پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
ترجمه متن سخنرانی دکتر رضا غلامی در خانه حکمت ایرانیان در وین، دوشنبه 18 نوامبر 2024 (28 آبان 1403)
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا، روز جهانی فلسفه که سازمان یونسکو آن را بهعنوان فرصتی برای تأمل و گفتوگو درباره پرسشهای بنیادین بشر پیشنهاد کرده است را گرامی می دارم. این روز به ما یادآوری میکند که فلسفه نهفقط یک ساحت دانشگاهی، بلکه روشی برای زندگی است؛ روشی که ما را به تفکر، تحلیل، جستجوی حقیقت و رهایی از انواع اسارت وبردگی دعوت میکند.
نباید فراموش کرد، در جهان امروز که با سرعت تحولات و سطحینگریهای روزافزون مواجهیم، فلسفه اهمیت بیشتری یافته است. فلسفه راهی است که به ما کمک میکند در برابر این سطحینگریها بایستیم و عمق اندیشی را جایگزین کنیم.
کارل پوپر میگوید: “فلسفه یعنی عشق به دانستن، و دانستن یعنی آغازِ رهایی.” اما نمی توان انکار کرد که دانستن و رهایی تنها در سایه تفکر انتقادی و نقدپذیری حاصل میشود، مفاهیمی که پوپر آنها را در مرکز فلسفه علمی خود قرار داده است.
امروز، در کنار گرامیداشت فلسفه، وظیفه داریم درباره چالشها، نقایص، و درعینحال دستاوردهای بیبدیل آن بیندیشیم. از اینرو، اجازه دهید با نگاهی به اندیشه های کارل پوپر، مواجهه خاص او با حقیقت و نحوه تقرب به حقیقت را مورد بازکاوی قرار دهیم.
بخش اول: معنای حقیقت
فلسفه همواره با پرسش از حقیقت آغاز شده است. از سقراط که از مردم میپرسید «حقیقت چیست؟»، تا فیلسوفان مدرنی همچون پوپر که به ما میگویند حقیقت تنها از طریق آزمون و خطا بهدست میآید، فلسفه نقشی بیبدیل در روشنکردن مسیر انسانها و رویارو کردن انسانها با حقیقت داشته است. حقیقت، در نظر پوپر، چیزی نیست که بتوان بهسادگی به آن رسید یا آن را در قالبهای ثابت و مطلق جای داد. او حقیقت را چیزی میداند که باید در طول زمان، در آزمون و خطا، بررسی و بازبینی شود.
در واقع، به نظر میرسد پوپر با تعریف حقیقت به معنای مطابقت با واقع در ذات عالم مشکل چندانی ندارد و وجود واقعیت قطعی در عالم را نفی نمی کند اما تفسیری تازهای از امکان و چگونگی مطابقت با واقع به ما ارائه می دهد که با ظرفیت های فهم بشری و موانعی که فهم بشر مستمرا با آنها روبروست مطابقت دارد.
بخش دوم: نیاز بشر به تقرب به حقیقت
انسان ها در زندگی در پی حقیقتاند و این جستجوگری به آنها آرامش میدهد اما به باور پوپر، انسانها هیچگاه به حقیقت مطلق دست نمییابند، بلکه همواره در حال تقرب به آن هستند. او علم را نه بهعنوان فرآیندی ثابت و قطعی، بلکه بهعنوان راهی برای جستوجوی نزدیکتر شدن به حقیقت میدید. این تقرب، همانطور که در علوم طبیعی مشاهده میشود، نتیجه آزمایشها و اصلاحات مداوم و در فلسفه و علوم انسانی و اجتماعی نتیجه نقدها و تجدیدنظرهای مستمر است. اینکه بشر می تواند به حقیقت نزدیک شود به مراتب بهتر است از اینکه حقیقت وجود ندارد با اساساً امکان دریافت حقیقت نیست.
