پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
آیا باید به انقلاب در انقلاب بیاندیشیم؟
رضا غلامی
ما مدعی نیستیم که تمدن جدید اسلامی را به وجود آوردهایم، بلکه مدعی هستیم که در مسیر تمدنسازی هستیم. البته شکلگیری تمدن نوین اسلامی کاملاً در اختیار ما نیست؛ بخشی از آن مافوق اختیار و قدرت مسلمانان است؛ کما اینکه در اصل پیروزی انقلاب اسلامی و بسیاری از توفیقاتی که در این 35 سال نصیب نظام اسلامی شد نیز قطعاً دست الهی در کار بوده است. اگر با نگاه صد در صد توحیدی به انقلاب نگاه کنیم، که باید نقش خودمان را هیچ بدانیم؛ هرچند ضعفها، کمکاریها و تکلیفناشناسیهای خودمان را نمیتوانیم انکار کنیم. البته این واقعیت را هم باید به خوبی درک کرد که در طول 35 سال گذشته، در مقابل انقلاب اسلامی یک صفآرایی بینظیر شکل گرفته است. به بیان دیگر، جریان کفر با محوریت غرب، تمام توان و حیثیت خود را مصروف ایجاد یک جبهه عظیم در برابر انقلاب اسلامی کرده است و از هیچ تلاشی برای تضعیف انقلاب اسلامی دریغ نمیکند. این هم نشاندهنده عظمت و تأثیرگذاری انقلاب اسلامی است وگرنه به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی، در برابر یک موجود کوچک و کماثر که چنین جبههای تشکیل نمیدهند! آنچه مسلم است، انقلاب اسلامی معادلات جهان غربی را به هم ریخته و در عمل هژمونی غرب را به سخره گرفته است، اما تا رسیدن به مقصد همچنان راه زیادی در پیش است.
* روابط خارجی؛ عملکرد دولتها و نگاه انقلاب
در باب اثرگذاری در روابط خارجی و فرامنطقهای، باید تا حدی حساب دولتها را از حساب انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن جدا کرد. دولتهایی که در این 35 سال آمده و رفتهاند به طور طبیعی متناسب با طرز تفکردرست یا غلطی که داشتهاند، در تاکتیکها و راهبردها حتی در مواردی بر خلاف ضوابط نظام، تغییراتی بوجود آوردهاند که برآیند آن، افراط و تفریط در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. دشمن نیز از این افراط و تفریطها بهره خود را برده است. گاهی دولتها با سیاستهای بنیادی نظام زاویههایی دارند که نمیتوان این زاویهها را نادیده گرفت و باید تلاش کرد که از بین بروند. اگرچه سرجمع مسیر انقلاب اسلامی مستحکمتر از آنهاست.
به برکت ولایت فقیه، سیاستها و راهبردهای اصولی و بنیادین نظام در مواجهه منطقهای و جهانی پابرجاست و ماحصل آن توفیقاتی است که جمهوری اسلامی طی چند سال گذشته در لبنان، سوریه، عراق و … بدست آورده است.
*تفسیر روندهای تاریخی
انقلاب اسلامی روند تاریخی ایران و جهان را تغییر داده است. با نگاهی به تاریخ ایران در مییابیم که تا پیش از انقلاب اسلامی، هیچگاه استبداد سلطانی از ایران جدا نشده و سال ۱۳۷۵ اولین بار بود که در ایران، نظام ناعادلانه شاهی جای خود را به مردمسالاری، آن هم از نوع «دینی»اش داد. از سوی دیگر، متدینین در ایران که اکثریت مطلق جمعیت کشور را تشکیل میدهند، همیشه از یک حاکمیت دینیِ فراگیر که برای اجرای ارزشها و احکام الهی در رگهای کشور تلاش کند، محروم بودهاند و در این دوره، تاریخ برای نخستین بار شاهد استقرار حاکمیت دینیِ شیعی، معتدل و مردمسالار در ایران در جهت پاسخگویی به انتظار به حق مردم است. در تاریخ ایران، در هیچ دورهای تا این حد بصیرت دینی و سیاسی را در مردم مشاهده نمیکنیم اما به برکت انقلاب این بصیرت بوجود آمده است.
علاوه بر اینها، هیچگاه در تاریخ از این میزان استقلال سیاسی برخوردار نبودهایم. در بیشتر دوره ها، سطحی از وابستگی سیاسی اعم از مستقیم و غیرمستقیم دیده میشود. در هیچ دورهای قدرت دفاعی ایران در حدی نبوده که علیرغم هجوم همهجانبه دشمن به کشور، حتی یک متر از خاک کشور نیز به دشمن واگذار نشود. این در حالی است که ما از جهات تجهیرات نظامی در تحریم کامل قرار داریم اما در دفاع از کشور، هیچ ابایی از روبهرو شدن با قدرتمندترین و مجهزترین ارتشهای دنیا را نداریم. این موارد همه گویای این واقعیت است که انقلاب اسلامی در روندهای تاریخی و اجتماعی اثرات عمیقی گذاشته و انشاءالله در دهههای آینده خواهد گذاشت.
