دوازده پیشنهاد برای اولویت‌های ایران

باسمه تعالی

جا دارد از روزنامه وزین فرهیختگان‌ که در دوره مدیریتی سالهای اخیر، خود را همواره متعهد به فضای نقد سالم، واقع بینانه و سازنده نشان داده است، سپاسگزاری نمایم.

در این یادداشت، قصد دارم عمدتاً بر اساس جمع‌بندی‌ روند‌شناسانه‌ای که از مجموعه نظرسنجی ها و‌ نگرش سنجی های انجام شده طی ۸ سال اخیر توسط موسسات مختلف صورت گرفته است، نظراتم را درباره اولویت های سیاسی امروز و آینده کشور بیان‌ کنم و البته تاکید می کنم‌ که نکات من به هیچ وجه مطلق اندیشی نیست و پذیرای نقد است.

یکم. شکاف های اجتماعی در ایران طی سالهای گذشته به دلایلی که در جای خود قابل بحث است، سال به سال بیشتر شده و به انسجام ملی، به شدت آسیب رسانده است. همه این شکاف ها، به طور کامل قابل پُر شدن نیست اما پُر کردن سریع بخشی از شکاف اجتماعی بر محوریت «ایران» از طریق کنار گذاشتن بحث خودی و‌ غیر خودی، میدان دادن به اکثریت مردم ایران در طیف های گوناگون برای مشارکت در امور کشور ( و به انزوا کشاندن پروژه خالص‌سازی)، ارتقاء کرامت نفس جوانان، عدم تداوم تندروی های اجتماعی در موضوعاتی مانند حجاب، فیلترینگ اینترنت و غیره و‌ روی آوردن به رویکرد اقناعی و توسعه آگاهی‌بخشی در مواجهه با این جنس پدیده‌ها و همچنین ایجاد شفافیت حداکثری در امور کشور، امکان پذیر است.

دوم. گسترش ارتباطات صمیمی و غیر کلیشه ای مسئولان عالی‌رتبه با قشرهای عمومی با افکار، ظواهر و سلایق متفاوت و‌ حتی تغییر جدی در مخاطبان و شکل برخی دیدارهای رسمی مسئولان عالیرتبه کشور، یکی دیگر از ضرورت ها برای احساس مشارکت از سوی طیف های گوناگون مردم است که تصور می‌کنند در کشور جایی ندارند. باید صادقانه نشان داد که این کشور متعلق به تک تک ۸۵ میلیون نفر از مردم ایران است و همه مردم ایران در نگاه مسئولان از جهت حقوق فردی و اجتماعی‌ای که دارند، برابر و صاحب نقش هستند.

سوم. در شرایط فعلی و برای کاهش آسیب پذیری کشور در آینده، توافق کردن و یکصدا شدن بزرگان سیاسی نظام از طیف های گوناگون در باب منافع بنیادین، از طریق برگزاری نشست های گفتگوی دو طرفه حتی از سوی شخص مقام معظم رهبری با آنها، ضروری است. مهم آن است ‌که هر قدر هم که اختلاف نظر وجود داشته باشد، در نهایت، روی منافع بنیادین توافق و‌ یک‌صدایی حاصل شود. نباید شک‌ کرد‌ ‌که تا الان‌ عدم اتفاق نظر بزرگان، نخبگان و‌ کارگزاران نظام بر روی برخی از منافع بنیادین، لطمات جدی به کشور زده است.

چهارم. قرار گرفتن مردم سالاری در پیوند با اسلام  یکی از پیامدهای مهم انقلاب اسلامی است اما باید قبول کرد که در این ۴۷ سال، به همه اقتضائات این پیوند به درستی توجه نشده است. مردم سالاری دینی یک زنجیره از مجموعه ای از ارزشهای انسانی و اسلامی است و نمی توان حلقاتی از این زنجیره را کم‌ یا به ضعف کشاند. آزادی های فردی معقول و مشروع، عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی با کمترین محدودیت، قانون‌گرایی مطلق و بی چون و‌ چرا، رعایت حقوق اقلیت سیاسی، حق نقد و اعتراض، شفافیت حداکثری، نظارت همگانی، خارج شدن اقتصاد از انحصار دولت، توزیع عادلانه منابع و امکانات کشور، دور شدن نیروهای مسلح از اقتصاد، برابری قضایی برای همه، رعایت بلا استثنای تمامی حقوق شاکی، متهم و مجرم و … از جمله حلقات اصلی این زنجیره هستند که نظام‌ باید وفاداری و تعهد صد در صد خود به تمامی این حلقات را در عمل نشان دهد.

