تضاد نگاه تمدنی با وابستگی عملی و نظری در اقتصاد

گفتگو حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی با ویژه نامه اقتصاد مقاومتی

 

تعریف کلی شما از «اقتصاد مقاومتی» چیست؟
اقتصاد مقاومتی یعنی یک اقتصاد پیشرفته، اسلامی و دانش محور که در درجه اول، مبتنی بر استعدادها و ظرفیت های درونی کشور ( مانند نیروی انسانی جوان و پر استعداد، منابع وسیع و منحصربفرد نفتی، گازی و به طور کل معدنی، موقعیت ممتاز ژئو اقتصادی و ژپولوتیکی و غیره ) و در درجه دوم، با بهره گیری از تعاملات فعال و هدفمند بین المللی، خلق می شود. همانطور که ملاحظه می فرمایید، در این تعریف، قرار نیست تعاملات بین المللی و منافع آن برای کشور نادیده گرفته شود، لکن باید توجه داشت که تعاملات بین المللی، فرع بر استفاده از ظرفیت های درونی است و باید کاملا هوشمندانه و غیرمنفعلانه انجام شود. ضمنا بنده در تعریف خود، روی سه عنصر “پیشرفته”، “اسلامی” و “دانش محور” تاکید دارم. پیشرفته در این تعریف، به مفهوم استفاده از جدیدترین روش ها و ابزارها برای خلق یک اقتصاد موفق است؛ در واقع، در اقتصاد مقاومتی قرار نیست به عقب برگردیم و روشها و ابزارهای نوظهور اقتصادی که محصول تجارب متراکم بشر است را نادیده بگیریم. از طرف دیگر، اقتصاد مقاومتی اسلامی است. شاید بهتر باشد بگوییم اقتصاد مقاومتی، مولود اقتصاد اسلامی است. یعنی ما به دنبال آن اقتصادی هستیم که نه تنها با احکام و ارزش های اسلامی تعارضی نداشته باشد، بلکه از مدل های پویای اقتصاد اسلامی نیز به نحو حداکثری استفاده کند. و اما منظور از دانش محور، این است که اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد علمی است و نه سلیقه ای و بی حساب، کاملا علمی اداره می شود و محاسبات دقیق علمی در آن تعیین کننده است. البته دانش محور بودن یک معنای دیگر هم دارد و آن، ذی نقش دانستن تولید و عرضه علم و به تبع آن، فناوری در رشد اقتصادی و تبدیل آن به یکی از ارکان اقتصاد ملی است که خودش بحث جداگانه ای را طلب می کند.

از نظر جنابعالی، طرح مسئله ای با عنوان «اقتصاد مقاومتی»، راهکاری برای حل مسائل و معضلات امروزِ جمهوری اسلامی است؟ یا میتواند ابعاد وسیعتری داشته باشد؟ به عبارت دیگر، آیا این طرح، پیشنهادی برای خروج از بحران فعلی است(همانند اقتصاد ریاضتی)؟ یا میتوان به عنوان یک نظریه ی جامع، ابعاد و ساحتهای دیگری هم برای آن در نظر گرفت؟
قطعا اقتصاد مقاومتی در خارج کردن اقتصاد ضعیف ایران از شرایط نامطلوب امروز، یا غلبه بر تحریم های ظالمانه نظام سلطه، خیلی مؤثر است لکن اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد فراعصری است و در هر شرایطی می تواند به تقویت بنیه اقتصادی و پیشرفت کشور کمک می کند. ضمنا استفاده از عنوان اقتصاد ریاضیاتی برای اقتصاد مقاومتی یک اقدام شیطنت آمیز است که برای اولین بار از سوی رسانه های معارض انقلاب مطرح شد و بعضی نیز در داخل ناآگاهانه از این عنوان استفاده کردند. خیر، اقتصاد مقاومتی به هیچ وجه اقتصاد ریاضیاتی نیست و نمی خواهد رفاه و کیفیت زندگی مردم را کاهش دهد لکن باید قبول کرد که استفاده صحیح و غیر مسرفانه از منابع کشور و صرفه جویی، در اقتصاد مقاومتی یک اصل است لکن امروز کودکان هم متوجه هستند که صرفه جویی به معنی درست مصرف کردن است و نه مصرف نکردن.

