اما دولت های آقای روحانی از جهت بدی و ضعف نسبت به سایر دولت ها، حقیقتاً بی بدیل محسوب می شود. جالب این است که یکی از پرمدعاترین دولت های بعد از انقلاب هم همین دولت آقای روحانی است. آنچه درباره دولت آقای حسن روحانی اصرار دارم مورد تاکید قرار دهم این است که دولت های آقای روحانی، ظرف ظهور و بروز جریان روشنفکری سکولار و تکنوکرات های غربزده است. یعنی اگر قرار بود روزی تفکرات غربزده ها و تکنوکرات ها در یک ائتلاف هدفمند به نحو حداکثری تجسم پیدا کند، همین دو دولت یازدهم و دوازدهم ظهور می کرد؛ و لذا یکی از عبرت های تاریخی ای که نباید نادیده گرفته شود، به نتایج تجسم یافتگی جریان غربزده و تکنوکرات در ایران ارتباط پیدا می کند که البته سابقه تاریخی هم دارد. یعنی از مشروطه به بعد، هر کجا غربزده ها در ایران به قدرت رسیده اند، نتیجه ای جز عقب ماندگی، بی عدالتی، ذلت و استبدادزدگی و تسلیم در برابر بیگانه عاید کشور نشده است. شاید این سخن کمی تند به نظر برسد، اما اگر به سراغ تاریخ بروید، این حقایق را لمس خواهید کرد. اگر از من سئوال کنند که مهم ترین ضعف ها یا فراتر از آن، بزرگ ترین آسیب هایی که از ناحیه دولت آقای روحانی در این ۸ سال به کشور وارد شد چه بود؟ بنده در پاسخ به موارد بیست و هفتگانهای که در ادامه به آنها خواهم پرداخت اشاره خواهم کرد :
۱. تولد بر اساس مهندسی افکار عمومی
چه در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، و چه در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، عمده تمرکز آقای روحانی و تیم مشاوران او که عمدتاً سابقه امنیتی داشتند، جا انداختن یک سلسله دروغ و دوگانه سازی در کشور بود و بزرگ ترین این دروغ ها، این بود که در صورت رأی ندادن به ما و پیروزی رقیب، یک جنگ بزرگ توسط امریکایی ها علیه ایران به راه خواهد افتاد! همانطور که اشاره شد، این، جدای از سایر دروغ هایی است که دولت آقای روحانی در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در قالب شعارهای انتخاباتی و یا در جهت دوگانه سازی ها در کشور مطرح کردند و از این طریق به سمت مهندسی افکار عمومی در جهت تحقق اهداف خود حرکت کردند. لذا ایرادی ندارد اگر کسی دولت یازدهم و دوازدهم را مولود دروغ و مهندسی انتخابات معرفی کند. مهندسی انتخابات به اقدامات عمده ای اطلاق می شود که از طریق انحراف افکار عمومی در روند دموکراسی و انتخاب آزاد اختلال پدید می آورد.
۲. تحمیل یک قرارداد ننگین به کشور
ارتباط و تعامل هوشمندانه و مبتنی بر احترام متقابل و نیز تحقق منافع و امنیت ملی، یکی از هنرهای دولت های قوی و کارآمد است و لذا کسی با اصل برجام به معنای رفع تحریم ها با کم ترین امتیازدهی مخالف نبوده و نیست. دولت آقای روحانی باید از تمامی ابزارهای دیپلماتیک برای تامین حقوق و منافع ملت ایران استفاده می کرد و اگر چنین کاری نمی شد محل نقد و ایراد بود. با این حال، آقای روحانی بر اساس یک سلسله تحلیل های غلط از مسائل جهانی و بزرگنمایی بیش از حد دشمن، بدون در نظر گرفتن منافع و اصول امنیت ملی، و شرایطی که رهبر بزرگوار انقلاب صراحتاً روی آن تاکید کرده بودند، برجامی را پیش برد که نه تنها منافع و امنیت ملی در خیلی از مفاد آن لحاظ نشده بود بلکه نهایتاً به ابزاری برای زیاده خواهی امریکا و دولت های غربی از ایران و امتیازدهی های غلط به دشمن تبدیل شد؛ جالب اینکه همین برجام که در دولت آقای روحانی به یک تابو تبدیل شده بود با خروج امریکایی ها از آن، به یک شکست مفتضحانه برای دولت آقای روحانی بدل گردید که به رغم همه توصیه دلسوزان، تمام تخم مرغ های خود را در سبد برجام قرار داده بود. با این همه، آقای روحانی تا آخرین روزهای باقیمانده از دولت دوازدهم دست از برجام برنداشت و تلاش کرد تا پایان دولت، همان تجارب شکست خورده را دوباره تکرار کند تا بلکه بتواند خودش را برنده میدان معرفی کند.
۳. افزودن به تهدیدات خارجی
همانطور که در ابتدای عرایضم اشاره کردم، شعار اصلی آقای روحانی از زمان رقابت های انتخاباتی تا آخر، کاهش تهدیدات به ویژه برداشتن سایه جنگ از روی سر کشور بود اما در دولت یازدهم و دوازدهم، نه فقط تهدیدهای خارجی کاهش نیافت بلکه بر حجم آن افزوده شد و اگر مواجهه بازدارنده و قاطع رهبر معظم انقلاب نبود می توانست چالش های بزرگی را برای کشور بوجود آورد. البته وقتی از تهدید سخن به میان می آوریم، منظور، هم تهدیدات اقتصادی، و هم تهدیدات فرهنگی و سیاسی است، لکن بُعد امنیتی در اینجا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نکته جالب در اینجا، مواجهه دولت آقای روحانی با تحریم هاست. به هر حال، روشن است که تحریم های ظالمانه لطماتی به کشور زد اما به رغم خواست و اظهار امریکایی ها، تحریم ها هیچگاه فلج کننده نبوده است. نه فقط فلج کننده نبوده است بلکه فرصت های فراوانی را هم برای پیشرفت و خوداتکایی کشور فراهم کرده است. این یک شعار نیست. کشور ما حقیقتاً در اثر تحریم ها توانست در خیلی از زمینه ها روی پای خود بایستد و وابستگی های مضر خود را از بین ببرد؛ با اینحال، دولت آقای روحانی بر خلاف عقل سیاسی، با بزرگ نمایی بیش از حد تحریمها، دائماً در سخنان رسمی، پالس هایی را به دشمن در خصوص اثربخشی تحریم ها در حد فلج کنندگی آنها می فرستاد که معنای آن چیزی جز ادامه تحریم ها و حتی سخت تر کردن آنها از سوی دشمن نبود!
