علوم انسانیِ اسلامی مقدس نیست

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی در اتاق فکر تحول علوم‌ انسانی، ۲۲ آذرماه ۱۴۰۰، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين

ضمن عرض سلام و احترام خدمت اساتید بزرگوار، لازم می دانم از استاد ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر لک زایی، رئیس محترم اتاق فکر علوم انسانی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به خاطر وقتی که به بنده جهت سخنرانی در اتاق فکر اختصاص دادند صمیمانه سپاسگزاری کنم.

مایلم از فرصت موجود استفاده کنم و چند دقیقه ای در باب علوم انسانی اسلامی مصدع شوم.

واقعیت این است‌ که نمی شود از پیشرفت و تمدن اسلامی صحبت کرد اما نیاز به علوم انسانی اسلامی را منکر شد. متاسفانه بخشی از کسانی که با علوم انسانی اسلامی مخالفت می کنند با نظریه های علوم انسانی اسلامی آشنا نیستند و میلی به آشنا شدن هم نشان نمی دهند.

روشن است که ما با طرح علوم انسانی اسلامی به دنبال تحمیل علوم انسانی اسلامی به همه دانشگاهیان نیستیم. حتی در صورت جاری و ساری شدن علوم انسانی اسلامی در بعضی دانشگاهها، نباید آموزش نظریه های غیر اسلامی من جمله نظریه های غربی و سکولار کنار گذاشته شود. در واقع، ما مخالف تقلید از نظریه ها و تابو سازی از آنها هستیم، مخالف کنار گذاشتن نقد هستیم، نه مخالف تعلیم نظریه ها. نمی توان از پیشرفت های علمی دنیا در علوم انسانی خود را بی بهره نگهداشت و فرهنگ اسلامی نیز چنین دأبی نداشته و ندارد.

مطلبی را باید مورد تاکید قرار بدهم که در باب ساخت علوم انسانی اسلامی، دیدگاه واحدی وجود ندارد و این، نه تنها برای گفتمان علوم انسانی اسلامی عیب نیست بلکه یک حُسن محسوب می شود. اساسا من معتقدم تنوع و تکثر نظریه ها در علوم انسانی اسلامی و پرهیز از یکدست سازی باید صیانت شود.

در بعضی نظریه های علوم انسانی اسلامی شاهد گسترده بودن نقش عقل اعم از عقل برهانی و عقل ابزاری هستیم و در بعضی نظریه ها کمتر، البته به نظر می‌رسد ما برای شکل گیری علوم انسانی اسلامی، نیازمند بسط عقل ورزی و استفاده گسترده از ظرفیت نظریه هایی مانند نظریه اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی هستیم که من نام آن را عقلانیت تمدنی می گذارم که در جای خود قابل بحث است و من در این زمينه مطلب قابل عرضی دارم.

خوبه دوستان عزیز بدانند، در بعضی نظریه های علوم انسانیِ اسلامی، به روز سازی، کابردی سازی و بومی سازی در عرض اسلامی سازی علوم نیست و می تواند در بطن نظام فکری علوم انسانی قرار داشته باشد. در واقع، این نظریه شما درباره ساخت علوم انسانی اسلامی است که نسبت علوم انسانی اسلامی با به روز سازی، کاربردی سازی و بومی سازی را تعیین می کند اما آنچه مسلم است، قاعده زمان و مکان در فقه، مسیر تطبیق علوم انسانی اسلامی با اقتضائات بومی را کاملا هموار می کند لذا علوم انسانی اسلامی در ایران، البته در فرم و در فروعات، لزوما با علوم انسانی اسلامی در عراق، پاکستان یا مالزی و غیره یکسان نیست.

نکته کلیدی در بحث علوم انسانی اسلامی این است‌ که در علوم انسانی اسلامی، محتوا حرف اول و آخر را می زند؛ بنابراین، تغییر سرفصل ها یا برنامه آموزشی بدون وجود محتوای قوی، این حرکت یعنی حرکت اسلامی سازی علوم انسانی را به ضد خودش تبدیل می کند. البته تغییر سرفصل ها لازم است اما بعد از سرمایه گذاری بر روی محتوا. وقتی از محتوا صحبت می کنیم، منظور آن محتوایی است که قدرت دفاع از خود در برابر نقدها را دارد، و از تونل های نقد عبور می کند، و چنین محتوایی خود به خود در متن دانشگاه‌ها حضور پررنگی پیدا می کند و کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.

در حقیقت، شما اگر نظریه قوی داشته باشید کسی قادر نیست جلوی سرایت آنرا به دانشگاه‌ها بگیرد. نظریه وقتی قوی بود، حتی مخالفان علوم انسانی اسلامی هم‌ نمی توانند آنرا کنار بگذارند. ما که نمی خواهیم با بخش نامه و دستورالعمل علوم انسانی را وارد دانشگاه‌ها کنیم! اساسا مگر می‌شود با ساحت علم و ساحت فرهنگ مواجهه تحمیلی داشت؟ خیر؛ هدف ما، ورود طبیعی و آزادانه علوم انسانی اسلامی به دانشگاه‌هاست.

خب، حالا اگر محتوای قوی و قابل دفاع بود، استاد، هم حول محتوا تربیت می شود. به صرف آنکه استاد متدین و حزب اللهی باشد، ضمانتی برای تحول در علوم انسانی نیست.بخشی از اساتید متدین و حزب اللهی هم یا مجذوب نظریه های غربی هستند یا آلترناتیوی به جز آموزش خام آنها به دانشجویان ندارند. لذا فکر نکنیم اگر استاد متدین و انقلابی جذب کردیم مشکل حل می شود.

