پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
گفتگوی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی با شماره ششم مجله عصر اندیشه
تذکار: این گفتگو در نشریه عصر اندیشه با حذف بعضی مطالب و سوالات در قالب یادداشت تنظیم و منتشر شده است.
برخی میگویند عصر دین و معنویت به پایان رسیده است و بشر دیگر نیازی به دین ندارد. آیا با این موضوع موافقید؟
به نظر می رسد، برعکس آنچه تصور شده است، با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، تازه عصر دین و معنویت شروع گردیده است. غرب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تصور نمی کرد مانع جدی ای برای جهانی شدن فرهنگ الحادی و مادی غرب و به تبع آن، تسلط بر عالم وجود داشته باشد؛ نظام کمونیستی که به سرعت رو به افول بود و کمر اسلام سیاسی و انقلابی در الجزایر، مصر، ایران و سایر نقاط کانونی جهان اسلام نیز شکسته شده بود؛ بنابراین، پیش بینی ها این بود که دیگر باید دین و به طور خاص، اسلام سیاسی را در کتب تاریخ جستجو کرد. البته معنویت خالی از شریعت و شریعت منهای سیاست، با فرهنگ مادی غرب در تعارض نیست. در منظر غربی ها، اصطلاحا کبریت بی خطر است! ما نیز چنین معنویتی را اصیل و برآمده از اسلام ناب نمی دانیم. علی ای حال، معتقدیم، پیروزی انقلاب اسلامی سرآغاز تولد دوباره دین گرایی به ویژه اسلام گرایی در جهان است. اگر به این 36 سالی که از عمر پرثمر انقلاب اسلامی سپری شده دقت بفرمایید، تأیید خواهید کرد که سال به سال دین گرایی در جهان رو به افزایش بوده است بطوریکه امروز مهم ترین تهدید برای حیات نظام سلطه گر غرب، دین گرایی خصوصا اسلام گرایی است. وقتی به حال و روز رهبران غربی نگاه میکنیم، شبی نیست که آنها از ترس جهانی شدن اسلام اصیل خواب آشفته نبینند! لذا تمام فکر و ذکرشان شده است مبارزه آشکار و پنهان با اسلام. غربی ها تا الان از هیچ کوششی برای جلوگیری از پیشرفت اسلام آن هم اسلام امام خمینی دریغ نکرده اند. قتل عام و نسل کشی مسلمانان در برخی مناطق اروپا، طراحی واقعه سیاه یازده سپتامبر، و کشتار جمعی از مردم ایالات متحده و مقصر معرفی کردن مسلمانان، لشگرکشی بی نظیر به خاورمیانه به بهانه مقابله با تروریسم، و کشتار مسلمانان بیگناه عراق و افغانستان به ویژه زنان و کودکان، تشدید اختلاف میان فرق و مذاهب اسلامی و تقویت جریان های تندروی تکفیری و بی مغز و از همه مهم تر، تحت فشار قراردادن و عملیات نرم علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرکز اسلام انقلابی در جهان، از جمله اهم اقدامات غربی ها در جهت مقابله با شیوع اسلام حقیقی و ناب است.
حال، ممکن است سئوال شود چه عاملی موجب شده که این عصر، عصر دین گرایی به ویژه عصر اسلام باشد؟ بنده در پاسخ عرض می کنم که یک عامل، عکس العمل طبیعی به حرکت های ضد دینی و ضد اسلامی غرب در سده های اخیر است؛ و عامل دیگر، نیازی است که به طور طبیعی بشر به دین دارد. این نیاز از ذات انسان ها نشأت می گیرد و هیچ قدرتی در تاریخ نتوانسته آن را نادیده بگیرد. شاید غربی ها جزء نادر قدرت هایی به شمار می روند که چنین حماقتی را به خرج دادند و با گرایش فطری بشر به دین و معنویت مقابله کردند. انسان هر قدر نیز که در رفاه و لذایذ مادی غرق شود، هر قدر که در مادیات رشد کند، و هر میزان که در علم و فناوری جلو برود، باز نمی تواند پوچی، بی معنایی و نا آرامی زندگی بدون دین را منکر شود. در حقیقت، این دین است که زندگی آدمی را تفسیر می کند و به آن ارزش می بخشد. پس باید گفت، پیشرفت بشر نه تنها نیاز به دین را منتفی نمی کند، بلکه به دلیل ظاهر شدن یکسری از واقعیت ها، نیاز به دین را تشدید می کند. حال دقت بفرمایید، غربی ها جدای از دین ستیزی ای که به راه انداختند، سعی کردند روی نیاز مبرم بشر به دین نیز سرپوش بگذارند و همین امر زمینه یک انفجار دین گرایی در عصر حاضر را بوجود آورده است.