بخش سوم: امکان یا عدم امکان رسیدن به حقیقت
پوپر در حالی که به تقرب به حقیقت معتقد بود، از امکان دستیابی کامل به آن سخن نمیگفت. از دیدگاه او، هیچگاه نمیتوانیم به حقیقتی نهایی و قطعی برسیم. حتی با پیشرفتهای علمی، ما تنها به آزمونهای جدید و فرضیههای معتبرتر دست پیدا میکنیم، نه حقیقت نهایی. با این حال، نباید تقرب به حقیقت را دستکم گرفت. تفرب به حقیقت با روششناسی مورد نظر پوپر به انسان اطمینان می دهد که مسیری که طی می کند، تا حد زیادی درست است چراکه در برابر ابطال ها ونقدها، از خود جانسختی فراوانی نشان داده است.
بنا بر آنچه بیان شد، کارل پوپر با نقد تفکرات جزماندیشانه، بر اهمیت «تقرب به حقیقت» تأکید داشت. او بر این باور بود که حقیقت نه یک مقصد ثابت، بلکه یک فرآیند پویاست. در این فرآیند، نظریهها بهطور مداوم مورد بازبینی قرار میگیرند، نقد میشوند و اصلاح میشوند. پوپر تأکید داشت که علم و فلسفه باید بهجای جستوجوی حقیقت مطلق، در مسیر بهبود و تصحیح مستمر حرکت کنند.
بخش چهارم: پیوند علم و فلسفه بهمثابه مسیری برای جستجوی حقیقت
علم و فلسفه همواره ابزاری برای جستوجوی حقیقت بوده است. فلسفه نهتنها بهعنوان مجموعهای از نظریات و دیدگاهها، بلکه بهعنوان روشی برای تفکر و پرسشگری معرفی میشود. این رویکرد فلسفی به ما کمک میکند که در برابر ظواهر سطحی بایستیم و حقیقت را در عمق مسائل جستوجو کنیم. از طرف دیگر، علم با نزدیک شدن به قوانین طبیعت و رفع نیازهای کاربردی انسان می تواند مسیر حرکت فلسفه را با واقعبینی توام کند.
بخش پنجم: کارل پوپر و ایده ابطالپذیری
یکی از مفاهیم کلیدی که کارل پوپر به فلسفه علم معرفی کرد، ایده ابطالپذیری (Falsifiability) بهعنوان معیاری برای تمایز علم از شبهعلم است. پوپر یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیستم بود که ایده ابطالپذیری را در علم معرفی کرد. طبق این ایده، برای آنکه یک نظریه علمی معتبر باشد، باید بهگونهای باشد که بتوان آن را آزمایش کرد و در صورت نادرستی، آن را رد کرد. به عبارت دیگر، نظریهها باید قابل آزمون و تغییر باشند تا به پیشرفت علم و تقرب به حقیقت کمک کنند.
پوپر با این دیدگاه، علم را از تأییدگرایی صرف رهایی بخشید. به اعتقاد او، هدف علم نه تأیید قطعی نظریهها، بلکه جستوجوی مداوم برای رد آنهاست. این نگاه، انقلابی در روششناسی علم به وجود آورد و معیارهایی شفافتر برای ارزیابی نظریهها ارائه کرد.
او تأکید داشت که نظریههای علمی، هرچه جسورانهتر و دقیقتر باشند، بیشتر در معرض ابطال قرار میگیرند و همین امر، دقت و قابلیت پیشبینی آنها را افزایش میدهد.
در این چارچوب، پوپر در معرفتشناسی بهجای جستجوی قطعی و نهایی برای حقیقت، جستجو برای نظریههای بهتری و اصلاحات مداوم را پیشنهاد میدهد. علم بهطور مداوم از طریق نقد و آزمایشات جدید پیشرفت میکند و این فرآیند باید ادامه یابد تا به درکهای عمیقتر و بهتر از واقعیت دست یابیم.
