انقلابیگری، نه اختصاصی به یک جناح سیاسی خاص دارد و نه یک تاکتیک سیاسی است!

پاسخ حجت الاسلام دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا به سئوالات نشریه مثلث، شماره 330، یکم آبان 1395

علت اینکه رهبر معظم انقلاب در چند سخنرانی اخیر، راجع به انقلابیگری صحبت کردند، و آن را نیاز جامعه امروز ما دانستند چیست؟
برخلاف تئوری های رایج درباره انقلاب ها، که یک انقلاب را پس از وقوع پایان یافته تلقی می کنند، انقلاب اسلامی پس از پیروزی، تازه متولد می شود. در حقیقت، پیروزی انقلاب اسلامی گام اول انقلاب است و انقلاب تا دست یابی به اهداف عالی خود استمرار می یابد. رمز ادامه حیات انقلاب نیز در این است که انقلاب اسلامی برای تحقق اهداف خود نیازمند دهها انقلاب و دگرگونی بنیادی کوچک است و این دگرگونی ها بدون وجود روحیه انقلابی و اصرار بر مبانی و اصول انقلاب، بوجود نخواهد آمد. از طرف دیگر، انقلاب اسلامی، علاوه بر مرزهای روشن، دست آوردهای بزرگ و منحصربفردی نیز دارد که باید از آن به نحو احسن پاسداری شود، و این پاسداری مستلزم جاری بودن مستمر روح انقلاب و به تبع آن، سلوک انقلابی در رگ های جامعه است.

شاخص های انقلابیگری چیست؟
همانطور که اشاره کردم، انقلابی گری یعنی برخورداری از سلوک انقلابی؛ بعضی تصور می کنند سلوک انقلابی داشتن، به منزله اتخاذ روش قاطع و نامنعطف با مسائل کشور است این در حالی است که سلوک انقلابی بیش از آنکه معطوف به روش باشد، معطوف به محتواست؛ به بیان دیگر، انقلابی گری یعنی علم و ایمان به اصول و آرمان های انقلاب اسلامی و مجاهدت برای تحقق این اصول و آرمانها. مثلا کسب و حفظ استقلال و خوداتکایی؛ آزادی از بندهایی اسارت و بردگی، چه آزادی از اسارت استبداد داخلی و چه آزادی از اسارت استبداد خارجی؛ رفع تبعیض، ظلم و بی عدالتی؛ رفع فساد و آلودگی ها و اشاعه فضائل انسانی در جامعه؛ رفع فقر و محرومیت؛ دفاع از مستضعفین و مظلومان عالم؛ پیشرفت همه جانبه کشور و رساندن کشور به جایگاه حقیقی خود، و از همه مهم تر، انطباق کامل امور کشور بر احکام و ارزش های مترقی اسلامی و شکل گیری حاکمیت سیاسی اسلام. در واقع، این ها همان اصول و آرمانهایی هستند که باید با بهره مندی از سلوک انقلابی، در راه تحقق آنها مجاهدت کرد و هیچگاه خسته نشد.

انقلابیگری با تندروی چه تفاوتی دارد؟
انقلابیگری نه تنها با تندروی نسبتی ندارد، بلکه با آن مبارزه هم می کند. اصولا، مکتب اسلام با تندروی و خروج از حد وسط مخالف است. قرآن کریم وقتی قصد دارد مسلمانان را معرفی کند، می فرماید، وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا. با این حال، توجه داشته باشید که مخالفت با تندروی، به منزله قبول مسامحه گری درباره اصول و آرمان های انقلاب نیست. هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که کسی بر حقانیت مواضع خود ایمان داشته باشد ولی حاضر باشد به این مواضع پشت کند.

وجه تمایز انقلابیگری با محافظه کاری را بفرمایید؟
مسلما محافظه کاری در انقلابیگری جایی ندارد. به نظر من، سلوک انقلابی، مقتضی عبور از گذشته مذموم، و تحول آفرینی برای رسیدن به شرایط مطلوب است. البته در منطق انقلاب اسلامی، هرگونه تحول آفرینی می بایست مبتنی بر حکمت و مصلحت باشد لکن مصلحتی که ما از آن صحبت می کنیم به مفهوم احتیاط و ترس از تغییر نیست بلکه به معنای احراز صلاح و سعادت واقعی جامعه اسلامی در یک تصمیم یا رفتار است.

آیا انقلابیگری در یک جناح و آنهم اصولگرا خلاصه می شود؟
انقلابیگری اختصاصی به یک جناح سیاسی ندارد و همه مردم و گروههای سیاسی را در بر می گیرد لکن طبیعی است که همه در انقلابیگری یکسان نیستند. بعضی جلوترند و بعضی عقب تر؛ بعضی موفق هستند و بعضی ناموفق. همانطور که اشاره شد، سلوک انقلابی دارای شاخص های مشخصی است و هر جریان و گروهی را می توان بر اساس این شاخص ها سنجید.