۴. تضعیف نیروهای مسلح
هیچوقت این سخن آقای ظریف وزیر امور خارجه فراموش شدنی نیست که گفت : “غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند. از این مردم میترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟” خوب دقت کنید؛ ممکن است این سخن یک کارشناس منتقد یا یک اپوزوسیون باشد، اما نمی تواند سخن یک وزیر امور خارجه خبیر و دلسوز باشد. آقای ظریف با این سخن عملاً این پیام را به مردم ایران داد که خیلی روی توان نیروهای مسلح در حفاظت از کشور حساب باز نکنید؛ و متقابلاً به امریکایی ها هم این پیام را داد که خیلی تحت تاثیر تبلیغات نظامی ایران قرار نگیرید چراکه کل ظرفیت نظامی ایران روی هم رفته توان پاسخگویی به یک هجمه نظامی شما را هم نخواهد داشت و البته روشن است که همه این حرف ها بسترساز برجام های ۲ و ۳ و ۴ بود. در عین حال، دولت آقای روحانی در فشار آوردن به سپاه یا بهتر بگوییم به راه انداختن جنگ روانی علیه آن نیز ید طولایی داشت بطوریکه این جسارت را برای امریکایی بوجود آورد تا درست در نقطه مقابل قوانین بین المللی، مبادرت به قراردادن نام سپاه در فهرست نیروهای تروریست در جهان بکند. این در حالی است که همه می دانستند که سپاه در طول ۴۲ سال گذشته بیشترین نقش را در صیانت از کشور داشته است که آخرین مورد آن دور کردن داعش از مرزهای کشور و سپس انهدام آن در منطقه بود که باید از آن به یک شاهکار بزرگ تعبیر کرد.
۵. باز کردن میدان نفوذ جاسوسان و خرابکاران در سیستم
برنامه نفوذ در گلوگاههای حساس کشور طی یکصد و پنجاه سال اخیر همیشه در دستور کار کشورهای غربی بوده و در اسناد تاریخی ای که خودشان منتشر کرده اند و یا در اسناد لانه جاسوسی اطلاعات روشنی در این زمینه منتشر شده است. با این وجود، میزان نفوذ بیگانه در کشور در هیچ مقطعی در تاریخ ۴۲ ساله انقلاب، در حد دوران آقای روحانی نبود تا حدی که گفتند ما به قدری به رئیس جمهور ایران نزدیک شده ایم که طعم مورد علاقه آدامس او را هم می دانیم! نه اینکه تصور کنید علت افزایش نفوذ فقط ضعف و ناکارآمدی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی تحت نظر دولت بود؛ خیر، مساله اصلی این نبود؛ مساله اصلی این بود که آقای روحانی اولاً، به چیزی به نام پروژه نفوذ باور نداشت؛ ثانیاً، آقای روحانی به جهانی شدن یا گلوبالیسم عمیقاً اعتقاد داشت و اصولاً به خیلی از چیزهایی که ما از آن به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی تعبیر می کنیم، نگاهی تمسخر آمیز داشت. ثالثاً، با کسانی از دو تابعیتی ها و غیره ارتباط رسمی و غیر رسمی داشت که نفوذ و جاسوسی خیلی از آنها از کشور امری طبیعی بود و نشانه های آن هم بعدها روشن شد. فقط در یک فقره، در تیم مذاکرات برجام حضور دو جاسوس افشا شد که برای دولت یک سرشکستگی بزرگ محسوب می شد. شاید بشود گفت که بعد از انقلاب، در هیچ دوره ای، از این همه دو تابعیتی در دولت استفاده نشده بود و اگر مجلس تا حدی جلوی این قضایا را نمی گرفت معلوم نبود کشور چه سرنوشتی پیدا بکند. علاوه بر جاسوسان، خرابکاری های موساد در مراکز هستهای، ترور دانشمند برجسته هسته ای، شهید فخری زاده و مواردی از این قبیل هم در این دوران تشدید شد که در جای خود محل بررسی است.
۶. واگذاری فضای مجازی کشور به بیگانه
رویکرد دولت آقای روحانی به فضای مجازی در چارچوب حاکمیت امریکا بر فضای مجازی تحت عناوین فریبنده مانند جهانی شدن قابل توصیف بود. دولت یازدهم و دوازدهم، اساساً خیلی از تهدیدهای فضای مجازی برای حاکمیت ملی را تهدید تلقی نمی کرد و در نقطه مقابل، معتقد بود که مزیت مندی فضای مجازی برای کشور ما، قبول قواعد سلطه گرایانه امریکایی ها در فضای مجازی است. علاوه بر این، آقای روحانی فضای مجازی را یک ابزار رسانه ای مهم برای اهداف سیاسی-جناحی خود تلقی میکرد که می توانست، هم کولی ندادنهای صدا و سیما به دولت را به خوبی جبران کند و هم مسیر اقدامات فراقانونی طرفداران دولت در فضای مجازی را هموار سازد. نتیجه این رویکرد به فضای مجازی، کنار گذاشتن عقلانیت، نادیده گرفتن منافع ملی و باز گذاشتن دست پیام رسان های خارجی ای مانند تلگرام و اینستاگرام و … در جهت بازی با سرنوشت کشور و سرقت اطلاعات ایرانی ها، مدیریت افکار عمومی، راهبری اغتشاشات، روشنکردن موتورهای تولید انواع محتویات غیر اخلاقی و از همه مهم تر، زیرپا گذاشتن عزت مردم ایران با وضع قوانینی ظالمانه توسط این پیام رسان ها بود. کار به جایی رسید که حتی گذاشتن عکس شهید سلیمانی یعنی قهرمان ملی همه ایرانیان در اینستاگرام که عمده پهنای باند اینترنت کشور از سوی دولت به آن اختصاص یافته بود، جرم شد. یعنی دولت آقای روحانی در قبال باج های بزرگی که به شرکت های خارجی برای حضور بیقید و شرط در فضای مجازی ایران داد، هیچ امتیازی از آنها نگرفت و این روند سلطه آمیز تا الآن هم ادامه دارد یعنی بخش عمده فضای مجازی ایران در دست بیگانه قرار دارد این در حالی است که در این سالها هیچوقت راه برای پایان دادن به این وضعیت و میدان دادن به شرکت های ایرانی در فضای مجازی بسته نبوده است.