بخش ششم: کارل پوپر و ایده نقدپذیری
پوپر نهتنها بر ابطالپذیری تأکید داشت، بلکه «نقدپذیری» را بهعنوان یکی از اصول بنیادین تفکر علمی معرفی کرد. از نظر او، هیچ نظریهای نباید بهعنوان حقیقت مطلق پذیرفته شود. این دیدگاه در علوم اجتماعی و انسانی و در کل، نظام سیاسی و حکمرانی نیز کاربرد دارد؛ جایی که مفاهیم و نظریات میبایست همواره مورد بررسی و نقد قرار گیرند تا امکان اصلاح و پیشرفت فراهم شده و ریشه توتالیتاریسم خشک شود.
ضمنا در پرانتز بگویم که در اینمنظر، حتی نزدیکشدن به حقیقت، به منزله توافق عقلا نیست. توافق عقلا به تنهایی در نگاه پوپر هیچ وجاهت معرفت شناختی ندارد. مرکز این دیدگاه حاکی از این است که نزدیک شدن به حقیقت، به منزله نقدپذیری و توانایی بیشتر برای دفاع در برابر نقدهای بنیان افکن است.
بخش هفتم: تفاوت قلمرو ابطالپذیری (نظریههای علوم طبیعی) با قلمرو نقدپذیری (فلسفه و علوم انسانی)
در حالی که ایده ابطالپذیری برای علوم طبیعی بسیار مفید است، در علوم انسانی که بیشتر با پیچیدگیهای فرهنگی و تاریخی سروکار دارد، این رویکرد با محدودیتهایی مواجه است. در علوم انسانی، مفاهیم اغلب انتزاعیتر و کمتر قابل آزمایشاند، بنابراین نقدپذیری بهجای ابطالپذیری بهعنوان معیار معتبرتری در نظر گرفته میشود. با اینحال، به نظر میرسد خیلی نتوان به نحو دقیقی میان ابطال پذیری و نقدپذیری تمایز قائل شد.
بخش هشتم. درک پوپر از رابطه فلسفه و علم:
یک. علم بهعنوان یک فرآیند پویا و ابطالپذیر:
پوپر بهجای آنکه علم را مجموعهای از حقایق قطعی و ثابت بداند، آن را فرآیندی پویا میبیند که همواره در معرض آزمون و اصلاح است. او اعتقاد داشت که هیچ نظریه علمی نباید بهطور مطلق پذیرفته شود. بهجای تأکید بر تأیید فرضیات، پوپر بر ابطالپذیری تأکید میکند. از نظر او، اگر یک نظریه نتواند تحت شرایط آزمایشهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و با دادههای جدید مغایرت پیدا کند، آنگاه میتوان آن را ابطال کرد و آن را کنار گذاشت.
دو. نقدپذیری و تکامل علم:
فلسفه از دیدگاه پوپر نقشی کلیدی در نقد و بازنگری علم ایفا میکند. او معتقد بود که علم با نقدهای سازنده رشد میکند و هر تئوری باید در معرض نقد قرار گیرد تا نقاط ضعف خود را نشان دهد. فلسفه در این میان با ارائه اصولی مانند «ابطالپذیری»، «آزمونپذیری» و «بازنگری» در علم، زمینهساز رشد و تکامل آن است.
البته نقدپذیری، مستلزم این است که منتقد بتواند نظریه را در چارچوب منطقی و مفهومی خودش تحلیل کند. بدون فهم دقیق، امکان ارائه نقد معتبر و معنادار وجود ندارد.
به عبارت واضحتر، برای اینکه یک نظریه علمی بتواند مورد آزمون قرار گیرد، باید مفاهیم و ادعاهای آن کاملاً روشن و دقیق فهمیده شوند. نقد، از دیدگاه پوپر، تنها زمانی معتبر است که به آزمون نظریه کمک کند و نقاط ضعف واقعی آن را آشکار کند.