چه ابعادی برای «اقتصاد مقاومتی» قائل هستید؟ آیا میتوان ابعاد تاریخی، فرهنگی و تمدنی برای این موضوع قائل شد؟
اقتصاد مقاومتی، یک پدیده ذو ابعاد است. هم بعد فکری و فرهنگی دارد، هم بعد سیاسی، و هم بعد امنیتی. البته به نظر من، فرهنگ در عرض و هم وزن سایر ابعاد اقتصاد مقاومتی نیست بلکه علاوه بر اینکه در تولد اقتصاد مقاومتی نقش کلیدی دارد، چتری است که بر روی کل اقتصاد مقاومتی، و همه ابعاد آن باز می شود. ما تا نتوانیم فرهنگ اقتصادی کشور را بر مبنای بنیادهای اقتصاد مقاومتی، به یک فرهنگ رایج و مسلط تبدیل کنیم، صحبت کردن از عینیت بخشی به اقتصاد مقاومتی واقع بینانه نیست. البته امروز این واقعیت به خوبی درک نمی شود و لذا بر روی فرهنگ اقتصاد مقاومتی سرمایه گذاری مناسبی صورت نمی گیرد. از طرف دیگر، اقتصاد مقاومتی دارای یک سابقه تاریخی حداقل 150 ساله در کشور است. شاید اولین گرایش ایران به اقتصاد شبه مقاومتی که اقتصاد تحریم نامیده می شود، را باید در حرکت مرحوم ملا علی کنی، شهید شیخ فضل الله نوری( از قبل از آغاز نهضت مشروطه ) و از همه مهم تر، فتوای تاریخی قیام تنباکو از سوی مرجع دینی بزرگ زمان، مرحوم میرزای شیرازی جستجو کنیم؛ بعد هم بزرگانی مانند مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی و همچنین در پهلوی دوم، مرحوم آیت الله کاشانی، مؤسس اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت، با قدرت این خط را ادامه دادند. در تاریخ معاصر ایران، هر کجا یک قرارداد ننگین برای نفوذ اجنبی، به غارت بردن منابع ملی و هدم اقتصاد کشور هست، مجاهدت و فداکاری علماء شیعه برای فسخ این قرارداد هم هست. توجه داشته باشید که علماء مجاهد و روشن بین شیعه در ایران، همیشه نگران انهدام اقتصاد ملی و سیطره اجنبی بر اقتصاد ایران بودند. همواره دغدغه نابسامانی های اقتصادی، تعطیل شدن کارخانه ها و بیکاری جوانان ایرانی بودند. نمی توانستند خفت و خواری مردم مسلمان ایران و سایر بلاد اسلامی را که ناشی از فقر یک ملل بالقوه ثروتمند بود را تحمل کنند. البته علماء به جنبه های فرهنگی نابسامانی های اقتصادی، خصوصا سیطره اجنبی بر اقتصاد ملی نیز توجه داشتند و می دانستند که نفوذ اجنبی به میدان اقتصاد چه تبعات منفی ای از جهت فرهنگی دارد. می دانستند که سلطه اقتصادی یعنی تحقیر ملت؛ یعنی محو هویت و تشخص ملی و دینی؛ یعنی نفوذ فرهنگ و سبک زندگی غربی در کشور و در نهایت مسخ ایرانی مسلمان و شیعه و تعطیلی شریعت مقدس اسلام.