۷. تعطیلی کارخانه ها و کارگاههای تولیدی
در هیچ دوره ای به اندازه این دوره کارخانه ها و وکارگاههای کشور به خاک سیاه ننشستند. دهها کارخانه و صدها کارگاه در اثر سیاست های غلط و “ضد اقتصاد مقاومتی” دولت یازدهم و دوازدهم تعطیل شد و کارگران آنها بیکار شدند. حتی در این دوران کارخانه های معروف با سابقه پنجاه سال و بالاتر مانند، ارج، داروگر، قند ورامین و غیره هم به تعطیلی کشیده شدند. ما در شرایطی شاهد تعطیلی این کارخانه ها و کارگاهها بودیم که اولاً مواد خام مورد احتیاج خیلی از این کارخانه ها یا در داخل وجود داشت و یا امکان ورود آن از خارج به داخل منتفی نبود و ثانیاً، این کارخانه ها و کارگاهها به نیازهایی پاسخ می دادند که برای تامین آنها سالانه میلیاردها دلار ارز از کشور خارج میشد و لذا عقل سلیم حکم می کرد که با رسیدگی صحیح به امور اینکارخانهها و کارگاهها، زمینه فعال سازی هر چه بهتر آنها فراهم شود. کانه دست هایی در کار بود تا با خاموش کردن صنایع داخلی، نشان دهد که تحریم های فلج کننده امریکایی ها کار خودش را کرده و تنها راه خروج از این وضعیت، تن دادن به برجام های دو و سه و چهار است؛ چیزی که خودشان از آن به نوشاندن جام زهر به رهبری تعبیر می کردند.
۸. ناکارآمدی عمومی
دولت یازدهم و دوازدهم، دولتی بود که به معنای دقیق کلمه ضعف و ناکارآمدی از سر و روی آن می بارید. جدای از خط غربزدگی و آثار مخرب آن در عملکرد دولت که به آن اشاره شد، این دولت، گاه در تحقق کوچک ترین اهداف خود هم عاجز بود. از حضور وزرای پیر و خسته و بی انگیزه در کابینه تا نبود فکر و ایده روشن برای اداره کشور؛ از وجود اختلاف و ناهماهنگی در دولت و دعواهای درونی، تا رفتارهای غیرمسئولانه و سیاستزده شخص رئیس جمهور. شما ببینید این چه جوک خنده داری است که بیشتر وزرای دولت آقای روحانی موفق به دیدار آقای روحانی نبودند و بعضی از آنها به این واقعیت صراحتاً اعتراف کردند. اینکه وزیر نتواند رئیس جمهور را ملاقات کند و مسئول دفتر رئیس جمهور به جای رئیس جمهور به رتق و فتق امور بپردازد چیز کاملاً عجیبی است، اما در دوران آقای روحانی این اتفاق عجیب افتاد. یا ملاحظه کنید رفتار آقای روحانی از اسفند ۹۸ تا پایان دولت دوازدهم که از ترس کرونا، خود را در ریاست جمهوری حبس کرد و تمامی ملاقات های عمومی، سفرها و بازدیدهای کاری اش را لغو نمود. حتی حاضر نشد در این مدت، بر خلاف نظر صریح قانون، پای خود را در مجلس بگذارد. خب، محصول این سبک مدیریتی، چیزی جز خسارت های بزرگ و بیسابقهای نبود که کشور در دوران آقای روحانی خورد.
۹. بی برنامگی و نداشتن ایده روشن برای اداره کشور
دولت آقای روحانی از ابتدا به جز برجام، هیچ ایده روشنی برای اداره کشور نداشت. اگر خوش بینانه تحلیل کنیم، تصورشان این بود که از طریق رفع تحریم ها می توان نفت فروخت و سپس با پول نفت کشور را بواسطه واردات کالاهای غربی اداره کرد. این خلاصه تز آقای روحانی برای اداره کشور بود که تا روزهای آخر دولت هم بدون کمترین تغییر در ذهن آقای روحانی و نزدیکان ایشان قرار داشت. جالب اینکه آقای روحانی حتی زمانیکه متوجه شد با خروج امریکایی ها از برجام فاتحه برجام خوانده شده است دست از این تز برنداشت و حاضر نشد راه دیگری را برای اداره کشور که در اثر این نوع از حکمرانی، با انواع چالش ها دست و پنجه نرممی کرد پیدا کند. آقای روحانی و تیم او، از ابتدا نه اعتقادی به ظرفیت های داخلی کشور داشت و نه تلاش موثر و روشمندی برای استفاده از ظرفیت های داخلی برای تحول اقتصادی در کشور کرد. در واقع، اقتصاد مقاومتی برای آقای روحانی و معاونش یعنی آقای جهانگیری بی معنا بود و هیچ گام مهم و معناداری در این جهت برنداشت. خیلی از کارشناسان، حتی کارشناسان نزدیک به دولت بارها گفته بودند که مسائل کشور به ویژه در حوزه اقتصاد، بیش از آنکه به تحریم ها ارتباط داشته باشد، محصول سوء مدیریت شدید در کشور است اما آقای روحانی مایل بود این واقعیت وارونه معرفی شود و حتی آب خوردن مردم به نحوی با تحریم گره بخورد.
۱۰. ناتوانی در مواجهه با حوادث غیر مترقبه
شاید باید جزو بدشانسی های دولت یازدهم و دوازدهم به حساب آورد که طی سالهای گذشته شاهد چند حادثه طبیعی غیر مترقبه مانند زلزله کرمانشاه، کرمان و غیره یا سیل های گلستان، لرستان و خوزستان بودیم و دولت آقای روحانی در اکثر این حوادث کارنامه قابل قبولی نداشت. واقعیت این است که اگر نیروهای مسلح، تشکل های داوطلب مردمی و یا مجموعه های وابسته به رهبری مانند ستاد اجرایی فرمان امام نبودند، و مجاهدانه به میداننمی آمدند، فاجعه پشت فاجعه در انتظار مردم این مناطق بود. یعنی نه ستادهای دولتی مدیریت بحران قادر به کنترل اوضاع بودند و نه هلال احمر و …، حتی در مواردی ورود دولت به صحنه، جز کارخرابی و مانع تراشی در امور، فایده دیگری نداشت؛ این در حالی است که مهم ترین وظایف دولت ها که بودجه قابل توجهی نیز هر ساله برای آن اختصاص می یابد، مدیریت بحرانهاست و اگر دولت ها نتوانند در این مواقع ورود موفقی به صحنه داشته باشند و اوضاع را به حالت طبیعی برگردانند، وجودشان بی معناست.
