درباره کتاب درآمدی بر فلسفه فضای مجازی

گفتگوی روزنامه اطلاعات با دکتر رضا غلامی، مورخ ۷ اسفند ۱۴۰۲

س. امروزه زوایای مختلفی از فضای مجازی برای بسیاری از کاربران مورد توجه قرار گرفته به طوری که کمتر می توان فضای مجازی را به ساحت تکنولوژی محدود کرد و اساسا فضای مجازی وارد انواع و اقسام نگرشهای فکری و معرفتی شده است و یا می توان گفت بسیاری از متفکران به سراغ فضای مجازی رفته اند و سعی کردند آن را از زاویه فلسفی و روان شناختی و جامعه شناختی و اخلاقی و الهیاتی و … مورد بررسی قرار دهد. از این مقدمه نسبتا کوتاه بگذریم سئوالم را با توجه به این نکته که اشاره شد ارائه می کنم. توجه به فضای مجازی و نگاه فلسفی به آن چه ضرورتی دارد و اساسا میان فلسفه و فضای مجازی می توان نسبتی جدی برقرار کرد؟
ج. کار اصلی فلسفه مدرن همین است که انسان را از سطح و ظاهر، به عمق و باطن منتقل کند. فلسفه شامل بینش یا نگرش فرد نسبت به زندگی، اصول و هدف آن در کانتکس‌های گوناگون است. این شامل تفکر عمیق و انتقادی است که فرد در زندگی، آن را یک اصل یا مسأله بنیادی تلقی می‌کند. نتایج این تفکر عمیق ممکن است هم به طور مستقیم در زندگی فردی یا اجتماعی اثرگذار باشد و هم به طور غیر مستقیم و حتی تقریباً ناخودآگاه در هدایت زندگی یک فرد یا جامعه مؤثر باشند. اینکه‌ گفتم در کانتکس‌‌ها یا زمینه های گوناگون موضوع مهمی است. هنر فلسفه های جدید این است که زمینه‌مند هستند و قادرند با عینک‌های مختلف اعم از عینک های زمانی و مکانی و غیره به تاملات عمیق و راهگشا مبادرت کنند.

س. به نظر می رسد شما از موافقان بحث فلسفه فضای مجازی هستید. قصد طرد و یا قبول نکات شما را ندارم اما پرسشی که طرح می شود این است که وقتی متفکری با زوایای تکنولوژیک فضای مجازی و تمامی زیر و بم آن آشنا نیست و یا آشنای اش بسیار اندک است چگونه می خواهد فلسفه ورزی کند که فردای روزگار با تغییرات تکنولوژیک، تفکر فلسفی او نیز دچار تزلزل نشود؟
ج. علی الاصول با مطلب جناب عالی موافقم. اندیشمندانی که شخصاً تجربه زیسته‌ای در باب فضای مجازی ندارند در فلسفه‌ورزی در این زمینه توفیقی ندارند و سرانجام به خیال‌بافی رو می آورند. مشکل ما در ایران این است که نه تنها متفکرین، بلکه شمار کثیری از مدیران و مشاورانی که در تصمیم گیری‌ها و اقدامات بزرگ سهم دارند نیز فاقد تجربه زندگی در فضای مجازی هستند. البته ممکن است برخی مسئولین تحصیلات دانشگاهی مرتبط هم داشته باشند. الکترونیک، مخابرات یا رسانه، اما در عمرشان هیچگاه در یک شبکه اجتماعی مهم مانند فیس بوک، توئیتر یا اینستاگرام حضور واقعی و فعال نداشته‌اند. حضور واقعی از نظر من یعنی زندگی کردن. تا شما در این شبکه ها زندگی نکنید، به ظرائف و پیچیدگی های ذاتی و عرضی آنها پی نخواهید برد. این عدم بهره‌مندی از تجربه زیسته، موجب می‌شود که اندیشمندان یا مدیران، فقط با گزارشات کاریکاتوری دیگران یا بولتن نویسان درباره فضای مجازی به جمع‌بندی برسند. با این حال، درباره خودم بالاجبار باید توضیحی خدمتتان ارائه کنم. من این شانس را داشته‌ام که بیش از ده سال چه در امور تکنیکال و چه در امور محتوایی فضای مجازی به طور تخصصی کار می کنم ضمن آنکه شخصا هم از تجربه زیسته مفصلی در شبکه های اجتماعی بزرگ که در سال‌های گذشته در فضای مجازی نقش کانونی داشته اند برخوردارم. لذا می توانم ادعا کنم که قدری ظرائف و پیچیدگی های حاکم بر این فضا را درک می کنم و این کتاب که درباره آن صحبت می کنیم، در یک اتمسفر واقعی متولد شده است.