آیا این نظریه(اقتصاد مقاومتی) میتواند نقشی در آینده انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی داشته باشد؟
بله حتما؛ اگر اقتصاد مقاومتی به درستی در ایران عینیت پیدا نکند و نسخه های اقتصاد وابسته در ایران پیاده گردد، اصل انقلاب و نظام اسلامی که استقلال و خودتکایی از ارکان آن است، به جد به مخاطره می افتد. در این 38 سال، جریان غربزده در سازمان سیاسی و اقتصادی کشور، خیلی تلاش کرده اند تا به اسم جهانی شدن اقتصاد و غیره، اقتصاد ملی را ذبح کنند. می خواهند اقتصاد ایران را در اقتصاد غرب هضم کنند و ما را نه فقط در اقتصاد، بلکه در همه زمینه ها، به عروسک خیمه شب بازی و نوکر غربی ها تبدیل کنند. با کمال بی شرمی می گویند تنها راه نجات اقتصاد ایران، هضم شدن در اقتصاد غربی است! سپس می آیند انعقاد قرادادهایی را دنبال می کنند که معنی آن، واگذاری منابع و ثروت های ملی به بیگانه به ثمن بخس است. جالب است که این امام زاده که این ها درست کرده اند، تا الان شفایی هم نداده است! در واقع، اقتصاد ایران چه قبل از پیروزی انقلاب، که عملا سر تا پا وابسته بود، و نه بعد از انقلاب که برخی، بخش هایی از آن را همچنان وابسته نگه داشتند، هیچگاه رشد نکرد؛ برعکس، هر وقت اقتصاد ایران توانست در عرصه ای روی پای خودش بایستد و از ظرفیت های منحصر به فرد داخلی بهره بگیرد خیلی زود در آن عرصه به شکوفایی رسید. غربی ها دهان بزرگشان را باز کرده اند تا اقتصاد ایران را ببلعند و بعد، آن را مانند تفاله بیرون بدهند. یک زمانی شرکت های استمارگر انگلیسی و امریکایی این کار را می کردند و الان این ماموریت را به WTO یا همان سازمان تجارت جهانی سپرده اند. صریحا عرض می کنم که ما در باز کردن باب ورود بیگانه خصوصا غرب به اقتصاد کشور، ذره ای هم سود نمی بریم. اگر هم سودی وجود داشته باشد، ظاهری و موقت است و در مقابل این سود ظاهری و موقت، صدها برابر ضرر متوجه اقتصاد کشور می شود. از سوی دیگر، کشور ما، زمانی می تواند در رقابت جهانی موفق عمل کند که بنیه اقتصادی اش از طریق تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی قوی شده باشد و الا حضور در رقابت ها در قالب مجامع جهانی اقتصاد، یعنی باز کردن درهای کشور به سمت کالاهای خارجی و تبدیل کشور به بازارهای جذاب و البته انحصاری غول های اقتصادی غرب و شرق.

آیا این نظریه(اقتصاد مقاومتی) میتواند نقشی در شکل گیری «تمدن نوین اسلامی» داشته باشد؟چگونه؟
اقتصاد قوی و پویا و تراکم ثروت، یکی از لوازم اصلی تمدن سازی است. مگر می توان بدون بهره گیری از یک اقتصاد بزرگ، موفق و ثروت آفرین به سمت شکل گیری تمدن نوین اسلامی حرکت کرد؟ گرچه جنبه های فکری و فرهنگی تمدن اسلامی خیلی مهم است لکن تمدن یعنی عینیت یافتن فکر و فرهنگ مترقی یک ملت در یک نظم و سیستم معنادار. این عینیت باید در عرصه های گوناگون اتفاق بیفتد. در علم، در تکنیک، در صنعت، در هنر، در معماری و شهرسازی و غیره؛ بنابراین ما بدون داشتن یک اقتصاد موفق قادر به احیاء تمدن اسلامی البته در نوع جدیدش نیستیم. از سوی دیگر، تمدن نوین اسلامی به دنبال فقر زدایی، گسترش رفاه و بالا بردن کیفیت زندگی مسلمانان و فراهم کردن زمینه رشد و تعالی معنوی در جامعه اسلامی است. تا زمانیکه بخشی از مسلمانان از فقر و محرومیت در رنج بسر می برند و تا زمانیکه دولت های اسلامی قادر به سرمایه گذاری های عظیم برای تحقق منویات خود در سطح داخلی و جهانی نیستند، یا امکان شکل گیری تمدن اساسا منتفی است و یا تمدن موجود، در ادامه حیات خود به مخاطره خواهد افتاد. خوب، پس اقتصاد خیلی مهم و تعیین کننده است. اما قطعا می پرسید که کدام اقتصاد؟ آیا می توان از تمدن نوین اسلامی سخن به میان آورد و اسیر اقتصاد ناعادلانه و ورشکسته غرب بود؟ اگر غربی ها در اقتصاد خود موفق بودند جنبش تسخیر وال استریت خلق نشده بود، یا شاهد این همه شورش عدالخواهانه در غرب و سرکوب وحشیانه آنها از سوی پلیس دول غربی نبودیم. آیا اساسا تمدن با وابستگی اقتصادی چه از حیث نظری و چه عملی، یک پارادوکس بزرگ نیست؟ پس توجه بفرمایید که رسیدن به تمدن نیازمند یک اقتصاد درون زا، پیشرفته و کارآمد است که من نام این اقتصاد تمدن ساز را اقتصاد مقاومتی می گذارم.