با توجه به پرسش قبلی، جا دارد بفرمایید غرب از کدام بخش اسلام و کدام آموزههای آن هراس دارد؟
ج. همانطور که اشاراتی داشتم، غرب با اسلام نامعقول و اسیر خرافات و موهومات، با اسلام فردی و غیر اجتماعی (سکولار)، با اسلام مترفین و مرفهین بی درد ، با اسلام ساکن، بی تحرک و تماشاگر، با اسلام ساکت در برابر ظلم، فساد و طغیانگری و به بیان واضح تر، با اسلامی که رنگ و بوی تعالیم و سیره پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را ندارد مشکلی ندارد بلکه آن را وسیله ای برای تسهیل سیطره بر جهان اسلام و چپاول مسلمانان تلقی می کند. مشکل اساسی غرب یا نظام سلطه، اسلام معقول، سیاسی، پیشرو، طرفدار پابرهنه ها، عدالت گرا، ظلم ستیز و در یک کلام، اسلام ناب محمدی (ص) است. شما ببینید، امروز عربستان سعودی که نام خادم الحرمین را نیز به ناحق بر روی خود گذاشته و در قشری گرایی نیز پیشتاز است، نه تنها با آمریکایی ها مشکلی ندارد بلکه نقش پیشین شاه ملعون در منطقه یعنی ژاندارمی ایالات متحده را نیز بازی می کند. پس مساله اصلی غرب، اسلام انقلابی و اسلام امام خمینی است که جهان را تکان داده است. حتی دقت بفرمایید، طالبان، القاعده، داعش و سایر گروه های افراطی را نیز امریکایی ها برای مقابله با اسلام ناب و کانون نشر آن یعنی جمهوری اسلامی ایران بوجود آوردند با اینکه می دانستند این کار چه هزینه های گزافی برای خود آنها دارد. لذا می توانیم بگوییم، هدف اصلی گروه هایی نظیر داعش، متناسب با فلسفه وجودی آنها، جمهوری اسلامی ایران است هرچند درگیری آنها با ایران در عراق و سوریه اتفاق بیفتد.
رهبر انقلاب در نامه خود به جوانان آمریکایی بر شناخت بیواسطه از اسلام تأکید کردند. اصولاً شناخت جوانان اروپا و آمریکا از اسلام چه منفعت و اهمیتی برای ما دارد؟
پیام اسلام و انقلاب، یک پیام جهانی است. ما اصرار داریم پیام اسلام ناب را به گوش همه جهانیان برسانیم. ما به حکم دین، وظیفه داریم مانع از تداوم ظلم و جنایت علیه بشریت بشویم و مقدمه شکل گیری جهان پر از صلح و عدالت را مهیا کنیم. لذا علاقمندیم اولا تصویر مخدوشی که غربی ها از اسلام ساخته اند از بین برود و ثانیا همه بدانند اسلام حقیقی چیست، مرز آن با اسلام جعلی و دروغین کجاست و اسلام اصیل چه اهداف و برنامه های والایی دارد. توجه داشته باشید، غرب تا الان برنامه شیطانی خود را از رهگذر غفلت، ناآگاهی و کودک نگاه داشتن مردم دنیا حتی مردم کشورهای غربی پیش برده است. بنابراین انقلاب اسلامی به دنبال غفلت زدایی و بیدار کردن ملل عالم از جمله ملل اروپا و امریکاست. دیگر نباید اجازه داد رسانه های غربی هر دروغی را به خورد مردمشان بدهند و با ظاهری حق به جانب، به ستمگری سازمان یافته و وسیع در جهان ادامه دهند. ما می توانیم از همین رسانه های فراگیر نظیر شبکه جهانی اینترنت، به خوبی علیه حاکمیت غرب افشاگری کنیم. هم اکنون، ظلمی که غربی ها در کشورهای اروپایی و امریکایی و علیه مردم خودشان می کنند کمتر از سایر نقاط جهان نیست. حرف اصلی جنبش وال استریت در اروپا و امریکا چیست؟ می گوید یک درصد از مردم یعنی سرمایه داران گردن کلفت، بر نود و نه درصد از مردم حکومت می کنند و با پرچم آزادی و دموکراسی، هر غلطی که اراده می کنند انجام می دهند. پس ملاحظه بفرمایید که یکی از راه های قطع حیات نظام سلطه، بیدار سازی ملل غربی است. رشد اسلام حقیقی در اروپا و امریکا، نه تنها به افشا شدن وقایع و بیداری مردم منجر می شود، بلکه مسیر احقاق حقوق مردم را نیز به خوبی ترسیم می کند.