س. یکی از موضوعاتی که بسیاری از متفکران حوزه مجازی به آن اهمیت می دهند این است که بیشتر فلسفه ورزی درباب فضای مجازی می کنند و چندان به کابرد آن در ساحت عملی توجه ندارند. یعنی این که اگر متفکری درباب فضای مجازی فلسفه ورزی می کند از یک نکته غافل است و آن این نکته است که فضای مجازی یک بستر کاملا کاربردی است و انسان بی واسطه با آن رو به رو است اگر قرار است فلسفه ورزی انجام شود باید آن فلسفه ورزی تاثیر عملی بر رفتار و کنش کاربر ایجاد کند. به نظر شما آیا این امر از سوی محققان و متفکران بحث فلسفه مجازی محقق شده است؟
ج. دغدغه شما قابل توجه است اما نباید از نظر دور داشت که فلسفه های “به علاوه” یا “مضاف”، با فلسفه‌های کلاسیک تفاوت دارند. فلسفه اقتصاد، فلسفه سیاسی، فلسفه جامعه شناسی، فلسفه فناوری، فلسفه فضای مجازی و الان فلسفه هوش مصنوعی، فلسفه هایی هستند که کارشان بررسی آنچه علماء در سنت علمی تحت عنوان رئوس ثمانیه آن را بررسی می کردند نیست، بلکه کارشان بررسی مسائل بنیادی این علوم یا این عرصه ها و پدیده‌ها به روش عقلی است. اگر سئوال کنید که خاصیت این نوع فلسفه ها چیست؟ در پاسخ خواهم گفت: این فلسفه ها نه تنها ما را از ساده‌انگاری ها و سطحی اندیشی‌ها نجات می دهند بلکه کمک می کنند که این علوم، این ساحت ها و یا پدیده‌ها، در چارچوب آزادی ها و حقوق اساسی، در چارچوب وجدان اخلاقی و اخلاقیات و در چارچوب مسائل اساسی‌ای که به اقتضای زیست امروزی حادث شده‌اند، و یا در آینده رخ خواهند داد، در رگ های جامعه جریان پیدا کنند و به عنصری بر ضد انسان و جامعه انسانی مبدل نشوند. در این‌جا، کاربردی بودن همین است. از فلسفه نمی توان کاربردی که از علم یا عقلانیت عملی توقع داریم را طلب کنیم. کاربرد فلسفه این است که چارچوب حیات انسان و جامعه انسانی را بر مبنای عقل صیانت کند و این خودش بسیار ارزشمند است.

س. موضوعات مختلفی از سوی اندیشمندان این حوزه مورد توجه قرار دارد مانند هویت و اخلاق و عدالت و الهیات و … با توجه به رشد و دگرگونی و پیشرفت بسیار سریع در حوزه فضای مجازی اندیشمندی که در این باب فلسفه ورزی می کند آیا با این نکته توجه دارد که چند سال آینده این فضا می تواند دگرگون شود و اساسا چیزی با این موقعیت یا وجود نداشته باشد و یا آنچیزی که طرح کرده دیگر مابه ازایی در عالم واقع نداشته باشد و عملا نکاتی که طرح شده باطل شده است. به نظر شما فلسفه ورزی در فضای مجازی را باید امری نسبی اطلاق کرد و یا آنکه ما با عالمی سروکار داریم که فیلسوف طبق معمول باید کلیات را مد نظر قرار دهد و هر اتفاقی هم رخ دهد آنها پابرجا می ماند؟
ج. من در حوزه معرفت و به طریق اولی علم، همه چیز را به درجات گوناگون نسبی می دانم با این ملاحظه، فیلسوف ادعای قطعیت ندارد. البته طبیعی است که درجه نسبیت در فلسفه با درجه نسبیت در علم‌ یکسان‌ نیست اما فیلسوف هم به نوعی،‌ مانند یک دانشمند باید پای به پای فناوری حرکت کند تا بتواند نظرات خود را از میرایی نجات دهد. از همین‌ جهت، توقع از فیلسوفان برای زیست در محیط فلسفه‌ورزی یک انتظار منطقی است. فیلسوفی که از فناوری عقب باشد یا به طور زنده و تنگاتنگ با فناوری ارتباط جدی نداشته باشد، و به بیان دیگر، تجربه زندگی با فناوری را نداشته باشد، در کار خود به توفیقی نخواهد رسید.