 به نظر شما، چرا در دهه ی چهارم انقلاب اسلامی، به سراغ این مسئله آمدیم؟ این تأخیر (4 دهه) طبیعی است یا قصور بوده؟
البته بدون اینکه نام اقتصاد مقاومتی در میان باشد، تلاش های فراوانی برای شکل گیری اقتصاد درون زا و خوداتکا صورت گرفت. کاری که امام خمینی (ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامی کردند، صدها برابر از کار مرحوم میرزای شیرازی مهم تر و بزرگ تر بود. کار امروز مقام معظم رهبری هم که تداوم کار امام بزرگوار است همینگونه است. لکن توجه بفرمایید که انقلاب و نظام اسلامی، تاکنون با صدها مهارکننده داخلی و به ویژه خارجی روبرو بوده و هست. این مهارکننده ها، تا الان اجازه نداده اند که انقلاب آن مأموریت تاریخی خود را برای اعلای کلمه امت اسلام محقق کند. در اقتصاد هم ما کم مهارکننده نداشته ایم. کرسی های اقتصاد سکولار که همواره بر دانشگاههای ما مسلط بوده اند یکی از این مهارکننده هاست. سیاست مداران نادان و واداده و حتی مدیران خائن در این 38 سال یکی از این مهارکننده ها هستند. منافع صاحبان ثروت های حرام یکی از این مهارکننده ها هستند و خیلی چیزهای دیگر. شما فکر می کنید چرا تا حالا نگذاشته اند بانک داری اسلامی در ایران پا بگیرد؟ چرا نگذاشته اند جلوی سیل واردات کالاهای بنجل گرفته شود تا کارخانه های ما یکی پس از دیگری تعطیل نشوند؟ چرا یک بروکراسی کشنده را بر روابط اقتصادی دولت و بخش خصوصی حاکم کرده اند؟ و خیلی چیزهای دیگر. بنابراین، اینگونه نبوده که نظام تازه این حرکت را آغاز کرده باشد؛ خیر، از بدو انقلاب تلاش ها آغاز شد، اما امروز ما می خواهیم به سمت خلق یک نهضت اقتصادی حرکت کنیم. نهضت فراگیری که بتواند بر موانع و مهارکننده ها غلبه کند. نهضتی که بتواند عقب ماندگی ها را جبران کند. البته این کار زمان است و سختی های خودش را دارد اما هرقدر پیش برویم نفع برده ایم.

در شرایط کنونی هم که این نظریه(اقتصاد مقاومتی) مطرح شده، به نظر شما، به پیشوانه ی یک مطالبه ی عمومی و مردمی است یا صرفاً از سوی رهبری(بدون آن پشتوانه) طرح شده و ایشان در تدارک و ایجاد این پشتوانه هستند؟
حساب رهبری عزیر را باید از دولت ها جدا کرد. پشتوانه و قدرت اصلی رهبری امت اسلامی، مردم، آن هم سیل خروشان جوانان مؤمن و انقلابی هستند. لذا بدیهی است که مقام معظم رهبری از همان ابتدا به پشتوانه مردم بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند و با همین پشتوانه نیز امروز در حال پیگیری مقتدرانه اقتصاد مقاومتی می باشند. خود حضرت آقا مکرر فرموده اند که کشتی انقلاب بدون حضور مردم از حرکت باز می ایستد. در اینجا هم حضور و نقش آفرینی مردم شرط اصلی توفیق است. لذا باید مردم را که الحمدلله مردمی فهیم و شجاع هستند به میدان آورد. باید به آنها خط تزویر و ریا را معرفی کرد. باید به آنها خط فریب و نیرنگ را نشان داد. گرگ های اقتصادی به کمین نشته اند تا اگر خوابمان برد، اقتصاد ایران را پاره پاره کنند. مطمئناً اگر مردم ایران تمام قد وارد میدان شوند، هیچ چیز نمی تواند مانع تحقق اقتصاد مقاومتی بشود. روی همین حساب، من معتقدم کار فرهنگی در این عرصه بر هر کاری اولی است.