پنجم. مردم را غریبه ندانستن و پایان دادن به ابهامات اقتصادی به واسطه ارائه زنجیره تحلیل های واضح و مبتنی بر آمارها و‌ مستندات دقیق از وضعیت اقتصادی در شرایط فعلی، کاملاً ضروری است. مردم مایلند از سوی اقتصاددان های مورد اعتمادشان دقیقاً بدانند واقعیت اقتصاد ایران چیست و‌ چه عواملی در شکل گیری این واقعیت دخیل بوده است. از سوی دیگر، تهیه و ترسیم نقشه راه نظام در عرصه اقتصادی ( پس از به نقد‌ گذاشتن‌ واقعی آن در دانشگاهها ) و رفع نگرانی‌های عمیق مردم اهمیت فراوانی دارد. در اینجا برای مردم یافتن‌ پاسخ چند پرسش کلیدی حائز اهمیت است : آیا نظام اساساً برای درمان اقتصاد بیمار ایران ایده و طرحی دارد؟ اگر طرحی دارد آیا اقتصاددان های درجه یک و بی‌طرف، این طرح را فی‌الجمله قبول دارند؟ آیا لوازم تحقق طرح مهیا شده و‌ چه تضمینی وجود دارد که این طرح با درصد بالایی به موفقیت برسد؟ چشم‌انداز ۵ ساله اقتصاد ایران‌ چیست؟

 ششم. ما در انقلاب اسلامی سه آرمان بزرگ‌ و عقلانی داشتیم که روی آن وفاق ملی شکل گرفت‌ و‌ هنوز نیز حول آن‌ وفاق خوبی وجود دارد: یک؛ استقلال به معنای خوداتکایی نه خودکفایی، دو؛ تامین حداکثری آزادی های فردی و‌ حقوق اجتماعی بر اساس قانون و آزادی سیاسی از جنس بین المللی و سه؛ پیوند اسلامیت با جمهوریت در ایران با همه اقتضائاتش. با این‌ وصف، دیگر تولید آرمان های جدید و ساختگی خارج از دایره آگاهی عمومی و چارچوب وفاق ملی که اهل منبر هر از چندی از آنها پرده‌برداری می‌کنند و سپس پیوند زدن سیاست های کشور به این آرمانها روا نیست.

امروز سیستم ‌حکمرانی در کشور ما بیش از هر زمان نیازمند درک‌ علمی واقعیت ها و سپس محاسبات دقیق علمی برای مواجهه با واقعیت هاست و چنانچه دانشگاههای کشور نیز جدی گرفته شوند، تا حدودی از قابلیت ارائه خدمات محاسباتی و‌ تحلیلی به هر سه قوه برخوردارند.

هفتم. شکی نیست که برخورد برخی از کشورهای غربی با ایران طی ۴۷ سال گذشته از مرزهای عقلانیت خارج شده است. حتی هیچ فرد منصفی نمی تواند پنهان کند که بخشی از رفتارهای غرب با ملت ایران خلاف اصولی بوده است که خود غربی ها تحت عنوان آزادی، دموکراسی، صلح، حقوق بشر و غیره آن را ترویج‌ می‌کنند. حتی کسی نمی تواند انکار کند که برخورد بخشی از غرب، چه پیش از انقلاب و‌ چه بعد از انقلاب خسارت های جبران ناپذیری به مردم ایران ‌وارد ساخته است؛ در عین حال، ایران نمی تواند خود را به غرب بی‌نیاز نشان دهد و متقابلاً غرب نیز نمی تواند خود را به ایران بی‌نیاز نشان دهد. در این‌ بین، کنار گذاشتن بدبینی های بی‌جا و‌خوش بینی های زیاد از حد، و‌اتخاذ رویکردی متعادل و‌ واقع‌بینانه، به منظور باز کردن راه برای تلاش های دیپلماتیک، حرفه ای و علمی در مسیر نُرمال سازی رابطه ایران با غرب و رفع تنش ها و همکاری های غرب و ایران، چیزی است که باید به آن به عنوان یکی از نیازهای اجتناب ناپذیر کشور در آینده توجه کرد و بستر مواجهه مبتکرانه با آن را مهیا نمود. نباید فراموش کرد‌‌‌ مقابله با سیستم سلطه اعم از غربی و شرقی، هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد نباید فراتر از همراهی مردم و توان واقعی ما باشد.