۱۱. برگشتن چهره محرومیت به برخی نقاط کشور
متاسفانه در دوران آقای روحانی شاهد برگشتن چهره محرومیت به نقاطی از کشور بودیم که از ابتدای انقلاب تلاش شده بود، بساط محرومیت از این نقاط برچیده شود. من در یکی از گزارش های سازمان امور اجتماعی دیدم که بیش از ۳۰۰ منطقه بحرانی در کشور وجود دارد که از آنها باید با عنوان کلکسیونی از آسیب ها به ویژه محرومیت ها تعبیر کرد. این را باید در کنار بیکاری های گسترده، سقوط قدرت خرید و رفتن عده زیادی از مردم زیر خط فقر قرارداد. سالها زمان نیاز هست که با ورود تشکل های جهادی و کمک های مردمی به علاوه بودجه های دولتی، این محرومیت ها از بین برود. جالب است که در طول ۴۲ سال گذشته، هر وقت عناصر غربگرا متولی دولت بوده اند محرومیت در کشور افزایش محسوسی یافته است. بخشی از این محرومیت ها محصول سیاست های لیبرالی، بخشی محصول ناتوانی مدیریتی و نداشتن برنامه و بخشی دیگر محصول وجود فساد است.
۱۲. رها سازی بازار و افزایش سرسام آور قیمت ها
تورم در دوران آقای روحانی به طور بی سابقه ای رشد کرد. بعضی کالاهای اساسی مورد نیاز مستمر مردم مانند گوشت، مرغ، تخم مرغ، روغن و لبنیات و غیره تا ۷۰۰ درصد تورم را هم تجربه کردند. در مواردی گوشت، مرغ و تخم مرغ کم یاب شد و صف های طولانی برای خرید با قیمت مصوب، همه را یاد صف های خاطره انگیز دهه ۶۰ انداخت. یک بار هم که دولت خواست از طریق توزیع بسته های کالا، به مردم کمک کند، صحنه های بی سابقه ای از تحقیر مردم به ثبت رسید. یعنی دولت با بدترین شیوه و خارج از شئون مردم، مبادرت به توزیع این بسته ها کرد که البته بعدها همان هم ادامه پیدا نکرد.
قیمت گوشت گوسفندی که در ابتدای دولت یازدهم به کیلویی ۵۰ هزار تومان هم نمیرسید، در پایان دولت دوازدهم یعنی ظرف ۸ سال به هر کیلو ۲۰۰ هزار تومان رسید. جالب است که در این سالها، کالاهایی کمیاب یا گران شد که اکثر آنها جزو کالاهای وارداتی نبود. در مواردی هم که جزو کالاهای وارداتی بود، تحریم ها مانع از واردات آنکالاها نشده بود بلکه عامل اصلی، تشریفات گمرکات و گیر کردنکالاها در گمرکات بود که حتی به فاسد شدن مکرر کالاها در انبارهای کمرگ هم انجامید. یکی از افتضاحات دولت آقای روحانی در زمینه کنترل قیمت ها به موضوع خودرو بر می گردد. خودرو هم با آنکه عمدتاً در قبضه خود دولت است، با قیمت های نجومی به تابلویی از تابلوهای ناتوانی دولت در اقتصاد تبدیل شد این در حالی است که بخش مهمی از صنعت خودرو ارتباطی با تحریم ها نداشت و پیوند خوردن قیمت آن به قیمت دلار، معنایی جز سوء استفاده از شرایط نداشت.
۱۳. سقوط ارزش پول ملی
سقوط پول ملی در این دوره با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست. دلار از ۳۰۰۰ و اندی تومان به بیش از ۲۸ هزار تومان افزایش یافت و ارزش پول ملی را به اندازه ای پایین آورد که حتی برای کارگران افغانی هم ادامه کار در ایران از صرفه افتاد. آقای روحانی و طرفداران او در تبلیغات انتخاباتی به صراحت اعلام می کردند که در صورت پیروزی رقیب در انتخابات بهای دلار تا ۵۰۰۰ تومان هم خواهد رسید این در حالی است که در همین دوره قیمت دلار تا نزدیک به ۳۰ هزار تومان افزایش یافت! بعدها در گزارشات ضد و نقیضی گفته شد افزایش قیمت ارز به ویژه دلار در ایران، برنامه ای از قبل طراحی شده از سوی دولت برای جبران کسری بودجه بوده اما بر فرض هم که این گزارشات کذب باشد، باید دید چه اتفاقی در دولت یازدهم و دوازدهم افتاد که پول ملی با این حد از فلاکت روبرو شد؟ گذشته از واقعیت سقوط ارزش پول ملی در اقتصاد کشور، عملیات روانی ای که حول آن شکل گرفت، موجب شد که نه فقط کلیه کالاهای ایرانی حتی آنهایی که صد در صد در کشور تولید می شوند به تبع افزایش دلار چند برابر گران شود بلکه موجب شد تا قیمت کالاهای وارداتی نیز به شکل سرسام آوری افزایش یابد. در این بین، توزیع ارز نیمایی که به دلار جهانگیری معروف شد هم قضیه دیگری است که جدای از ایجاد زنجیره ای از مفاسد، به تابلویی آشکار از ناکارآمدی دولت آقای روحانی تبدیل شد؛ و البته همه این ها را هم بگذاریم کنار، آب شدن ذخائر طلای کشور که یکی دیگر از فجایع اقتصادی این دوره محسوب می شود.
۱۴. افزایش بی عدالتی و شکاف اجتماعی
هر چند ضریب جینی برای سنجش نابرابری های اجتماعی کفایت نمی کند اما بر اساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس، در فاصله سال ۹۲ تا ۹۸ ضریب جینی ایران از ۰/۳۰۹ به ۰/۴۰۹ یعنی بالاتر از رقم سال ۱۳۴۸ در ایران رسید. با این حال، تصور نمیکنم این روزها برای محاسبه نابرابری در ایران، چندان نیازمند محاسبات دقیق ریاضی باشیم. اگر به وضع زندگی ایرانی ها در بین سالهای ۸۰ تا ۹۲ نگاهی بیندازیم، به روشنی در خواهیم یافت که در دوران آقای روحانی، گذشته از بی ارزش شدن سرمایه عمده جمعیت ایران ( یعنی فقیرتر شدن آنان )، چه شکاف عمیقی بین قشر ضعیف و متوسط و همچنین قشر متوسط و مرفه بوجود آمده و چگونه یک نسل تازه در ایران را تحت عنوان نسل فوق مرفه ( یا سوپر ثروتمندان باد آورده ) تولید نموده است که فاصله آنها با بقیه اقشار یک فاصله نجومی است. نابرابری اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم به جایی رسید که دیگر کمتر جوانی می تواند حتی بعد از سپری کردن نیمی از سنوات خدمت خود، امیدی به داشتن مسکن یا اتومبیل مناسب در شهرهای بزرگ داشته باشد.