پس ما باید تربیت مدرس را – بر اساس محتوای قوی- جدی بگیریم و البته اگر تربیت مدرس جدی گرفته شود، به تبع آن، بنیان های پژوهش هم تقویت می شود چراکه مدرسین توانای ما همه به پژوهشگر تبدیل می‌شوند و سپس خط پژوهش را تقویت می کنند.

البته واقعیت این است که ما امروز در همه زمینه ها قوی نیستیم. طبیعی است که ما قویا از ساحت علوم انسانی اسلامی صحبت می کنیم اما این به آن معنا نیست که ساده لوح هستیم و از خلأهای تئوریک و ضعف ها و اشکالات علوم انسانی اسلامی بی خبر باشیم. یا از بن بست ها بی اطلاع باشیم. باید بپذیریم که در بعضی رشته ها پیشرفت ما ناچیز است یا اساسا به جز تکرار کلیات کار دیگری انجام نمی دهیم.

یک اشکال بزرگ ما، عدم درگیری واقعی و تمام قد با نظریه های روز دنیا است. ما با فضای نظریه پردازی در جهان عرب هم آشنایی کافی نداریم چه برسد به نظریه های عالم غرب. من به عنوان‌ کسی که شاگرد همه شما هستم لکن سال های طولانی است که با مسائل پژوهشی درگیر هستم، این ضعف را کاملا لمس می کنم.

یک اشکال دیگر ما نیز عدم درگیری با مسائل حوزه عمل است. بعضی از ما ظرایف و پیچیدگی های عمل را به درستی درک نمی کنیم و فکر می کنيم با یک نسخه واحد و ساده همه مسائل قابل حل است. اصولا وقتی از تمدن سازی صحبت می شود، یعنی صدها هزار و بلکه‌ ملیون ها قاعده جدید و خلق یک مدنیت تازه، مترقی و پیشرفته بر اساس جهان بینی و شریعت اسلامی. این را نمی توان شوخی گرفت. با کلی گویی به جایی نمی رسیم و باید با درگیری واقعی، هم با جهان علم و با جهان عمل، علوم انسانی اسلامی را بالا بکشیم.

یک مشکل دیگر ما که از دو مشکل قبلی جدی تر است. دریافت های به مراتب عمیق تر و سیستماتیک از آیات و روایات در عرصه مباحث اجتماعی است. باید قبول کنیم که هم دانش فلسفه و کلام، هم دانش تفسیر، هم دانش اخلاق و هم دانش فقه ما در این عرصه با عقب ماندگی های جدی روبروست. ما هنوز به خیلی از لایه های عمیق تر معارف اسلامی نرسیده ایم و مهم تر اینکه هنوز نتوانسته ایم معارف خودمان را به یک دستگاه فکری جامع و قوی تبدیل نماییم.

بعضی ها تصور می کنند علوم انسانی اسلامی همان علوم اسلامی مصطلح است یا علوم انسانی امروز در قواره چیزی است که امثال فارابی آنرا مثلا در قالب سیاست مدن مطرح می کردند. در حالیکه به رغم آنکه علوم اسلامی فندانسیون علوم انسانی اسلامی را تشکیل می دهد و حتی برخی لایه های علوم انسانی اسلامی را علوم اسلامی تشکیل می دهد، اما علوم انسانی جدید، هم مساوی علوم اسلامی مصطلح نیست، و هم با علوم انسانی مورد نظر قدمای ما تفاوت های زیادی دارد. به بیان دیگر، ما حتی اگر نخواهیم از ظرف علوم انسانی مدرن استفاده کنیم، مجبوریم عالم مدرن و اثرات وسیع آن بر روی جامعه اسلامی را در علوم انسانی اسلامی لحاظ کنیم و برای علوم انسانی اسلامی ظرفی متناسب با دنیایی که در آن به سر می بریم بسازیم.

و من در اینجا باید تاکید کنم که با آنکه علوم انسانیِ اسلامی در بخشی از لایه های خود منطبق با تفکر اسلامی و برخی لایه ها مغایر با تفکر اسلامی نیست اما مانند متون درجه دوم اسلامی، انتساب قطعی به دین ندارد و به همین دلیل، هم  تقدسی ندارد و هم قابل نقد است. وقتی علوم انسانی قابل نقد بود کارایی آن نیز نیازمند فراهم‌ آمدن فرصت آزمون و خطاست و اگر این فرصت فراهم‌ نشود و احتمال خطا در آن لحاظ نگردد، علوم انسانی اسلامی در معرض رشد قرار نخواهد گرفت.

اصولا سرمایه گذاری های ما با ادعای بزرگی که‌ کرده ایم سازگار نیست و طبیعی است اگر سرمایه گذاری ها با این ادعا انطباق پیدا نکند، حرکت ما در علوم انسانی اسلامی شکست خواهد خورد. در عین حال من نا امید نیستم و باور دارم به یاری خداوند موفق خواهیم شد.

در ارتباط با این اتاق فکر، من نمی توانم خوشحالی خودم را از تشکیل این مجمع ارزشمند آن هم با محوریت استاد بزرگوار جناب آقای دکتر لک زایی که همواره از نظریه ها و دیدگاه‌های گوناگون ایشان و خوش فکری های مدیریتی ای که دارند استفاده می کنیم، مخفی کنم. این اتاق فکر با ترکیب قوی ای که برای آن توسط وزارت علوم‌ پیش بینی کرده می تواند فرصت های بزرگی را برای تحول در علوم انسانی بوجود بیاورد.

از تصدیعی که داشتم پوزش می طلبم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

https://r-gholami.ir/?p=2643