آیا در قالب انقلابیگری می توان طیف هایی از اصلاح طلبان و اعتدالیون را نیز جذب کرد؟ اگر جوابتان مثبت است، کدام طیف ها را؟
اولا، این تقسیم بندی ها خیلی دقیق و فراگیر نیست و خیلی ها در ایران در چنین تقسیم بندی هایی جا نمی گیرند؛ ثانیا، گروههای سیاسی چه اصول گرا و چه اصلاح طلب متعلق به این کشور و ملتند و معارض خواندن آنها صحیح نیست؛ ثالثا، ملاک، زنده بودن روح و گوهر انقلاب در مشی یک گروه یا جریان سیاسی است. طبعا تمام گروههای سیاسی در ایران که متعلق به این ملت هستند با انقلاب و انقلابیگری بیگانه نیستند و درجه ای از انقلابیگری در آنها وجود دارد هرچند کارنامه آنها در این زمینه قابل نقد است.

چه اتفاقی برای اصولگرایی افتاده که الان انقلابیگری می خواهد جایگزین شود؟
من اساسا با طرح چنین سئوالی موافق نیستم. همانطور که قبلا بیان کردم، انقلابی گری اختصاصی  به یک گروه و جریان سیاسی ندارد. شما می توانید به جای عنوان اصولگرایی در سئوال خودتان، نام سایر جریان های سیاسی را نیز قرار دهید و به دنبال پاسخ آن باشید.

اصولگرایی چه مرز مشترکی با انقلابیگری دارد؟ اصلاح طلبی و اعتدال گرایی چطور؟
به نظر من، این صاحبان گروهها و جریان های سیاسی هستند که باید نسبت خود را با انقلابیگری مشخص کنند. در عین حال، به نظر من اصولگرایان تاکنون به مراتب بیش از بقیه در جهت تحقق اصول و آرمان های انقلاب از خود تعصب نشان داده اند و در عمل نیز کارنامه نسبتا روشنی در این زمینه دارند. از طرف دیگر، جریان اصلاح طلبی نقاط مبهم و کوری در مواضع و سلوک خود در این زمینه دارد که باید مورد تأمل قرار گیرد. خصوصا در فتنه 88 اتفاقات تلخی در کارنامه اصلاح طلب های افراطی نوشته شد که میزان تعهد شماری از اصلاح طلب ها به اصل انقلاب را زیر سئوال برد. ضمنا من جریان سیاسی روشن و هویتمندی تحت عنوان اعتدالیون سراغ ندارم که بخواهم درباره آن اظهار نظر کنم. احتمالا کسانی که شما اعتدالیون لقب می دهید در ذیل دو جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی قرار می گیرند.

آیا کسانی که در طیف انقلابی قرار نمی گیرند، ضد انقلاب هستند؟
به نظر من، ضد انقلاب به کسانی اطلاق می شود که علاوه بر عدم باور به اصول و آرمان های انقلاب، از اصول و آرمانهای متضادی برخوردار بوده و فراتر از این، رفتار خصمانه ای را علیه انقلاب و نظام در پیش می گیرند؛ بنابراین، اگر کسی به بخشی از اصول و آرمان های انقلاب اعتقاد نداشته باشد یا در جهت تحقق آن تلاشی نکند، ضد انقلاب نیست هرچند روشن است که انقلابی هم نخواهد بود!

به نظر شما،اصلا تقسیم فضای سیاسی کشور به انقلابی و غیر انقلابی کار درستی است؟
این انقلاب از متن مردم جوشیده و با حمایت مردم هم زنده است و لذا به جز قلیلی که از ابتدا با انقلاب مشکل داشتند و به جریان ضدانقلاب پیوستند، یا معدود کسانی که در بین راه از قطار انقلاب پیاده شدند، اکثر مردم ایران مؤمن و معتقد به اصول و آرمان های انقلاب هستند؛ ولیکن همانطور که اشاره کردم، تعهد و همت همه اعم از مردم و گروههای سیاسی نسبت به اصول و آرمانهای انقلاب یکسان نیست و لذا دعوت مستمر مردم به انقلابیگری از یک منطق مستحکم برخوردار است.

بعد از سال 80، شورای نیروهای انقلاب اسلامی، با محوریت آقای ناطق نوری شکل گرفت؛ اما بعد از توفیق در انتخابات شورای شهر دوم، و مجلس هفتم، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 دچار انشقاق و سپس پایان کار خود شد، به نظر شما تقسیم بندی انقلابی و غیر انقلابی تکرار همان تجربه نیست؟
خیلی ها از تابلوی انقلاب، حزب الله و امثالهم برای فعالیت های سیاسی خودشان استفاده می کنند اما لزوما مظهر تام محتوای غنی ای که پشت این نام وجود دارد نیستند. ما باید بیش از اینکه بر اساس نام ها و ظواهر درباره افراد و گروهها قضاوت کنیم، بر اساس حقیقت و  سیرت آنها قضاوت کنیم. البته ظواهر در جای خود بی اهمیت نیستند ولی ظاهر به تنهایی چه ارزشی دارد؟ علاوه بر این، چنانکه تاکید کردم، انقلابیگری یک سلوک ملی و دائمی است و نباید از آن به مثابه یک تاکتیک سیاسی تعبیر شود.

________________________________

منبع: نشریه مثلث

https://r-gholami.ir/?p=1290