۱۵. اصرار بر عدم سرمایه گذاری درست در مواجهه با آسیب های اجتماعی
همه می دانند که به دلیل افزایش آسیب های اجتماعی، رهبر انقلاب با برگزاری سلسله جلساتی با مسئولان نظام، و باز کردن باب بررسی های دقیق و همه جانبه، ابتکارات متعددی داشتند که یکی از آنها تاسیس سازمان امور اجتماعی بود. دولت آقای روحانی نه تنها فکر روشنی در زمینه پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی نداشت، بلکه زیر بار ایجاد ساز و کاری مناسب برای مدیریت مقابله با آسیب ها در دولت هم نمی رفت. یک شورای اجتماعی وجود داشت که آن هم کارآمد نبود. طبیعی بود که ورود مقام معظم رهبری و آوردن ظرفیت های همه قوا و نیروهای مسلح به صحنه به نفع دولت بود و زمینه تحقق وظایف سنگین دولت آقای روحانی در مواجهه با آسیب ها را فراهم می کرد اما دریغ از مسئولیت پذیری از طرف دولت و دریغ از سرمایه گذاری درست. یعنی آقای روحانی بعد از آنکه شورای اجتماعی کشور ارتقاء پیدا کرد و مسئولیتش از وزیر کشور به شخص رئیس جمهور منتقل شد، شاید ۳ بار بیشتر حاضر نشد در این جلسات شرکت کند! و نوع مواجهه بی انگیزه آقای روحانی با موضوع، موجب شد که دستگاههای دولتی هم توجه کافی به این مساله مهم و کلیدی نداشته باشند بطوریکه حتی سازمان برنامه و بودجه حاضر نبود بودجه سازمان نوپای مدیریت اجتماعی را به شیوه ای منطقی تخصیص دهد؛ یا سازمان اداری و استخدامی حاضر نبود به الزامات معقول تشکیل یک سازمان قوی برای مقابله با آسیب ها تن بدهد. در واقع، شخص آقای روحانی و همکاران نزدیکش نشان دادند باور عمیقی به مقابله با آسیب های اجتماعی ندارند و نمی خواهند به دردها و رنج های شمار کثیری از مردم پایان دهند.
۱۶. کاهش دهی سرمایه اجتماعی
از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا الآن، هیچگاه سرمایه اجتماعی در حد دوران آقای روحانی تنزل پیدا نکرده بود. در واقع، عملکرد بسیار ضعیف و تخریب کننده، توام با چاشنی تحقیر مردم، موجب شد که در ۸ سالی که آقای روحانی و تیم او حاکم بر کشور بود، سرمایه اجتماعی یعنی شبکه روابط، اعتماد، حس عمل متقابل و هنجارهای اجتماعی که موجب تسهیل فعالیت مدنی میشود با ضعف جدی روبرو شود. این موارد شامل، اعتماد، مشارکت سیاسی، مسئولیت پذیری اجتماعی، روحیه تعاون و همکاری، بخشش و فداکاری، معاشرت ها و دوستی ها، پیوندهای اجتماعی غیر رسمی و … می شود که اکثر مطالعات میدانی بر کاهش آنها در دوران آقای روحانی دلالت دارد. البته ممکن است قوای دیگر، یعنی مجلس و قوه قضائیه هم سهم مهمی در کاهش سرمایه اجتماعی داشته باشند اما در این بین، سهم دولت معتنابه است. البته من تاکید می کنم هر وقت در طول این ۴۲ سال جریان غربزده و لیبرال مسلک حاکم بر کشور بوده اند همین اتفاق در ابعاد متفاوتی برای سرمایه اجتماعی رخ داده و شاید هم بعضی از غربگراها بی علاقه نباشند با رفتارهای مدیریتی خود، استحکام درونی نظام را ذره ذره از بین ببرند.
۱۷. کاهش خودباوری و تحقیر توانمندی های ملی
دولت یازدهم و دوازدهم به ویژه شخص آقای روحانی، به اندازه رهبر معظم انقلاب و خیلی دیگر از دلسوزان کشور، باوری به ظرفیت های داخلی نداشتند و لذا عمده همّ و غمّ دولت آقای روحانی، بر هر چه وابسته تر ساختن کشور به غرب و دست یابی به توسعه غربی با مدل صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی و به تبع آن، اتصال به اِف. اِی. تی. اِف و غیره متمرکز شده بود. در حقیقت، همانطور که قبلاً هم مختصر اشاره ای شد، به رغم آنکه در دوران آقای روحانی علناً با اقتصاد مقاومتی مخالفت نشد و آقای جهانگیری ظاهراً مسئولیت ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی را بر عهده گرفت اما نه تنها در مسیر اقتصاد مقاومتی گام مهمی برداشته نشد، بلکه بر عکس این مسیر گام های فراوانی برداشته شد. علت اصلی این تفاوت نگاه و نیز تفاوت عمل را هم باید در جوهره فکری آقای روحانی و تیم او در نظر گرفت که اساساً حاضر به قبول توانایی های داخل نبودند و همواره به ظرفیت های داخلی به چشم تحقیر و تمسخر می نگریستند.
۱۸. تلاش در جهت کاهش استقلال و خوداتکایی
نزدیک ترین مشاوران آقای روحانی در این سالها را باید اصلی ترین تئوریسین های وابستگی نام نهاد که شبیه آنرا عمدتا باید در عصر قاجار جستجو کرد. اینکه دیگر دوران استقلال و خوداتکایی به سر رسیده و لازمه توسعه پیوستن به خانواده جهانی با محوریت ایالات متحده است، از جمله سخنان مشهور تئوریسین های وابستگی است که در این دوران جدای از انتشار کتاب های گوناگون، به تولید و عرضه گسترده این مفاهیم پرداختند. مهم این است که برآیند چنین تفکری در گذشته، اعم از اواخر قاجار، پهلوی اول و پهلوی دوم به وضوح تجربه شد و حاصل آنچیزی جز فلاکت و بدبختی مردم ایران و بلعیده شدن کامل کشور نبود، اما تئوریسین های وابستگی که طی سده اخیرهمواره نقش پیاده نظام جریان استعمار نو و فرانو در ایران را بازی کرده اند در تلاشند با طرح نو به نو و جذاب این مفاهیم و منحرف سازی افکار عمومی از مصالح حقیقی خود، کشور را در آغوش قدرت هایی قرار دهند که به زعم آنها قدرتمند زاییده شده و افول و غروبی درباره آنها قابل تصور نیست.