این نظریه(اقتصاد مقاومتی) چه تأثیری میتواند در سبک زندگی ایرانیان داشته باشد؟
امروز اقتصاد و فرایندهای اقتصادی، چه خوب، چه بد، سهم بزرگی در خلق سبک زندگی مردم پیدا کرده اند. اگر ملاحظه می کنید، امروز رواج سبک زندگی غربی در ایران نگران کننده شده است، این به خاطر هجمه اقتصاد غربی و هجمه اندیشه اقتصاد سکولار و ناعادلانه در عمق زندگی بخشی از مردم است. حتی غربی ها چیزهایی را به سبک زندگی ما تحمیل می کنند که خودشان از آن فرار می کنند. مصرف گرایی افراطی و اسراف که متاسفانه به جزئی از سبک زندگی طیف هایی از مردم بدل شده و از آن لذت هم می برند، بدین خاطر است که ما ناخواسته مسئول پر کردن جیب سرمایه داران متکبر غربی شده ایم؛ حیات آنها در رونق بخشیدن به مگا مال ها و حرص و ولعی است که ما برای مصرف کالاهای بنجل غربی به خرج می دهیم و ای کاش این واقعیت را به خوبی درک کنیم و خود را از این بردگی مدرن که در آن گرفتار شده‌ایم نجات دهیم.

آیا این نظریه(اقتصاد مقاومتی) می تواند به جزئی از فرهنگ عمومی تبدیل شود؟ راهکار شما چیست؟
با توضیحاتی که تا حالا خدمتتان عرض کرده ام، روشن است که اقتصاد و به تبع آن، اقتصاد مقاومتی از مؤلفه های اصلی فرهنگ عمومی است لکن این موضوع از سوی جامعه نخبگانی به درستی تبیین نشده است. اصولا ما دارای یک شاکله روشن برای فرهنگ عمومی آن هم بر اساس ارزش های اسلامی، آرمان های انقلاب و نیازهای کلان کشور نیستیم و طبیعی است در فرهنگ عمومی خط اقتصاد مقاومتی، خط پررنگی نیست. البته از یک طرف دانشگاهها، حوزه های علمیه، و آموزش و پرورش، و از طرف دیگر، رسانه ها خصوصا رسانه ملی در روشن کردن این خط، نقش بزرگی دارند. علاوه بر این، حوزه هنر و ادبیات نیز نقش ممتازی دارد. من از شما سئوال می کنم، این هایی که برای سینما یا موسیقی ملی اصطلاحا یقه پاره می کنند، تا حالا چند اثر هنری فاخر درباره اقتصاد خوداتکاء ایرانی ساخته اند؟ آیا این سینما، به جز سیاه نمایی و تحقیر و له ملت در جشنواره های خارجی، کار دیگری بلد نیست؟  آیا ما نباید چندین اثر موسیقیایی بزرگ و اثرگذار در زمینه اقتصاد ملی داشته باشیم؟ بهرحال، حرف در این زمینه زیاد است. برای شروع، باید شورای عالی انقلاب فرهنگی از سکون و انفعال در این زمینه خارج شده و سیاست های مناسبی را برای متولیان فرهنگ عمومی در این زمینه وضع کند.