س. متأسفانه در مجامع دانشگاهی غرب، اسلام را از طریق اندیشمندان و متفکرانی از قبیل سیدحسین نصر، عبدالکریم سروش و … میشناسند که از قضا تعریف منصفانه و صحیحی از اسلام ندارند و آن را با آراء خود میسنجند. چرا ما اندیشمندان بینالمللی برای این مقوله نداریم یا اگر داریم بسیار اندک هستند؟
ما اندیشمندان زیادی داریم که از قدرت تبیین مستدل اسلام حقیقی برخوردار باشند لکن دست هایی در کار است که این متفکرین به دنیا معرفی نشوند و در انزوا به سر ببرند. در کشور خودمان، دستگاه های فرهنگی-بین المللی چه کسانی را به عنوان اندیشمند درجه یک انقلاب اسلامی به کنفرانس های بین المللی می برند یا آثارشان را ترجمه و توزیع می کنند؟ خوب است فهرستی از کسانی که در طول 36 سال اخیر به نمایندگی از جمهوری اسلامی و از محل بیت المال در کنفرانس ها و گفتگوهای بین الادیان شرکت کرده اند منتشر شود تا معلوم شود تا چه حد تفکر ناب اسلامی و انقلابی مظلوم بوده است! همین آقای سروش که نامشان را آوردید در دهه 60 پای ثابت بسیاری از این کنفرانس ها بوده است. الان هم برخی از طرفداران او همچنان سنگر سروش را در این کنفرانس ها و گفتگوها حفظ کرده اند! از حوزویان نیز چند نفر انگشت شمار که دیگر حرف جدیدی برای گفتن ندارند همیشه به نمایندگی از جمهوری اسلامی در محافل جهانی حضور پیدا می کنند. چه چیزی از این تلخ تر که حتی یک عنوان کتاب قوی به زبان های رایج دنیا برای معرفی شخصیت، افکار و کارنامه رهبر بزرگوار انقلاب در رایزنی ها و سفارتخانه های ما موجود نیست! خود غربی ها نیز به طریق اولی در بایکوت یا سانسور شخصیت های فکری انقلابی کوتاهی نکرده اند. کسانی که به نفعشان حرف زده اند را به عنوان متفکر جهانی در بوغ کرده اند و کسانی را که در نقدشان صحبت کرده اند را از همه تریبون ها محروم ساخته اند. با این وجود، اصطلاحا ماه عسل بعضی ها تمام شده است. در شرایط کنونی، و با وجود فضای مجازی، روز به روز فرصت برای معرفی متفکرانی انقلابی و آثار علمی آنها فراهم تر می شود و با تلاش خودجوش جوانان، مردم جهان خصوصا مردم غرب با حرف های اسلام ناب بیشتر آشنا می شوند. ما نباید آثار فکری فراوانی که در 36 سال گذشته به برکت انقلاب در ایران تولید شده است را دست کم بگیریم. جا دارد برای ترجمه مناسب آنها یک نهضت ترجمه شکل بگیرد و با ورود ناشران خصوصی در کشورهای گوناگون، این آثار در سطح وسیع منتشر شود.