۱۹. افزایش تصاعدی فساد اداری
فساد اقتصادی در کشور ما هیچگاه سیستمی نبوده اما از حیث حجم، شاید بتوان گفت، در گذشته، فساد اقتصادی به میزان فساد در دوران دولت یازدهم و دوازدهم نبوده است. ممکن است گفته شود جدیت قوه قضائیه در برخورد با فساد، دلیل اصلی نمود فساد اقتصادی در این دوره بوده است. شاید این حرف صحیح باشد اما وقتی دولتی رسماً به عده قابل توجهی از مدیران خود حقوق های نجومی یعنی ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان و بیشتر پرداخت می کند، و از عملکرد خودش در این زمینه صراحتاً دفاع می کند، نمی توان ابعاد فساد اقتصادی در این دولت که بعضاً در پوشش قانون شکلگرفته است را نادیده گرفت. یا در دولتی که روند خصوصی سازی آن به شدت آلوده است، یا رانت خواری در عرصه های گوناگون نهادینه شده است، نمی توان از پاکدستی سخن گفت؛ اصولاً تقرب به سیاست های اقتصاد لیبرال در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، فساد زاست و این فساد در شرایط یک بام و و دو هوا به مراتب فسادزا تر است. یکی از موتورهای تولید فساد در دولت آقای روحانی توزیع ارز ۴۲۰۰ تومانی- که به نام طراح آن یعنی آقای جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور موسوم شده- محسوب می شود که نه تنها زمینه سوء استفاده های وسیع اقتصادی را در کشور فراهم کرد، بلکه خودش یکی از عوامل اصلی تورم سرسام آور در این دوران به شمار می رود. صورت مساله ساده است؛ به عده ای ارز داده می شود که صرف نظر از صلاحیت آنها برای دریافت ارز، یا اساساً کالایی با این ارز وارد کشور نمی کنند و ارز را در بازار آزاد می فروشند، یا کالایی غیر از کالای مورد تعهد وارد می کنند و یا بعد از واردسازی کالا، کالا را به نرخ روز ارز، یعنی چند برابر قیمت واقعی به بازار عرضه می کنند.
۲۰. زمینه سازی برای شکل گیری اغتشاشات بنزینی سال ۹۸
اغتشاشات بنزینی سال ۹۸ را کسی فراموش نمی کند. دولت بدون اطلاع قبلی و ایجاد آمادگی ذهنیِ لازم در بین مردم، قیمت بنزین را دفعتاً ۳ برابر افزایش داد و همین امر، زمینه تبدیل اعتراضات مردمی به یک اغتشاش عظیم در کشور با ورود عناصر مرتبط با بیگانه را فراهم کرد. جدای از خسارات فراوانی که در اثر این اغتشاشات به اموال عمومی وارد شد، طبق آمار اعلامی وزارت کشور، جمعا ۲۳۰ نفر در اغتشاشات جان خود را از دست دادند. تحقیقات نشان داد، بخشی از کشته شدگان، بوسیله عناصر مسلح ناشناس و وابسته به بیگانه کشته شدند و بخشی دیگر بوسیله شلیک نیروهای انتظامی جان خود را از دست دادند. همچنین تحقیقات تاکید داشت، عمده کسانی که توسط نیروهای انتظامی کشته شدند در حال حمله به مکان های حساس مانند پاسگاههای پلیس و یا سیلوها، مناطق توزیع برق یا مخابرات بودند اما آنچه مسلم است، این تعداد کشته برای موضوعی که امکان مدیریت درست آن قطعاً وجود داشت، لکه سیاهی بر دامن دولت آقای روحانی محسوب میشود. دقت بفرمایید! یک بحث، اصل گران کردن بهای بنزین است و بحث دیگر، روش گران کردن بنزین است. جالب است که آقای روحانی پس از شکل گیری اغتشاشات، طی صحبتی سبک و تحقیر آمیز، اظهار داشت که او هم از زمان گرانی بنزین اطلاع نداشته و صبح جمعه که از خواب بیدار شده از این موضوع مطلع شده است که همین امر مردم را بیش از پیش عصبانی کرد. مگر می شود فردی اسم خودش را رئیس جمهور بگذارد و درباره مسائل مهم کشور اینگونه صحبت کند؟
۲۱. بسترسازی برای ترور شهید سلیمانی
هیچ کس نمیگوید که ترور شهید سلیمانی در بغداد کار دولت بود؛ اما خیلی ها گفتند که اگر مواضع ذلیلانه این دولت در برابر غرب به ویژه امریکایی ها خصوصاً پس از خروج امریکا از برجام نبود، امریکایی ها هیچگاه جرات نمی کردند که یک فرمانده نظامی بلند پایه ایرانی را که به دعوت رسمی دولت عراق به این کشور سفر کرده بود را ترور کنند و بعد هم بیشرمانه مسئولیت ترور را بپذیرند. در واقع باید گفت، این ترور، محصول انفعال دولت در برابر مظالم امریکایی ها و اطلاع ایالات متحده از نبود اراده مستحکم در کشور برای انتقام سخت از امریکایی ها در صورت وقوع اینجنایت بزرگ بود. حتی امروز که صوت سخنان حماقتبار آقای ظریف افشا شده، اضافه می کنم که ترور شهید سلیمانی محصول معرفی میدان به عنوان مانع اصلی دیپلماسی به امریکایی ها بود. هر چند با ترور شهید سلیمانی هیچیک از سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی تغییر نکرد و راه شهید سلیمانی ادامه یافت اما از دست دادن شهید سلیمانی یکی از خسارت های عظیم به ملت ایران طی دو قرن اخیر بود و دولت آقای روحانی نمی تواند نقش بسترساز خود در این زمینه را انکار کند و باید در برابر تاریخ پاسخگو باشد. چیزی که عقل سیاسی امثال آقای ظریف به آن قد نمی دهد این است که دیپلماسی بدون مولفه های قدرت مانند وحدت و انسجام ملی، توان دفاعی، نفوذ منطقه ای و جهانی و … تنها در حد شعرسرایی است.
