پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
متن سخنرانی دکتر رضا غلامی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم در هفتمين نشست نوجهان، ویژه معرفی کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است؟ اثر پروفسور اسکندل
سوم خرداد 1401، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی، تالار فارابی
در ابتدا، مایلم از پروفسور اسکنلن به خاطر قبول دعوت پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برای شرکت در این نشست تشکر کنم.
همچنین از دکتر حسین هوشمند و خانم نرگس سلحشور به خاطر شرکت در این نشست سپاسگزارم.
از همکارم خانم دکتر خادم دبیر نشست نیز متشکرم.
به نظر من، این کتاب، یکی از مهم ترین کتاب های فلسفه سیاسی در موضوع نابرابری است.
اغراق نکرده ام اگر بگویم این کتاب ارزشمند، توانایی فلسفه تحلیلی را در مواجهه با مسائل اجتماعی نمایان ساخته است.
این کتاب تلاش کرده توام با سطح بالایی از واقع بینی، موضوع نابرابری مورد واکاوی قرار بدهد.
علاوه بر این، این کتاب به بحث از کلیات بسنده نکرده و جزئیات و پیچیدگیهای انواع نابرابری را مورد توجه قرار داده است.
دوست دارم خدمت پروفسور اسکنلون بگویم که این کتاب در ایران نیز با استقبال بسیاری از اساتید و پژوهشگران فلسفه سیاسی رو برو شده است.
واقعیت این است که طی چند دهه اخیر گفتمان نئولیبرالیسم بر بخش عمده جهان مسلط شده است. در این شرایط، ما با با افزایش تصاعدی نابرابری در کل جهان و در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه روبرو هستیم.
در این میان، تلاش های نظریهپردازان معاصر در موضوع عدالت، قابل توجه است. نظریه مهم جان رالز و منتقدان او مانند مایکل سندل، رابرت نوزیک و غیره. اما نمی توان انکار کرد که ما هنوز به یک نظریه و مدل قوی به منظور تحقق سطح مناسبی از برابری نرسیدهایم.
البته من از یک نظریه یا مدل جهانی صحبت نمی کنم چراکه روشن است نظریه عدالت اجتماعی در هر کشوری زمانی کارایی دارد که بومی سازی شده باشد.
در عین حال، باید قبول کرد امروز بیش از پنجاه درصد از مسائل کشورها در موضوع نابرابری، یکسان است.
از نظر من، یک نظریه و یک مدل، زمانی موفق است که اولاً، در عرصه تئوریک در برابر نقدهای دقیق و بیرحمانه، از خود به خوبی دفاع کرده باشد. ثانیاً، در مقام عمل، کارایی خودش را به صورت ملموس اثبات کرده باشد.
در واقع، من در علوم انسانی طرفدار نگاه پوپر هستم و نقدپذیری را تنها راه تقرب به حقیقت تلقی می کنم. لذا ملاک اصلی برای ارزیابی یک نظریه، تاب آوری نظریه در برابر نقدهاست.
با این حال، من مایلم چند نقد عمده به این کتاب ( به صورت پرسش ) داشته باشم. البته شاید نقدهای من نتیجه بدفهمی من باشد؛ پس اگر خطایی در این زمینه دارم پوزش می طلبم.
اولاً، این کتاب برابری را یک حق عمومی و فراگیر توصیف کرده است اما من معتقدم اگر دال مرکزی عدالت اجتماعی را استحقاق درنظر بگیریم، برابری یکی از اقتضائات عدالت است. یعنی عدالت در همه جا مساوی برابری نیست. حتی برابری می تواند در مواردی ضد عدالت باشد. می خواهم بگویم، سازگاری برابری و عدالت، نوعی فروکاستگرایی تلقی نمیشود؟
ثانیاً، این کتاب معضلات ناشی از نابرابری را با دقت بالا تبیین کرده است اما شاید به این واقعیت توجه نداشته که توقع برای حرکت در مسیر برابری در دنیای مدرن و در چارچوب قرارداد اجتماعی و اتمسفر فایده گرایی و پراگماتیسم چقدر واقع بینانه است؟ در واقع، می خواهم بگویم، حیات مدرنیته به ادامه نابرابری وابسته شده است.
سوم، برابری واقع گرایی است یا ایدهآلگرایی؟ آیا پوپولیسم هم در اینجا امکان ظهور دارد؟
چهارم، برای اینکه متهم به شعار سرایی و تئوری بافی نشویم، چه لوازمی را باید برای برابری قائل باشیم؟ آگاهی بخشی، قانون، دولت حداکثری یا دولت حداقلی؟
پنجم، اگر برابری اتفاق بیفتد چه بر سر رقابت می آید؟ به تبع آن چه بر سر توسعه می آید؟ توسعه بدون ثروت انبوه و متراکم ممکن است؟
ششم، دولت و مردم، هر یک در تحقق برابری چه سهمی دارند؟ آیا همه بار بر دوش دولت است؟
هفتم، آزادی مقدم بر برابری است؟ برابری مقدم بر آزادی است؟ با چه توجیهی به اسم برابری آزادی های فردی را محدود می کنیم؟ در واقع، بیم آن می رود، به اسم برابری، اختیارات وسیع به حکومت ها داده شود تا بر زندگی مردم مسلط شوند.
هشتم، برابری ملاک و ترازوی معتبر می خواهد؛ این ملاک و ترازو را از کجا می آوریم؟
نهم، منشأ برابری چیه؟ اخلاق است؟ حق است؟ این حق از کجا آمده؟ و به چه نوع جهان بینیای تعلق دارد؟
دهم، برابری با تنوع زیستی چه می کند؟ آیا برابری تنوع زیستی را از بین نمی برد؟
یازدهم. چه پاسخی به ایراد ساخت شکنی دریدا مبنی بر اینکه لزوما برابری یا نابرابری آن چیزی نیست که در خارج از ذهن من وجود دارد می دهید؟
ممکن است بفرمایید این کتاب بیشتر درصدد توصیف واقعیت نابرابری است و لذا نباید انتظاری بیش از توصیف از آن داشت. من این را قبول دارم، اما تصور می کنم پاسخ به این پرسش ها در توصیف نابرابری نیز نقش دارد.
از توجه شما خیلی ممنونم.
بدون دیدگاه