و ریشه این نگاه به اصول فلسفه تحلیلی مربوط است، زیرا پوپر یکفیلسوف تحلیلی است و فلسفه تحلیلی همواره بر دقت مفهومی، وضوح زبانی و استدلال منطقی تأکید دارد.
این نکتهای است که خیلی باید به آن توجه کرد چراکه بدون اغراق، بیش از پنجاه درصد از نقد ها به نظریهها در دنیای علم، بدون فهم دقیق و روشمند نظریه صورت میگیرد.
سه. جستجوی حقیقت بهوسیله اصلاحات تدریجی:
از نظر پوپر، علم همیشه به دنبال حقیقت است، اما این حقیقت هیچگاه قطعی و نهایی نیست. او بر این باور است که علم باید بهطور مداوم با نظریههای جدید و بهتر جایگزین شود. فلسفه، بهویژه از طریق روشهایی همچون نقد فلسفی، میتواند بهطور مداوم کمک کند تا نظریههای علمی اصلاح و بهروز شوند.
چهار. نقد و خودانتقادی در علم:
فلسفه بهویژه در قالب نقدهای فلسفی پوپر، به علم این فرصت را میدهد که خود را از دیدگاههای مختلف بررسی و ارزیابی کند. با توجه به اینکه هیچیک از نظریات علمی نمیتواند حقیقت نهایی را ارائه دهد، فلسفه با تأکید بر انتقاد سازنده، به علم کمک میکند تا از اشتباهات خود آگاه شود و به سمت تئوریهایی که بهتر و معتبرتر هستند حرکت کند.
در مجموع، رابطه فلسفه و علم در رویکرد پوپر بهویژه در چارچوب «ابطالپذیری» و «نقدپذیری» با هدف رسیدن به حقیقتی بیپایان و در حال تغییر است. فلسفه به علم کمک میکند تا در جستجوی حقیقت همچنان به اصلاحات و پیشرفتهای خود ادامه دهد.
بخش نهم: نقدهایی بر نظریه ابطالپذیری و فلسفه پوپر
با وجود دستاوردهای شگرفی که نظریه ابطالپذیری پوپر به علم و فلسفه بخشیده است، این نظریه مورد نقدهایی قرار گرفته است. به نظر می رسد این نقدها همچنان جای توسعه دارد. برای نمونه به برخی نقدها اشاره می کنم:
بخش دهم: خدمات اندیشههای پوپر به معرفتشناسی
اندیشههای پوپر، در حوزههای مختلف فلسفه و علم، تأثیرات شگرفی داشتهاند. برخی از مهمترین خدمات او عبارتند از:
یک. معرفت بهعنوان فرآیندی پویا:
او دانش را بهجای یک محصول نهایی، بهعنوان فرآیندی پویا و در دائماً حال تغییر معرفی کرد.
دو. ابطالپذیری بهعنوان معیار علمی:
پوپر با معرفی ابطالپذیری بهعنوان معیار تفکیک علم از غیرعلم، باعث شد که علم به مسیر دقت و آزمون مداوم گام بردارد.
سه. نقدپذیری و گشودگی معرفتی:
نقدپذیری در اندیشه پوپر جایگاه برجستهای دارد و موجب گشودگی در فلسفه علوم انسانی و اجتماعی میشود.
چهار. بالا بردن دقت نظریههای علمی:
او با معرفی معیار ابطالپذیری، دانشمندان را به ارائه نظریههایی دقیقتر و شفافتر تشویق کرد. این معیار، مانع از گسترش ابهام و غیرعلمیبودن در دانش شد.
پنج. تقویت روششناسی ارزیابی نظریهها:
پوپر چارچوبی ارائه کرد که به پژوهشگران کمک میکند نظریهها را به شکلی نظاممند مورد آزمون و ارزیابی قرار دهند. این روششناسی، امکان پیشرفت علمی را افزایش داد.