۲۲. تعطیلی فرهنگ و آزادسازی ولنگاری فرهنگی
وقتی از تعطیلی فرهنگ در دولت یازدهم و دوازدهم صحبت میکنیم، اغراقی در کار نیست. آقای روحانی حقیقتاً با فرهنگ بیگانه بود؛ نه شناختی از فرهنگ داشت و نه تن به عمل فرهنگی می داد. آقای روحانی صراحتاً می گفت که ما به دنبال بهشت بردن انسانها نیستیم. این حرف یک معنای روشن داشت و آن اینکه نه تنها روی فرهنگ سرمایه گذاری نمی کنیم بلکه فرهنگ را به حال خود رها می کنیم تا از هر کجا خواست سر در بیاورد. راه آقای روحانی در فرهنگ، راه لیبرالیسم فرهنگی بود راهی که نه تنها با راه اسلام مغایرت دارد بلکه در کشورهای لیبرال هم جز فساد و تباهی چیزی به دنبال نداشته است. در اسلام، همه تلاش ها معطوف به هموار سازی مسیر بهشتی شدن مردم و در نقطه مقابل، ناهموارسازی مسیر برای جهنمی شدن انسانهاست. اسلام نمی تواند در برابر موتورهای آلوده سازی فکر و روان مردم بیتفاوت باشد. امام علی (ع) می فرمایند : از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. به هر حال، ما امروز وارث ویرانههای فرهنگی ای هستیم که دولت های یازدهم و دوازدهم برای ما به یادگار گذاشته است. در این سالها، هم دستگاههای فرهنگی در اثر عدم رسیدگی به یک مخروبه بزرگ تبدیل شد، و هم با سهل انگاری عامدانه در برابر قانون، باب انواع ولنگاری های فرهنگی در کشور باز شد. از نشر و مطبوعات گرفته تا تئاتر و موسیقی؛ از فیلم و سریال گرفته تا خیلی از هنرهای تجسمی.
۲۳. مخالفت با شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی
یادم هست که آقای روحانی در همان ابتدای دوره ریاست جمهوری خود در جمع استادان دانشگاه سخنرانی داشت و با حمله به ایده علوم انسانیِ اسلامی و تمسخر آن، گفت که چیزی به نام علوم انسانی اسلامی نداریم! من در همان ایام طی نامه ای به ایشان، کتابی را برای آقای روحانی فرستادم و از ایشان درخواست کردم که به جای قضاوت های عجولانه و غیر علمی، کمی درباره منطق علم دینی مطالعه داشته باشد! یادم هست یکبار دیگر هم آقای روحانی حرف های بی ربط خودش را درباره علوم انسانی اسلامی تکرار کرد. البته معلوم بود که این حرف ها از بیرون به او دیکته شده است، اما وقتی با نقدهای صریح روبرو شد از ادامه این بحث – که شاهدی بر کم سوادی خودش بود- صرف نظر کرد. با این حال، طبیعی است که در سرتاسر دولت یازدهم و دوازدهم هیچ کمکی به گسترش علوم انسانی اسلامی نشد و در نقطه مقابل به مخالفان آن مفصل میدان داد. البته برای من نه مخالفت دولت آقای روحانی با علوم انسانی اسلامی و نه حمایت آنها از جریان روشنفکری سکولار چیز عجیبی نبود چراکه خمیر مایه سازمان فکری و عملی این دولت را سکولاریسم با چاشنی تزویر می دانستم. البته ما با همه مانعتراشی ها که در مواردی حتی از سوی نیروهای به ظاهر انقلابی صورت می گرفت، خط فکری خودمان را زنده نگه داشتیم که بحث آن فرصت جداگانه ای می طلبد.
۲۴. توقف نسبی سرمایه گذاری های بزرگ علمی و فناوری
واقعیت این است که با پیگیری های ویژه رهبر بزرگوار انقلاب، همچنان کشور در عرصه علم و فناوری در مسیر پیشرفت های بزرگ است و کسی نتوانسته جلوی این پیشرفت ها را سد کند. با این حال، وقتی نگاه یک دولتی به بیرون متمرکز بود و از همه مهم تر، پیشرفت های علمی کشورش را نوعی بازی تبلیغاتی تلقی میکرد(!)، طبیعی است که روی این عرصه سرمایه گذاری درخوری نداشته باشد. یکی از اساتید دانشگاه که قبلاً مسئولیت مهمی هم داشت برای جمع کوچکی نقل می کرد که در ابتدای دوره ریاست جمهوری با آقای روحانی ملاقات داشته و او به جز حوزه پزشکی، تقریباً هیچیک از پیشرفت های علمی و فناوری را قبول نداشته است. آن استاد می گفت آقای روحانی گفته بود مقالات آی.اِس.آی را روبروی دانشگاه تهران هم می فروشند و لذا این پیشرفت هایی که مطرح میشود و می گویند ما در تولید مقالات علمی فلان رتبه را در جهان کسب کرده ایم، چیزی فراتر از یک بازی تبلیغاتی نیست که توسط دولت قبل به راه افتاده است. خب، وقتی رئیس جمهور به موضوع پیشرفت علم اینگونه نگاه می کند و ظرفیت های عظیم و منحصربفرد را به راحتی نفی می کند، طبیعی است که جز مواردی که تکلیف قانونی است و چاره ای جز اجرا ندارد، روی موضوع پیشرفت علمی و فناوری سرمایه گذاری نمی کند و من معتقدم ما در دوران آقای روحانی عمدتاً از موقعیت علمی خودمان صیانت کردیم اما شانس فرصت های پیشرفت های جهشی در عرصه علم و فناوری که شایستگیاش را داشتیم را از دست دادیم. به عبارت دیگر، در این ۸ سال در خیلی از رشته ها باید خیلی جلوتر می رفتیم که نرفتیم و در جا زدیم؛ در خیلی عرصه های نو هم باید وارد میشدیم که نشدیم.
