پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
رضا غلامی؛ دوازدهم فروردین ۱۴۰۴
غربستیزی، نه از سر عقلانیت است و نه با الزامات یک گفتمان نقادانه و خردورزانه سازگار. تقابل، اگر بر پایه هیجان و پیشفرضهای ایدئولوژیک بنا شود، راه را بر فهم متقابل و همافزایی تمدنی خواهد بست. در عوض، نقادی مبتنی بر روششناسی علمی و درک واقعیتهای تاریخی، راهی برای بازشناسی فرصتها و تهدیدها خواهد گشود.
مفهوم غرب: وحدت در کثرت؟
آیا «غرب» را میتوان همچون کلانواژهای یگانه و فارغ از تنوعات درونی آن تلقی کرد؟ چنین انگارهای، بافتار پیچیده و چندلایه این مفهوم را به سطحینگری تقلیل میدهد. آنچه از آن بهعنوان «غرب» یاد میکنیم، طیفی متنوع از سنن، ارزشها و خوانشهای گوناگون از مدرنیته را دربرمیگیرد. حتی اگر اومانیسم را جوهره مدرنیته و بنیان هویتی غرب بدانیم، باز هم با قرائتهای متکثر از آن مواجه خواهیم بود که در جغرافیاهای مختلف، تفاسیر خاص خود را یافته است.
غرب و معنویت: پارادایم سکولاریسم و دینباوری
پندار رایج مبنی بر گسست کامل غرب از ساحتهای دینی و متافیزیکی، تحلیل خامی است که از بیتوجهی به زیستجهان مردمان آن سامان ناشی میشود. در زندگی روزمره بسیاری از جوامع غربی، دین همچنان نقشی زنده و مؤثر ایفا میکند. سکولاریسم، برخلاف برداشتهای تقلیلگرایانه، نه به معنای خصومت با دین، بلکه تلاشی است برای برساختن نظمی اجتماعی مبتنی بر عقلانیت ابزاری، بدون آنکه الزاماً مستلزم طرد امر قدسی باشد. به همینسان، اخلاق نیز در این جوامع، نه صرفاً در ساحت نظری، بلکه در مقام «اخلاق کاربردی»، رشد و تطور محسوسی داشته است.
رسانه و بازنماییهای اغراقآمیز از فساد غرب
تصویری که برخی رسانهها از فروپاشی اخلاقی در غرب ارائه میدهند، غالباً مبتنی بر کلیگویی و بزرگنمایی است. طی دهههای اخیر، بسیاری از کشورهای غربی سرمایهگذاریهای گستردهای در راستای تحکیم بنیان خانواده، کاهش فروپاشیهای زناشویی، مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی و مهار آسیبهای ناشی از مصرف مواد مخدر و الکل داشتهاند. در عین حال، باید میان هویت جمعی ملتها و سیاستهای رسانهای یا تصمیمات حکومتی تمایز قائل شد. پدیدههایی چون همجنسگرایی، بیش از آنکه به زیستجهان اکثریت مردم غرب بدل شده باشند، در ساختارهای رسانهای و برخی حمایتهای دولتی برجسته شدهاند، و نمیتوان آنها را بهعنوان مؤلفهای یکپارچه و فراگیر در هویت غربی قلمداد کرد.
آزادیهای فردی و عدالت اجتماعی: تلاشی در جهت تعادلبخشی
در کنار اصالتبخشی به آزادیهای فردی، برخی از کشورهای غربی مانند کشورهای اسکاندیناوی، کوشیدهاند تا به مدد نظریات عدالت، نظیر اندیشههای جان رالز، به الگویی از توزیع منصفانه منابع و فرصتها دست یابند. بهرهگیری از مفاهیمی همچون «پرده بیخبری» در طراحی سازوکارهای اجتماعی، گویای اهتمام این جوامع به تعادلی میان لیبرالیسم فردگرا و مسئولیت اجتماعی است؛ امری که جامعه ایرانی، علیرغم داعیه عدالتمحوری، هنوز فاصلهای چشمگیر با آن دارد.