شش. خطاپذیر معرفی کردن علم و جلوگیری از تابوزدگی و اسطورهزدگی در علم:
تأکید بر خطاپذیری انسان موجب فروتنی در علم و فلسفه میشود و امکان پیشرفت مداوم را فراهم میآورد.
در واقع، با تأکید بر نقدپذیری مداوم، پوپر مانع از تبدیل علم به تابوها و اسطوره ها غیرقابل نقد شد چیزی که مدرنیسم اساساً علیه آن قیامکرده بود. به نظر می رسد، این دیدگاه، چنانچه مورد عنایت قرار گیرد، تا حد زیادی، گشودگی علم و پیشرفت آن را تضمین خواهد کرد.
هفت. باز ارائه نسبیگرایی و مقابله با توهم مطلقاندیشی:
یکی از مهمترین خدمات پوپر به فلسفه، مقابله با توهم مطلقاندیشی بود. او نشان داد که هیچ نظریهای نمیتواند مدعی قطعیت مطلق باشد و همه دانش بشری، در نهایت، نسبی است. نسبیگرایی مورد نظر پوپر با سایر نسبیگرایی ها یک تفاوت اساسی دارد و آن این استکه نسبیگرایی پوپر نه علم را مطلقا بیبنیاد می کند و نه حرکت علم را در مسیر جستجوی علممتوقف می سازد.
هشت. تقویت نقش فرضیه در علم:
او به اهمیت فرضیهسازی جسورانه اشاره کرد و نشان داد که پیشرفت علمی در گرو آزمودن فرضیههای نوآورانه و تلاش برای رد آنهاست.
نه. ترویج گشودگی فکری و گفتوگو:
او فرهنگ نقد و گفتوگو را بهعنوان پیششرط پیشرفت دانش و فلسفه ترویج داد چیزی که لازمه آن احترام متقابل، سعه صدر، مدارا و نقدپذیری است.
بخش یازدهم. پوپر و نقد خودکامگی و آمریت
همچنین پوپر در وادی فلسفه سیاسی، یکی از شدیدترین منتقدان خودکامگی و رژیمهای خودکامه بود. او بهویژه در آثارش نظیر “جامعه باز و دشمنان” به انتقاد از فلسفههای سیاسی و اجتماعی که بر قدرت مطلق و تصمیمگیریهای یکجانبه تأکید دارند، پرداخت. به نظر پوپر، خودکامگی بهطور غیرقابلباوری با نقدپذیری در تضاد بوده و حاصل مطلق اندیشی است.
در برابر خودکامگی، پوپر از مفهوم جامعه باز دفاع میکند. او معتقد بود که در یک جامعه باز، همگان باید آزادانه نقد کنند و حتی حکومتها باید تحت نظارت و نقد مداوم قرار داشته باشند. به همین دلیل، در دیدگاه پوپر، آزادی فکری و سیاسی حیاتی است، چرا که تنها در چنین شرایطی است که جامعه میتواند از خطاها و مشکلات خود آگاه شود و به سمت بهبود حرکت کند.
پوپر بهویژه بر اهمیت نقدپذیری تأکید داشت؛ او معتقد بود که هیچگونه نظریه یا سیستم اجتماعی نباید بهطور قطعی و بیچون و چرا پذیرفته شود. در مقابل دیدگاههای آمریتیک، پوپر از ایجاد فضای باز برای تبادل نظر و نقد دفاع میکرد و باور داشت که تنها در چنین شرایطی است که فرد و جامعه میتوانند از آزادیهای واقعی بهرهمند شوند.
در این راستا، طبیعی است که اعمال استانداردهای دوگانه برای آزادی نقد، طبق دیدگاه پوپر، نمونهای آشکار از استبداد است. دولتها حق ندارند موضوعاتی را بهعنوان ممنوع برای نقد تعیین کنند یا ناقدان را بهصورت آشکار یا پنهانی به دلیل پرداختن به این موضوعات تحت فشار قرار دهند. این دقیقاً کاری است که برخی از دولتهای اروپایی امروزه انجام میدهند، بهویژه در موضوع نقد جنایات گسترده اسرائیل علیه بشریت در فلسطین.