س. به نکته دیگری اشاره کنیم. اساسا فضای مجازی تاثیر جدی بر حوزه های مختلفی مانند اقتصاد و سیاست و روابط بین الملل دارد. فضای مجازی مشاغل را دگرگون کرده و هر نوع فعالیتی امرزه بر فضای مجازی هم باید متکی باشد. سیاستمداری نیست که از فضای مجازی غافل باشد و در پی گسترش و استفاده از این فضای برای نگرش خود بهره نبرد. این تغییرات جدی و تا این اندازه بهره برداری از این فضای گسترده تا چه میزان می تواند نگرش فیلسوف فضای مجازی را واقع بینانه کند و از قصه بافی و آرمان گرایی دور کند و امر واقع را مد نظر قرار دهد.
ج. قبلا نیز اشاره کردم که فلسفه های مدرن غربی با فلسفه های سنتی یا کلاسیک متفاوتند. فلسفه های کلاسیک عمده تمرکزش بر روی هستی شناسی یا وجود شناسی است و از مسائل جزئی زندگی ارتفاع می گیرد، اما فلسفه های مدرن نه فقط در گام نخست معرفت شناسی را جایگزین هستی شناسی کرده اند بلکه در گام دوم فلسفه را با علم تا توانسته‌اند از جهت متدلوژی به یکدیگر پیوند زده اند. با این وصف، فلسفه در جهان امروزین یعنی هرگونه تامل درباره مسائل اساسی زندگی. از منظر من، فلسفه تکنولوژی به طور کلی و فلسفه فضای مجازی، یک فلسفه مدرن و امروزی است که رسالت اصلی آن واکاوی های عقلی درباره مسائل اساسی فضای مجازی در متن زندگی است و من هم با همین تلقی وارد فلسفه فضای مجازی شده ام. در چنین شرایطی، به طور طبیعی مطالعه فلسفی در باب فضای مجازی خیلی کم تر به سمت قصه سرایی و آرزومندی‌ها سوق پیدا می‌کند. اینکه گفتید سیاست‌مداران بر خلاف اهل فلسفه از فضای مجازی به نفع خود استفاده می کنند درست است اما در جوامع پیشرفته، رابطه فلسفه و سیاست کم و بیش برقرار است و ایندو با هم در تعامل قرار دارند.‌ این وضعی که مشاهده می کنید و نسبت به آن دغدغه پیدا کرده اید از خصلت های جامعه ماست که سالها فلسفه از محیط زندگی و به طریق اولی سیاست فاصله گرفته است، البته نه فقط به دلیل فقر فرهیختگی در میان برخی سیاست مداران، بلکه به خاطر عدم بسط فلسفه و محدود شدن آن در یک قلمرو خاص که یک ریشه تاریخی دارد.‌