هشتم. چند سال است تغییرات وسیع، عمیق و سریع در فُرم حکمرانی و نظم حاکم بر آن در جهان آغاز شده است. موج جدید فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی و‌ پیوند آن با فناوری هوش مصنوعی یک انقلاب تازه در متن زندگی مردم دنیا و یک‌ جهان تازه را پیش روی همگان قرار داده است. نظم سیاسی ملت-دولت در حال افول است و دولت ها روز به روز اختیارات خود را به شرکت های غول چند‌ملیتی و مجامع جهانی اعم از دولتی و غیر دولتی واگذار می‌کنند. در این میان، حکمرانی چه از جهت فلسفی و‌ چه از جهات تکنیکی و عملی در حال تغییر است و این تغییر، خود را قهراً به همه از جمله‌ ما تحمیل می کند. در این‌ جهت، کشورهای خواب ممکن است دیگر هیچ وقت از خواب بیدار نشوند! ما در این عرصه به‌موقع ورود کردیم و شورای عالی فضای مجازی را تاسیس کردیم اما این موضوع، اسیر حواشی و‌ مسائل درجه ده و دوازده شد! الان شرایط ما خوب نیست و باید هر چه سریع تر با بازنگری در سیاست ها و رفتارهای نظام، کشور را در مواجهه با این انقلاب و با این جهان تازه، از موقعیت انفعال خارج کنیم. یکی از سیاست های بنیادی در این عرصه، آمادگی برای زیستن در یک‌ شهر-جهان است که شرط بقاء در آن، قوی بودن و‌ نیز آمادگی تعامل‌ و مشارکت بیشتر و‌هوشمندانه‌تر در این محیط است.

نهم. رئیس جمهور محترم ایران، جناب آقای دکتر پزشکیان شعار خود را به درستی و با ادراکی دقیقی که از شرایط کشور داشته‌اند، «وفاق ملی» اعلام‌ کرده اند. وفاق ملی شعار درست و به جایی است اما دکتر پزشکیان و همکارانشان نشان داده اند که هنوز با معنا، مبنا و اقتضائات وفاق ملی به خوبی آشنا نیستند یا اگر آشنا هستند مایل به تن‌ دادن به همه شرایط آن‌ نمی باشند. در علوم سیاسی، وفاق ملی به وضعیتی گفته می‌شود که در آن گروه‌ها، احزاب، نهادها و مردم یک کشور بر سر مسائل اساسی و منافع ملی به توافق می‌رسند و اختلافات سیاسی یا ایدئولوژیک را کنار می‌گذارند. این توافق می‌تواند شامل اصول و اهدافی مشترک برای حفظ وحدت و منافع بنیادین کشور، پیشرفت اقتصادی و اجتماعی، یا مقابله با آسیب های اجتماعی و همچنین تهدیدات خارجی باشد.

تحقق وفاق ملی نیازمند فراهم کردن لوازم و پیش‌شرط‌هایی است که بنده قبل تر به آنها اشاراتی داشتم. مثلاً : گفت‌وگوی ملی و شفافیت، پذیرش تنوع و تکثر، اعتمادسازی عمومی، تقسیم عادلانه موقعیت‌ها و فرصت‌ها، حاکمیت قانون و به‌ویژه عدالت قضایی، تقویت نهادهای مدنی مردمی و‌ مستقل، تقویت گروههای مرجع، ایجاد بسترهای مشارکت عمومی فراگیر، آگاهی‌بخشی عمومی و فرهنگ‌سازی درباره منافع ملی، تدقیق و شفاف سازی منافع بنیادین ملی و تبدیل آن به گفتمان فراگیر و‌ غیره.

در مجموع، وفاق ملی زمانی می‌تواند به‌طور مؤثر ایجاد شود که دولت و سایر قوا، همصدا و‌ هم‌زمان اراده‌ای قوی برای تقویت اعتماد و اتحاد ملی به‌ویژه حول نقاطی که مدنظر دارند، داشته باشند.