فرهنگ سازی چقدر میتواند در تحقق اقتصاد مقاومتی نقش داشته باشد؟
من در طی پاسخ به سئوالات قبل، پاسخ این سئوال شما را نیز دادم؛ فقط در اینجا اضافه می کنم که سهم فرهنگ سازی در تحقق اقتصاد مقاومتی به ویژه الان که در ابتدای راه هستیم، بیش از پنجاه درصد است. ما امروز، بیش از اینکه با موانع اقتصادی و مدیریتی روبرو باشیم، با افکار پوسیده و متحجرانه، و با رفتارهای نامعقولی روبرو هستیم که جلوی تحقق اقتصاد مقاومتی را گرفته است. دشمن نیز در این زمینه هیچگاه بی کار نبوده است. در این 150 سال گذشته، کار اصلی دشمن در ایران، القاء ناتوانی به جوانان ایرانی بوده است. ارائه تصویری اغراق آمیز از اقتصاد غربی، و اینکه شماها هیچ وقت به پای غرب نمی رسید، بوده است. اساسا انقلاب اسلامی آمد تا مردم ایران را بیدار کند؛ با فکر “ما نمی توانیم” که دشمن دهها سال در عمق فکر بخشی از جوانان ایرانی وارد کرده بود، مقابله کند؛ آمد تا جلوی سجده به روی غرب را بگیرد؛ آمد تا به ما بگوید سرنوشت محتوم ایرانی نوکری برای غربی ها نیست؛ و البته تاکنون انقلاب توفیقات مهمی در این زمینه داشته است.

این فرهنگ سازی به عهدهی چه کسانی است؟ دولت، مدارس، خانواده ها، حوزه علمیه، دانشگاه، بسیج، مراکز مردم نهاد و …؟
همه در حد خودشان نقش دارند. ولی مدرسه، رسانه و خانواده از نقش اول برخوردارند. با این حال، چنانکه اشاره کردم، کار فرهنگی، به سیاست گذاری و برنامه ریزی نیاز دارد. چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه خواب است؟ خوب باید یک جایی نقش ستاد فرماندهی را در زمینه فرهنگ سازی به عهده داشته باشد و کجا بهتر و شایسته تر از شورای عالی انقلاب فرهنگی. البته من نگرانم بعضی اعضاء حقوقی این شورا که متاسفانه جزء سجده کنندگان به غرب به شمار می روند، اجازه ندهند این شورا به درستی در این زمینه ورود کند. یکی از راههای مانع تراشی در این زمینه، بستن مسیر بودجه به روی کارهای فرهنگی بزرگ و دنباله دار در این عرصه است.

شما به عنوان یک متفکر و نیز یک متولی علمی و فرهنگی، چه نقشی می توانید در این فرهنگ سازی داشته باشید؟
ما دائما و در حد وسعی که داریم در حال روشنگری درباره اقتصاد مقاومتی هستیم. ابایی هم از فریاد زدن در این زمینه نداریم. اساسا افرادی مثل ما، کاری جز این ندارند. اهل علم و تحقیق که اهل تولید و تجارت نیستند! کار آنها روشنگری است. البته وقتی می گوییم روشنگری، روشنگری انواع و اقسامی دارد. مثلا انجام تحقیقات ضروری اعم از اقتصادی، فرهنگی و اقتصادی، تئوریزه سازی کامل اقتصاد مقاومتی و تالیف و انتشار صدها کتاب و مجله پرمحتوا، تأسیس دوره های آموزشی رسمی و غیر رسمی، برپایی یا مشارکت در نشست ها و گفتگوهای علمی نیز جزو روشنگری به شمار می رود. همین همایش ملی اقتصاد مقاومتی، پیوند فرهنگ، سیاست و اقتصاد که به فضل الهی و با همت ویژه جناب آقای دکتر نجفی و جناب آقای دکتر حقانی در شرف برپایی است، کاری است که در جای خود سهم مهمی در روشنگری و به ویژه طرح ناگفته های فکری- تاریخی در این عرصه دارد.

________________

منبع: ویژه نامه تخصصی همایش ملی اقتصاد مقاومتی پیوند فرهنگ، سیاست و اقتصاد 1395

 

https://r-gholami.ir/?p=1532