متن سخنرانی حجت الاسلام دکتر رضا غلامی در نشست عدالت و جمهوریت، تهران، دانشگاه تهران، دهم مردادماه ۱۴۰۰
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي أعدائهم أجمعين
سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران گرامی و در بدو سخن، لازم می دانم از مؤسسه محترم مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، به خاطر شروع برگزاری سلسله نشست های تخصصی فصل تحول، سپاسگزاری کنم.
من به اقتضای شرایط کشور و توقعی که در این موقعیت از ما حوزویان و دانشگاهیان می رود، بنا ندارم فقط بحث نظری کنم یا صرفاً وارد بحث های عملی شوم، بلکه بنا دارم انشاالله هم چند نکته نظری خدمتتان عرض کنم و هم در پایان چند مطلب عملی را با شما عزیزان در میان بگذارم.
یکم. ما نیازمند شکل گیری نظم تازه ای در کشور مبتنی بر عدالت اجتماعی هستیم و روی کار آمدن دولت جناب آقای رئیسی، خوشبختانه فرصت ظهور این نظم را تا حد مناسبی فراهم کرده است. البته روشن است که استفاده از این فرصت الزاماتی دارد که باید به آن پایبند بود و الا این فرصت به راحتی از دست خواهد رفت.
دوم. وقتی از عدالت اجتماعی صحبت می کنیم، مهم است که درک درستی از نظریه های حاکم بر عدالت داشته باشیم. روشن است که ما به دنبال تحقق عدالت اسلامی هستیم نه هر عدالتی و لذا یا باید یک نظریه مستقل و مترقیِ اسلامی داشته باشیم یا از نظریه هایی استفاده کنیم که مغایرتی با اصول تفکر اسلامی در باب عدالت نداشته باشند. می دانید که بحث از عدالت اجتماعی سابقه کمی در جهان معاصر ندارد و هم اکنون نظریه های گوناگونی در باب عدالت پیش روی ماست. چه نظریات جامعه گرایان و چه نظریه های لیبرال ها. در این شرایط، مهم این است که بتوانیم با رویکرد انتقادی نسبت به نظریه های عدالت، همخودمان را از افتادن در دام نظریه های ضد عدالت که به نام عدالت مطرح شده است نجات دهیم و هم از مزایای نظریه های موجود کمال بهره را ببریم.
سوم. عدالت با شعار و حرف محقق نمی شود. اگر هزار سال هم بگوییم عدالت خوب است و باید تحقق پیدا کند اما مکانیزمی برای آن نداشته باشیم، نه تنها قدمی در جهت اجرای عدالت برداشته نخواهد شد، بلکه مردم از تحقق عدالت در جامعه اسلامی به کلی نا امید خواهند شد. پس تحقق عدالت به مکانیزم نیاز دارد. البته من قصد ندارم با پیچیده نماییِ تحقق عدالت و ساختن یک غول بزرگ از آن، مخاطبان خودم را نسبت به امکان عینیت بخشی به عدالت نا امید کنم اما ابایی از این ندارم که بگویم نه فقط با حرف عدالت محقق نمی شود، بلکه سطحی نگری در باب اجرای عدالت، حتی می تواند به تولید بی عدالتی منجر شود.
چهارم. تفکر اسلامی به دنبال خشکاندن ریشه بی عدالتی است نه مواجهه سطحی و یا سرپوش گذاشتن بر روی بی عدالتی. بنابراین، آنقدر که جنبه ایجابی یا پیشینی عدالت اهمیت دارد جنبه سلبی یا پسینی عدالت اهمیت ندارد. کار اصلی ما در مقام عمل، ریل گذاری مناسبات اجتماعی بر اساس عدالت اجتماعی است. یعنی نه تنها قوانین، مقررات و قواعد حکمرانی باید به شدت عدالت گرا باشند بلکه ساختارها هم باید بر اساس عدالت مورد بازنگری قرار بگیرند. البته سخن من به مفهوم نادیده گرفتن نقش موثر جنبه سلبی عدالت نیست لکن در جنبه سلبی عدالت هم هنر ما، کشف و خاموش کردن موتورهای تولید بی عدالتی است. تا زمانیکه موتورهای تولید بی عدالتی از کار نیفتند، برخوردهای ما با بی عدالتی بیشتر به نمایش شباهت پیدا خواهد کرد و طبیعی است که با نمایش برخورد با بی عدالتی، جامعه طعم عدالت را نخواهد چشید.
پنجم. هر چند که امروز گفتمان عدالت در جامعه ما به دلیل وجود یک نیاز حقیقی، مورد اقبال اکثریت نسبی مردم قرار گرفته است اما نباید از نظر دور داشت که تا زمانیکه مردم درک صحیحی از عدالت اجتماعی نداشته باشند و بر اساس این درک، خودشان را صاحب نقش در حوزه عدالت تلقی نکنند، شانس تحقق عدالت بسیار کمخواهد بود. در واقع، تاکید من در اینجا اولا بر روی ضرورت بسط و تعمیق معرفت گفتمانی و ثانیاً، فعال سازی مردم به عنوان قوه محرکهی اصلی تحقق عدالت است. من مایلم روی این سخن دوباره تاکید کنم که بدون مشارکت گسترده و ذو ابعاد مردم در زمینه تحقق عدالت، امکان عینیت بخشی به عدالت فراهم نخواهد شد و البته خود گسترش مشارکت عمومی در این زمينه، نیازمند بسترسازی است.
در همین جهت مطلب مهمی را باید در زمینه عدالت طلبی باید عرض کنم و آن اینکه معتقدم نه تنها مطالبه عدالت لازم است بلکه باید به اولین و در عین حال، کلیدی ترین مطالبه از مجموعه مطالبات عمومی و نخبگانی تبدیل بشود. حتی در اینکه مطالبه عدالت باید صریح و قاطع و بدون هرگونه لکنت زبان یا تعارف و رودربایستی باشد ذره ای تردید ندارم بطوریکه تصور می کنم بخش مهمی از آنچه امروز تحت عنوان فساد در جامعه رخ داده است محصول مسامحه، کمکاری و مصلحت اندیشی نیروهای انقلابی در مطالبه و پیگیری تحقق عدالت بوده است. با همه این ها، تاکید دارم که مطالبهگری در باب عدالت، خود باید عادلانه باشد. به بیان دیگر، هدف وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان به اسم عدالت خواهی، قواعد شرعی و اخلاقی را زیر پا گذاشت و مرتکب ظلم شد.
بدون دیدگاه