البته گذشته از معنا، مبنا و شرایط وفاق ملی و‌ فاصله آقای پزشکیان با شرایط و الزامات وفاق ملی، نمی توان انکار کرد که رفتار سیاسی آقای پزشکیان در طول این مدت نه فقط از مسیر وفاق ملی خیلی دور نبوده، بلکه از متانت سیاسی خوبی برخوردار بوده است؛ رئیس جمهور با اجتناب از میدان دادن به تندروها، ترجیح شایسته سالاری به حزب سالاری، پرهیز از حاشیه سازی، هماهنگی میان قوا و هماهنگی با رهبر معظم انقلاب، توجه به واقعیت های کشور، و حفظ آرامش کشور، تا الان چهره عاقل و‌ موثری از خود نشان داده و باید امیدوار و‌ مطالبه‌گر بود همین چهره را البته با پختگی بیشتر تا پایان حفظ کند. با این‌حال، پرسشی که رئیس جمهور باید هر چه زودتر برای آن‌ پاسخ عالمانه‌ای پیدا کند، این است که بر فرض آنکه ایشان به شرایط و لوازم وفاق ملی کاملا پایبند شد، حال آقای پزشکیان به دنبال وفاق ملی حول چه نقاطی است؟

از سوی دیگر، اگر نگاه به وفاق ملی مورد تایید بزرگان نظام‌ به‌ویژه رهبر معظم انقلاب باشد که به نظر میرسد هست، خیلی طبیعی است که باید از اقدامات تخریبی چهره ها و رسانه‌های برخی گروههای تندرو و ضد وفاق علیه رئیس جمهور از پشت تریبون هایی که با حمایت نظام‌ ایجاد شده یا حمایت می شوند جلوگیری شود. البته جا دارد جریان نقد عالمانه رئیس جمهور چه در دانشگاهها و‌ چه در رسانه ها صیانت شده و احترام‌ ناقدین حفظ شود، اما روشن است که‌ تخریب مساوی نقد نیست و‌ نباید اجازه داد عده‌ای به نام‌ نقد از تریبون های متعلق به مردم به تخریب دولت که‌ نقش حیاتی‌ای را در کنونه تاریخ ایران دارد، بپردازند.

دهم. چنانچه خود وفاق ملی به عنوان یک نیاز حیاتی مورد توافق بزرگان نظام قرار گیرد، آنوقت کشور به صدا و سیمای وفاق ملی نیاز دارد. نمی شود رئیس جمهور و بزرگان نظام‌ در پی وفاق ملی باشند اما صدا و سیما، یا توان کمک عمده و موثر به شکل گیری وفاق نداشته باشد با اساساً خلاف وفاق ملی حرکت کند! از سوی دیگر، در شرایطی که بخش مهمی از سرزمین افکار عمومی اشغال شده است، تنها صدا و‌سیمای توانمند، خلاق و شجاع است که از عهده پس گرفتن سرزمین افکار عمومی از بیگانه بر‌می آید اما باید قبول کرد که صدا و سیما سالهاست به موجودی ضعیف و‌کم‌ توان بدل شده است.

یازدهم. اراده جدی برای خرافه زدایی از تبلیغات دینی، خارج سازی روحانیون پُردافعه از پشت تریبون های مهم و جایگزین سازی روحانیون روشن اندیش و میانه رو؛ کمرنگ سازی مداح‌سالاری و سرجمع ارائه تصویری عقلانی، به روز و جذاب از اسلام برای نسل های جدید، پرسشگر و‌ منتقد، اقدام‌ دیگری است که نه تنها نافع و سازنده است، بلکه برای حفظ اسلام و‌تشیع در ایران، اجتناب ناپذیر است.

دوازدهم. به دلیل پیچیدگی مسائل جهان و‌ ایران و تحولات بسیار سریع، پیش بینی کردن و سخن‌ گفتن درباره آینده کار بسیار دشواری است، اما اجازه بدهید تعارف را کنار بگذارم و با عینک‌ واقع بینانه به یک اصل درباره آینده اشاره کنم و‌آن اینکه آینده ایران به شدت به انسجام ملی و حمایت اکثریت مردم ایران از نظام‌ وابسته است. برای این‌ منظور، پر شدن شکاف ها، مهربان تر شدن مردم‌ نسبت به همدیگر، افزایش اعتماد عمومی و امید و‌به تبع همه این ها، بالا رفتن سطح مشارکت، بهترین تصویری است که باید به عنوان آینده مطلوب در نظر داشت.

رضا غلامی

مدرس فلسفه سیاسی، مطالعات فرهنگی و‌ تمدنی  و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم‌ انسانی و‌ مطالعات فرهنگی

نهم آبان ماه ۱۴۰۳

منتشر شده در ویژه نامه روزنامه فرهیختگان با عنوان «آینده ایران»-صص ۱۰۶-۱۰۴- آذر ۱۴۰۳

https://r-gholami.ir/?p=3643