متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی در نشست گرامیداشت سی و سومین سالگرد استاد علامه جعفری، تهران، مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با همکاری خبرگزاری تسنیم
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين
سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران گرامی، پژوهشگران و دوستداران علم و حقیقت. سی و سومین سالگرد ارتحال استاد علامه محمد تقی جعفری (ره) را گرامی میدارم و به روح آن استاد عزیز و فرزانه درود می فرستم. متاسفانه به رغم گذشت سی و سه سال از ارتحال جانسوز استاد، هنوز بسیاری از آراء و اندیشه هاي علامه جعفری آنطور که سزاوار است مورد بررسی قرار نگرفته و امیدوارم این جلسات به باز شدن باب توجه گسترده و عمیق پژوهشگران به اندیشه های استاد کمک کند. همانطور که میدانید، موضوع بحث من حیات معقول است. مرحوم استاد جعفری، نظریات گوناگونی در عرصه های مختلف داشتند اما بدون شک، حیات معقول یکی از مهمترین و کلیدیترین نظریه های استاد محسوب می شود که ردپای آن در تمامی مباحث استاد هست. من در این فرصت کم، قصد دارم به حول و قوه الهی، در هفت بند تصویری نسبتاً شفاف از معنا و مختصات حیات معقول مورد نظر ایشان ارائه کنم.
یکم. پیش فرض نظریه حیات معقول در منظر علامه جعفری، وحدت و همآهنگی هستی و به طور دقیق تر، عالم تکوین و تشریع و به تبع آن، رابطه هست ها و بایدهاست. یعنی نمی توان هست ها را پذیرفت اما به بایدها و نبایدهایی که مولود این هست هاست بی اعتنا بود. ۰بنابراین، استاد تصریح می کنند: “اگر متفکرانی نداشته باشیم که وحدت عالی حیات را با هماهنگ ساختن حیات، “آنچنان که هست” و حیات، “آنچنان که باید باشد”، به بهترین وجه برای ما تفسیر و توجیه کنند، هرگز امیدی به رفع موانع تکامل عقلانی و روانی و تقلیل دردهای خانمانسوز نخواهیم داشت.”
دوم. در منظر استاد جعفری، منبع اصلی معرفی حیات معقول خود قرآن مجید است و اساساً هیچ نوع از زندگی، به جز حیات معقول در جهان قرآن و جهان دین قابل قبول نیست. استاد برای اثبات این مطلب به تبیین و تفسیر مختصر آیات ۴۲ و ۲۴ سوره مبارکه انفال، آیه ۹۷ سوره نحل، آیه ۲۷ سوره ابراهیم و آیه ۱۶۲ سوره انعاممی پردازند و ضمن برجسته سازی فطرت، احیاء انسان توسط دین و همچنین حیات طیبه ، تاکید می کنند که: “این، یکی از ویژگی های اساسی حیات معقول است که زندگی آدمی بر مبنای اصول و قوانین عقلانیِ ثابت باشد و وحدت تکاملی حیات و شخصیت، در مجرای دگرگونی ها و تغییرهای روبنایی، محفوظ و ثابت باشد.”
سوم. در منظر علامه جعفری، حیات معقول عبارت است از : “حیات آگاهانه ای که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را، با برخورداری از رشد آزادیِ شکوفا شده در اختیار، در مسیر هدف های تکاملیِ نسبی تنظیمکرده، شخصیت انسانی را به تدریج در اینگذرگاه ساخته، و وارد هدف اعلای زندگی کند. این هدف اعلا، شرکت در آهنگ کلی هستیِ وابسته به کمال برین است”. در تعریف مرحوم استاد از حیات معقول چند نکته کلیدی نهفته است :
اولاً، آن حیاتی حیات است که آگاهانه باشد.
ثانیاً، انسان در دنیا و در زیست طبیعی خود، با نیروها و فعالیت های جبری یا شبه جبری روبروست.
ثالثاً، انسان صاحب اختیار است و آزادی از بطن اختیار متولد می شود.
رابعاً، انسان قادر است با آزادی خدادادی خود بر جبرها و شبه جبرها به طور نسبی غلبه کند و خود را در مسیر تکامل قرار دهد. در واقع، جبر بن بستی باز نشدنی نیست.
خامساً، شخصیت انسانی در گذرگاه مبارزه آزادی با جبر و تلاش انسان برای قرارگرفتن در مسیر تکامل ساخته می شود.
سادساً. تکامل ذومراتبِ انسان چیزی جز پیوستن انسان به چرخه کمال حاکم بر هستی نیست.
سابعاً، حیاتمعقول حیاتی است که انسان را به طور آگاهانه و طبعاً آزاد وارد مسیر تکامل کند.
چهارم. منظور علامه جعفری از “معقول” در نظریه حیات معقول، صرفاً عقل نظری جزء نگر و ابزاری نیست که محصول عملیات ساختمان مغز فیزیکی انسان است و توسط عرفا تحقیر شده، و حتی منظور استاد از “معقول” راسیونالیسم و اصالت خرد به معنای مصطلح نیست که در غرب مدرن مطرح است، بلکه منظورشان پیوند عقل نظری و عقل عملی و پیوند عقل و عشق در زیر چتر عقل والا و کلی است. در واقع، عقل با عشق شور در تعارض نیست بلکه قابل جمع است. با این وصف، حتی دین نیز در منظر استاد خارج از دایره عقل نیست چراکه نه تنها رسالت اصلی دین احیای عقل “به مثابه پیامبر درونی” است، بلکه آنچه دین “به مثابه پیامبر بیرونی” مطرح می کند نقطه مقابل و در عرض عقل نیست بلکه کامل کننده عقلی محسوب می شود که خود به نقصش اذعان داشته و تمنّای دستگیری دین را دارد.
پنجم. بر خلاف برخی نظرات، بشر از ظرفیت و کشش لازم برای حیات معقول برخوردار است چراکه اولاً، بشر برای رسیدن به خواسته های صرفاً دنیوی خود نیز تن به انواع سختی ها و مشقت های جانفرسا می دهد؛ ثانیاً، ورود انسان به حیات معقول به دلیل قرار گرفتن در “خود واقعیاش” و همراهی هستی با او دلپذیر است و سختی ها را آسان و حتی جذاب می کند؛ ثالثاً، انسان های رشد یافته هر چند کماند لکن استثنا نیستند و لذا قرار گرفتن انسان در مسیر حیاتمعقول خلاف قانون و ضد طبیعت آدمی نیست.
بدون دیدگاه