ضمنا شما نام سید حسین نصر را آوردید، ببینید، برای آگاهی دوستان انقلابی باید این مطلب را عرض کنم که مساله ما با نصر، فقط به نوکری او برای دربار شاه ملعون و فرح پلید، یا تداوم ارتباطش با جریان مفلوک سلطنت طلب در امریکا برنمی گردد. نصر در حوزه فکر اسلامی توانایی های خوبی دارد و در نقد غرب از پایگاه سنت گرایی نیز پیشتاز است ولیکن سرانجام اندیشه وی اسلام سکولار و اسلام قعود است؛ یعنی خاستگاه وی معنویت و سنت گرایی خاص فردی است که البته بالطبع، برخی آثار اجتماعی نیز دارد. لذا تفاوت اندیشه سید حسین نصر با تفکر امام فراتر از این است که بخواهیم او را یکی از الگوهای فکری خودمان در نظر بگیریم هر چند ابایی نیز از مطالعه آثار نصر و استفاده از نقاط قوت بحث های او نداریم.
مسلمانان روزگاری در علوم تجربی و ریاضیات و نجوم پیشرو بودند، اکنون در این علوم چندان حرفی برای گفتن نداریم اما میتوانیم در بعد نظریهپردازی و علوم انسانی صاحبسخن باشیم. به نظرتان مروجان علوم انسانی اسلامی چه وظیفهای در این باره دارند؟
بر خلاف نظر جناب عالی، ما امروز به برکت انقلاب اسلامی و تلاشی که انقلاب برای بازگرداندن خودباوری به جوانان ایرانی صورت داد، در علوم پایه، مهندسی و پزشکی هم حرف هایی برای گفتن داریم. جوانان نخبه ایرانی امروز در بعضی عرصه های علمی، در مرز دانش حرکت می کنند. دقت بفرمایید، یکی از عواملی که در تقویت آرمان احیا تمدن اسلامی نقش داشته است، همین پیشرفت های چشم گیر مسلمانان ایرانی در عرصه علم و فناوری است. با این وجود، قبول دارم که تفکر مدیریتی و مغزافزار جهان، از بطن علوم انسانی متولد می شود و ملت هایی که در علوم انسانی وابسته و فقیرند، در تحولات جهانی نقشی ندارند. ما چندی است به اهمیت فوق العاده علوم انسانی واقف شده ایم و گام های بزرگی را برای خلاص شدن از تقلید و جلو رفتن در این عرصه کلیدی برداشته ایم. همین راه افتادن جریان خودجوش و بزرگ علوم انسانی اسلامی که شاهد آن هستیم، کم اتفاقی در ایران نیست. علت بعضی فحاشی ها به علوم انسانی اسلامی از تریبون های رسمی و غیر رسمی نیز همین است. اگر جریان شکل گیری و توسعه علوم انسانی اسلامی بی اثر بود، این همه در معرض هجمه قرار نمی گرفت! ما باید عقب ماندگی های سی ساله در علوم انسانی را جبران کنیم و انشاالله با کمک همین جوانان شجاع و فاضل اعم از دانشگاهی و حوزوی جبران خواهیم کرد.
س. رسالتهای علوم انسانی اسلامی برای کمک به شناخت بیواسطه از حقیقت اسلام چیست؟
علوم انسانی اسلامی چنان که از نامش پیداست، نه تنها به شناساندن جوهر و حقیقت اسلام حقیقی کمک خواهد کرد، بلکه ثمرات عملی باز شدن چتر جهان بینی اسلامی بر سر علوم انسانی و اجتماعی را نیز آشکار خواهد ساخت. تا الان، علوم انسانی غربی و سکولار، اجازه عرضه اندام به اندیشه های منبعث یا منطبق با تعالیم اسلامی را نداده اند و ظهور علوم انسانی جدید برای نخستین بار در تاریخ معاصر، این فرصت را فراهم خواهد کرد. البته به جز میدان نظر، علوم انسانی اسلامی نیازمند میدان عمل نیز هست. مثلا باید اجازه داده شود تا اقتصاد اسلامی به تمامه در نظام اقتصادی ظهور کند، نظام تعلیم و تربیت اسلامی در سیستم آموزش و پرورش حضور کامل داشته باشد و یا مسائل و آسیب های اجتماعی جوامع با عینک جامعه شناسی اسلامی کشف و نسخه های شفا بخش برای آن ارائه شود. اگر میدان عمل برای علوم انسانی اسلامی بوجود آید، آنوقت زمینه برای شناخت اسلام به صورت حداکثری فراهم خواهد شد.
بدون دیدگاه