استعمار: گذشتهای تاریک، اما نه سرنوشت محتوم
بیتردید، تجربه تاریخی استعمار، زاده غرب بوده و پیامدهای آن، برای جوامع بسیاری فاجعهبار بوده است. با این حال، آیا میتوان این میراث را به ذاتِ تغییرناپذیر تمامیت غرب تعمیم داد؟ بیشک خیر. نه تنها بسیاری از کشورهای غربی هرگز در استعمارگری مشارکت نداشتهاند، بلکه نسلهای جدید نیز الزاماً در پی استمرار چنین سیاستهایی نیستند. هرچند منافع ملی در غرب گاه به خودخواهی سوق مییابد، اما نباید از این واقعیت نیز غافل شد که همین منطقه، در کنار سکوت دولتها در برابر جنایات اسرائیل در غزه از بعد از اکتبر ۲۰۲۳ که ناشی از وجود استانداردهای دوگانه در برخی دولتهای غربی است، نقشی مؤثر در مهار برخی بحرانهای انسانی و حمایت از پروژههای توسعهای در مقیاس جهانی نیز ایفا کرده است، هرچند میزان این نقشآفرینی، از منظر برخی منتقدان، ناکافی ارزیابی میشود.
نقد یکجانبهگرایی: دام تعصب و غفلت
بازنمایی غرب در هیئت دشمنی مطلق و تصویرسازی تکبعدی از آن، نه از سر شناخت علمی و حتی اسلامی، بلکه یا از جهل نشئت میگیرد یا از تعصبی کور. هیچ سرزمینی را نمیتوان تنها با نقاط ضعف یا قوتش شناخت؛ بلکه رویکردی متوازن و تحلیلی ضروری است. کدام جامعهای را میتوان یافت که فاقد هرگونه کاستی باشد؟ اگر قرار بر مقایسه است، نخست باید آینهای صادق در برابر خود بگیریم. دشمنتراشی و برساختن هیولایی از غرب، نهتنها موجب فهم صحیح جهان نمیشود، بلکه ذهن را به ورطهای از کلیشهها و پیشفرضهای مسموم میکشاند که نتیجه آن، عقبماندگی است.
جهان درهمتنیده: ضرورت همکاری در زیست مشترک
در جهانی که بیش از هر زمان دیگر درهمتنیده شده است، تقابلگرایی و انزوا نه تنها راهگشا نیست، بلکه بقای هیچ ملتی را تضمین نمیکند. در عصر پیشرو، ما همگی، سرنشینان یک کشتی در اقیانوسی پرتلاطم هستیم. در چنین شرایطی، راهبردی که بر طرد و تقابل بنا شده باشد، تنها به عقبماندگی و انزوا خواهد انجامید. همزیستی خردمندانه، مستلزم آن است که هر تمدنی، دیگر تمدنها را نه در مقام تهدید، بلکه در چارچوبی واقعبینانه، به مثابه مجموعهای از فرصتها و چالشها درک کند.
ایران و راهبرد تعامل هوشمندانه
برای آنکه ایران بتواند در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گیرد، ناگزیر از تعامل سنجیده و مدبرانه با جهان، از جمله غرب، است. اما این تعامل نباید از موضع ضعف یا اجبار باشد، بلکه باید بر پایه ابتکار، هوشمندی و درکی عمیق از مناسبات جهانی استوار گردد. هرگونه قضاوت جزمی و رویکرد یکجانبهنگرانه، ما را از ادراک واقعیتهای جهان بازمیدارد. غرب، همچون هر تمدن دیگری، ترکیبی از فرصتها و چالشهاست؛ این ما هستیم که باید با بینشی دقیق، برگزییم که از کدام تجربه بهرهگیری کنیم و از چه کاستیهایی دوری جوییم.
من غربستیز نیستم، نه از آن جهت که غرب را بینقص میانگارم، بلکه از آن رو که باور دارم، راه تعالی از رهگذر شناخت، تعامل و بهرهگیری خردمندانه از تجارب بشری میگذرد. ما و غرب، هر دو، اضلاع یک جهان پرتلاطم هستیم، و تنها از مسیر همزیستی آگاهانه است که میتوان به آیندهای روشنتر گام نهاد./