نقد بر فلسفههای سیاسی جزماندیش
پوپر بهویژه فلسفههای سیاسی مانند مارکسیسم و فاشیسم را مورد انتقاد قرار میداد که بهطور ضمنی فرض میکردند که یک ایدئولوژی یا نظریه سیاسی میتواند تمامی ابعاد جامعه را تحت سلطه درآورد. پوپر در نقد مارکسیسم، آن را یک فلسفه جزماندیش و خودکامانه میدید که هیچگونه جایی برای نقد یا تغییر ندارد. او از این دیدگاهها بهشدت انتقاد کرد و بر این نکته تأکید داشت که تمام نظامهای فلسفی و سیاسی باید قادر به پذیرش نقد و اصلاح باشند.
در مجموع، پوپر در معرفتشناسی و نقد خودکامگی از ایدههایی حمایت میکند که در آنها آزادی فکری، نقدپذیری و اصلاحات مداوم بهعنوان اصول بنیادین قرار دارند. او با رد قطعیت و تاکید بر ابطالپذیری، و همچنین مخالفت با سیستمهای خودکامه و آمریتیک، بهطور آشکار از دموکراسی، جامعه باز و آزادی فکری حمایت میکند.
جمع بندی
بنابر آنچه بیان شد، می توان جمع بندی بحث را در شش محور ارائه داد :
یکم. حقیقت فرآیندی پویا است:
بر اساس دیدگاه پوپر، حقیقت نه یک مقصد ثابت، بلکه فرآیندی است که از طریق آزمایش، نقد و ابطالپذیری به آن نزدیک میشویم. علم بهجای جستجوی حقیقت مطلق، باید در مسیر تصحیح و اصلاح مستمر حرکت کند.
دوم. علم از طریق ابطال پیشرفت میکند.
نظریههای علمی باید قابل آزمون و ابطال باشند. بهعبارت دیگر، علم نه از طریق تأیید نظریهها، بلکه از طریق تلاش برای رد آنها پیشرفت میکند.
سوم. نقدپذیری بنیاد تفکر علمی است.
هیچ نظریهای نباید بهطور مطلق پذیرفته شود. همواره باید تحت بررسی و نقد قرار گیرد تا امکان اصلاح و پیشرفت فراهم شود. این نقدپذیری در علوم اجتماعی و انسانی نیز مهم است.
چهارم. جامعه باز و آزادی فکری
پوپر بهعنوان یک منتقد خودکامگی، تأکید داشت که در یک جامعه باز، افراد و حکومتها باید تحت نقد و نظارت دائمی قرار گیرند تا از خطاها آگاه شوند و بهسمت بهبود حرکت کنند. علاوه بر این، هیچ استاندارد دوگانه ای نباید از سوی مقامات در مورد آزادی، به ویژه آزادی انتقاد اعمال شود. مسلماً آزادی فکری و سیاسی بدون استثناء برای رشد و اصلاح ضروری است.
پنجم. مخالفت با خودکامگی و جزماندیشی
پوپر بهشدت به نقد فلسفههای سیاسی جزماندیش مانند مارکسیسم و فاشیسم پرداخت که بهطور مطلق بر یک ایدئولوژی یا نظریه تأکید میکنند. او بر اهمیت نقد و بازنگری در تمام نظامهای فلسفی و سیاسی تأکید داشت.
ششم. علم و فلسفه باید در فرآیندهای پویا و اصلاحی قرار گیرند.
پوپر بهجای جستجوی حقیقت قطعی، تأکید داشت که هدف علم و فلسفه باید تلاش برای بهبود و اصلاح مستمر باشد. این فرآیند از طریق نقد سازنده و پذیرش خطاپذیری انسان به پیش میرود.
از توجه شما سپاسگزارم.
بدون دیدگاه