س. شما از جمله افرادی هستید که دلباخته تمدن نوین اسلامی شمرده می شوید. البته در اینجا در پی نقد این ایده نیستم اما فضای مجازی در این ایده چه نقشی می تواند ایفا می کند؟ آیا آی تی منها و مهندسان تکنولوژیکی داریم که در تمدن اسلامی نقش آفرین باشند و بتوانند با ایده هایی که متفکران اسلامی در حوزه تکنولوژی و فضای مجازی ارائه می کنند، تاثیر گذار شوند؟ اگر اینگونه نیست اساسا متفکران اسلامی درباب فضای مجازی که محصول غرب است صحبت می کنند و آن محصول را در فضای تمدن نوین اسلامی می خواهند ارائه کنند. به نظر شما این وضعیت مقبول است و می تواند فضای مثبتی در بحث تمدن نوین اسلامی ایفا کند؟ به نظر می رسد ما با آسیبها و کاستی های متعددی رو به رو هستیم.
ج‌. من دلباخته تمدن نوین اسلامی نیستم. اصولا دلباختگی را برای اهل فلسفه ناپسند می‌دانم؛ فقط معتقدم ما بالقوه از شایستگی احیاء موقعیت تمدنی خودمان در تاریخ هستیم. البته این احیاء موقعیت تمدنی با خصلت‌هایی که برایش قابل تصور است، اما و اگرهای فراوانی دارد. تمدن نوین اسلامی در یک بیان مختصر، یعنی یک سیستم بسیار پیشرفته اجتماعی که مبتنی بر جهان‌نگری خاص در یک پروسه شکل می گیرد و هم‌زمان فرصت خوشی و رضایتمندی مادی و هموارسازی مسیر تعالی روحی را بوجود می آورد. واقعیت این است که شرایط امروز کشور حتی با الفبای آنچه به عنوان مقدمه در ذهن من هست فاصله دارد. با این حال، یکی از رسالت‌های ما امیدزایی و پیوند آرزوها با واقعیت‌هاست. در این کتاب تلاش کردم این امیدزایی اتفاق بیفتد با این حال نقش خود به عنوان منتقد نسبت به شرایط کنونی را نیز تا حد زیادی ایفا کرده‌ام. به دنبال بیان یک نکته دیگر هم هستم و آن اینکه : کشورهایی از ابتکار عمل در مواجهه با فضای مجازی برخوردارند و می توانند در فرایند قانون گذاری در فضای مجازی مشارکت فعال داشته باشند که از موقعیت تمدنی بهره‌مند باشند و الا تبعیت از وضع موجود که غرب بر آن تسلط نسبی دارد، سرنوشت حتمی آن کشورها خواهد بود. اینکه تصور کنیم با فیلترینگ یا ممیزیهای سخت‌گیرانه می توانیم خود را از سلطه غرب بر فضای مجازی خارج کنیم یک اشتباه بزرگ است. البته من مخالف ممیزی های متعادل که عقلا بر اساس منافع و مصالح اجتماعی تجویز می کنند نیستم اما بیش از هر چیز آگاهی بخشی و افزایش سواد بهره‌گیری از فضای مجازی و فراتر از آن، شکل گیری اتمسفر تمدنی را مسیر تضمین شده برای خروج از شرایط فعلی قلمداد می کنم.

س. با توجه به توضیحی که ارائه کردید آنچه را که تمدن نوین اسلامی می دانید و آنچه را که در حوزه نرم افزاری و سخت افزاری آی تی ما قرار داریم آیا ما می توانیم نقش آفرین باشیم؟ واقعیت موجود نشان می دهد که در حوزه سخت افزاری و نرم افزاری قوی نیستیم. واقعا ما در کدام حوزه می توانیم اثر گذار باشیم؟ معتقدان به تمدن اسلامی چه نقشی می توانند ایفا کنند؟
ج. ما امروز در مواجهه با فضای مجازی از جهت فکری دچار کم‌مایگی هستیم. از سوی دیگر، نوعی بدبینی توهم‌آمیز در رویکرد بعضی کارشناسان و مسئولان کشور نسبت به فضای مجازی جا خوش کرده است. به نظر من، ما بالقوه از توانایی قوی شدن در دو عرصه سخت افزاری و نرم افزاری برخورداریم و شاید ظرف ۵ سال بتوانیم راه بیست ساله را برویم اما طرزتفکر ما در مواجهه با فضای مجازی رشد‌دهنده و ترقی بخش نیست. از همین‌ جاست که من وارد بحث فلسفی شدم. با فلسفه می‌شود کشور را درباره فضای مجازی و نوع ورود و بهره‌گیری از آن به یک جمع بندی معقول رساند. این مطلب درباره کلیت تمدن نوین اسلامی هم صادق است. بر خلاف تصور رایج، تمدن مدرن غرب، یا تمدن شکوهمند اسلامی قرن ۴ و ۵ هجری قمری در فصل شروع، با احیاء فکر و روشن بینی توام بود و امروز نیز اگر به دنبال شکل گیری دوباره تمدنی به اسم ایران و اسلام هستیم، فصل آغازین آن یک انقلاب فکری است که محور آن فلسفه خواهد بود.

https://r-gholami.ir/?p=3494