۲۵. ضایع سازی فرصت های همکاری اقتصادی با کشورهای شرقی و همسایگان
دولت یازدهم و دوازدهم از ابتدا به همکاری های اقتصادی موثر با کشورهای همسایه به ویژه دو قدرت شرقیِ خارج از جبهه غرب، یعنی چین و روسیه باوری نداشت. تمام نگاه آنها به اروپا و امریکا دوخته شده بود و کانه مانند منور الفکرهای عصر قجری، تنها راه پیشرفت ایران را هم آغوشی یا بهتر بگوئیم هضم در غرب تلقی می کرد. این در حالی بود که کشور های اروپایی و ایالات متحده، جدای از سابقه تاریخیِ مظالم بزرگ به ایران، هیچگاه در این ۸ سال حاضر نشدند به صورت جدی با ایران همکاری اقتصادی داشته باشند و بالعکس، تا توانستند، در پیشرفت ایران سنگ اندازی هم کردند. ما در شرایطی در دوران آقای روحانی با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کردیم که بازارهای منطقه ای اعم از عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، بعضی کشورهای آسیای میانه و حتی روسیه آماده پذیرش ایران بود. از سوی دیگر، شرایط سیاسی-اقتصادی و رقابت سرسختانه چین و روسیه با امریکا فرصت شکل گیری یک برنامه همکاری اقتصادی دراز مدت و راهبردی را برای ایران فراهم کرده بود. به هر حال، آقای روحانی و وزارت خارجه ایشان اعتقادی به این کار نداشت و هیچگاه حاضر نشد لااقل یک-سوم انرژی دستگاه دیپلماسی را برای همکاری با کشورهای منطقه ای و شرقی بکار گیرد لذا همک
Hajagha gholami: اری اقتصادی راهبردی ایران و چین پس از توصیه های مکرر رهبر انقلاب، نهایتاً در ماههای پایانی دولت دوازدهم به نتیجه رسید این در حالی است که اگر در همان سال های نخست دولت آقای روحانی به نتیجه رسیده بود، عملاً بخش مهمی از تحریم ها خنثی شده بود.
۲۶. مدیریت خسارات بار در مواجهه با کرونا
انتشار ویروس کووید ۱۹ در سراسر جهان از جمله ایران را باید جزو بلایای بزرگ سده اخیر دانست که علاوه بر فلج کردن زندگی اجتماعی مردم و وارد آوردن صدمات جدی به اقتصاد و به طور کل سامان اجتماعی کشورها، جان میلیون ها انسان را گرفت. طبق آمار رسمی وزارت بهداشت، تا تاریخ نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۰، سرجمع ۷۵ هزار ایرانی جان خود را از دست دادند و شمار کثیری از مردم مصیبت زده شدند. در این شرایط، از دولت پرمدعای آقای روحانی انتظار می رفت که مانند بعضی کشورها با یک طراحی عالمانه، بسبج امکانات کشور و همچنین وضع مقررات قوی، ضمن قطع سریع زنجیره انتقال ویروس، از عدد مرگ و میر بیماران کرونایی کم کند. با این حال، همه مردم دیدند که چگونه این دولت با وجود اختیارات فراقوه ای که در اختیار داشت، با تصمیمات غلط و دهنکجی به اجماع کارشناسی و حتی رفتارهای کودکانه با وزارت بهداشت که بازوی خودش در اینمیدان بود، چند بار شرایط ایران را بحرانی کرد. در مواردی، این بحران ها بعد از بهبود نسبی وضع کشور ایجاد شد مانند شرایطی عجیبی که در قبل از نوروز ۱۴۰۰ توسط دولت و شخص آقای روحانی درست شد و عده زیادی از مردم در اثر رفتارهای مدیریتی آقای روحانی جان خود را از دست دادند. مطمئنا اگر دولت آقای روحانی تن به نظرات کارشناسان می داد، امروز عدد مرگ و میر این بیماری در کشور، به مراتب کمتر از این رقم ها بود.
۲۷. تضییق آزاداندیشی و برخورد با منتقدان دولت
مواجهه آقای روحانی با آزاداندیشی به صراحت نشان داد که او هیچ اعتقادی به آزاداندیشی ندارد و هر کجا که لازم ببیند به راحتی خودکامگی را به آزاداندیشی ترجیح می دهد. البته مثل خیلی از مخالفان آزاداندیشی که ابایی از سر دادن شعار آزاداندیشی ندارند، ما در این ۸ سال شعار آزاداندیشی را هم از ایشان شنیدیم اما عملکرد آقای روحانی و تیم او، هیچ شباهتی به آزاداندیشی نداشت. علاوه بر این، آقای روحانی در طول ۸ سالی که رئیس جمهور بود، کم ترین ارتباط با منتقدان خود اعم از دانشجویان، طلاب، اساتید، کارشناسان و غیره داشت و اگر هم جلساتی برپامی کرد عمدتاً تشریفاتی و با حضور همفکران و جانبداران خود بود. یادم هست او جلسه ای را محض خالی نبودن عریضه با اصحاب جامعهشناسی گذاشته بود اما حتی یک نفر از جامعه شناسان منتقد خود یا اصحاب جامعه شناسیِ اسلامی را دعوت نکرده بود که خود من در یکی از رسانه ها به این حرکت ناشایست آقای روحانی اعتراض کردم. شاید هیچ رئیس دولتی در ۴۲ سال گذشته به اندازه آقای روحانی از منتقدان فاصله نگرفته است. آقای روحانی نه تنها به منتقدان توجهی نداشت بلکه آنها را با تعابیر زشت و شرم آوری مورد خطاب قرار می داد. حتی در شوراهای عالیِ تخصصی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای عالی فضای مجازی، که محل تضارب افکار است، رفتار او با اعضای منتقد بی سابقه و مایه خجالت بود و حتی منجر به اخراج آقای مهندس ضرغامی از جلسه شورای عالی فضای مجازی و آقای حسن رحیم پور از شورای عالی انقلاب فرهنگی انجامید. جرم این دو نفر این بود که به رفتار غیر منطقی و تحکّم آمیز آقای روحانی در جلسات انتقاد داشتند و خواستار ایجاد فضایی باز برای بررسی واقع بینانه مسائل بودند.
جمعبندی
بر اساس آنچه عرض شد، دولت آقای روحانی نماد بارز یک دولت ناتوان و تخریب گر در ۴۲ سال اخیر محسوب می شود که بررسی ابعاد و زوایای عملکرد این دولت برای هر دانشجوی علوم سیاسی می تواند مفید و راهگشا باشد. بنابراین تصور می کنم اگر از این به بعد در رشته علوم سیاسی حداقل ۲ واحد به نقد و بررسی حکمرانی سیاسی آقای روحانی در دو دولت یازدهم و دوازدهم اختصاص پیدا کند، خدمت بزرگی هم به پیشرفت علوم سیاسی در دانشگاهها، و هم تحول در وضعیت کشور بهویژه دولت های بعدی شده است. اگر بنا داشته باشم به طور خلاصه اوصاف و ویژگی های اصلی و تخریبگر دولت یازدهم و دوازدهم را بشمارم، دولت آقای روحانی را واجد خصوصیت های منفیای می دانم که یکی از آنها مانند غربزدگی، به تنهایی برای زدن لطمات اساسی به کشور و مردم کافی است که برای شرح و بسط جزئیات آن چند جلد کتاب باید نوشته شود و ما سعی کردیم در این بحث، تنها به مهم ترین اینموارد اشاراتی داشته باشیم.
والسلا علیکم و رحمه الله
بدون دیدگاه