* هویت انقلابی در جهان آینده
هویت انقلابی یعنی یک مسلمان روشبین، هیچگاه در جهت تحقق اهداف اسلامی دچار توقف و سکون نشود. هیچگاه در مواجهه با موانع، دچار یأس نشود. از نظر ما، تحول یک امر مقطعی نیست. ما برای رسیدن به اهدافمان، دائماً نیاز به تحول داریم؛ هم تحول درونی و هم تحول بیرونی. بنابراین، انقلاب اسلامی یک انقلاب تاریخی نیست بلکه یک انقلاب زنده و پویاست که دائماً در کشور ما و در کل جهان جریان دارد و اثرگذار است. با این وصف، ما مروّج هویت و شخصیت انقلابی هستیم و معتقدیم در این امر تا حد قابل توجهی موفق بودهایم. امروز به لطف الهی در بسیاری از کشورهای جهان، اسلام را با امام خمینی (ره) و با انقلاب اسلامی میشناسند و هویت انقلابی داشتن و در مسیر انقلاب اسلامی حرکت کردن، برای خیلی از مسلمانان افتخار است. از طرف دیگر، طبیعی است که تمدن نوین اسلامی و جهانی شدن اسلامی، منوط به گسترش هویت انقلابی است. با اسلام امریکایی، اسلام سکولار، اسلام منحرف شده، با اسلام فاقد امام، شیعه انگلیسی و یا اسلام تکفیری و داعشی، نه تنها تمدن نوین اسلامی شکل نمیگیرد، بلکه حرکت اسلامی که موفقیت آن یک انتظار تاریخی است، به شکست منجر میشود. لذا باید کاری کنیم که هویت انقلابی در بخش عمدهای از جهان اسلام و حتی جهان پیروان ادیان الهی به طور طبیعی غلبه پیدا کند.
* ضرورت انقلاب اقتصادی
بدون رونق اقتصادی، بدون رفع فقر و محرومیت، بدون گسترش عادلانه فرصتهای کسب و کار، بدون بسط متوازن رفاه (نه رفاهزدگی)، بدون خشکاندن ریشه فساد و بستن همه راهها به روی آن، حرکت انقلاب اسلامی به ثمر نخواهد نشست. حتی تمدنسازی هم بدون قدرت اقتصادی و شکلگیری سطح مناسبی از رفاه همگانی میسر نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمایش تکاندهندهای درباره فقر دارند. ایشان میفرمایند: «لو تمثل لی الفقر لقتلته» یعنی من اگر فقر را ببینم، هر آینه او را از پا در میآورم.
از دو منظر باید موقعیت موجود را تحلیل و بررسی کرد. یک منظر، مسائل داخلی است و یک منظر، مسائل بیرونی است. از منظر داخلی، ما در این 35 سال، با دو گرفتاری عمده روبرو بودهایم که مانع از رشد اقتصادی واقعی در ایران شده است:
*تحمیل مدلهای اقتصاد غربی به اقتصاد ایران با پوششهای گوناگون و گاه فریبنده.
*ضعف مدیریت، برنامهریزی و سازمان عملیات اقتصادی کشور و نبود اراده لازم برای از بین بردن این ضعف.
از منظر بیرونی هم مهمترین گرفتاری، «تحریمهای ظالمانه» است که هرچند فرصتهای زیادی را برای خوداتکایی ایران بوجود آورده لکن کسی نمیتواند منکر تهدیدها و خسارتهای آن نیز بشود. اصول و آرمانهای اقتصادی ایران از یک سو و سیاستهای کلی نظام در عرصه اقتصاد از سوی دیگر، برای تبدیل شدن ایران به یک کشور پیشرفته از جهات اقتصادی کافی است؛ لکن نه درک درستی از این اصول، آرمانها و سیاستهای کلیِ مبتنی بر آن اصول وجود دارد و نه دولتها هنوز اراده و توان لازم برای برای تحقق آن پیدا کردهاند. برای برونرفت از این شرایط و جبران مافات، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن، شکلگیری یک انقلاب همهجانبه و فراگیر اقتصادی البته با هدایت مقام معظم رهبری و نقشآفرینی حداکثری مردم و روحیه جهادی است.
* آینده تحول معرفتی
کشور ما سالهاست از سلطه علوم انسانی غربی و سکولار در رنج است. تلاشهای انجام شده برای انقلاب فرهنگی که یکی از اهدافش تحول در علوم انسانی بوده، به دلیل عدم فهم درست اقتضائات تحول بنیادی در علوم انسانی نتوانسته به جایگاه مناسبی برسد. محصول این ماجرا در دانشگاههای ما تربیت نیروی انسانی ناکارآمد و در بخشهایی از سیستم مدیریتی کشور، شیفتگی به غرب و تقلید از مدلهای غربی است. این شرایط باید تغییر کند. راه آن هم جز شکلگیری جریان نظریهپردازی و آزاداندیشی نیست. ما هیچ ابایی درباره استفاده روشنبینانه از نقاط قوت علوم انسانی غربی نداریم و به هیچ وجه قصد کنار گذاشتن آن را نداریم، اما معتقدیم این امر فقط از مسیر نقد عالمانه و هماهنگسازی آن با جهانبینی اسلامی میسر خواهد شد. به هر حال، اگر علوم انسانی طی سالهای آینده متحول نشود و این وضع ادامه یابد، نظام اسلامی در تحقق بخش مهمی از اهداف خود ناکام خواهد ماند. بنده به دولتها امیدی ندارم. تحول در علوم انسانی باید به صورت خودجوش از سوی خود اساتید و پژوهشگران متعهد و باسواد حوزه و دانشگاه انجام شود و به شکل طبیعی راه نفوذ خود را در دانشگاهها پیدا کند. با دستور و بخشنامه و از بیرون حوزه و دانشگاه نمیتوان علوم انسانیِ اسلامی را به دانشگاهها برد، بلکه این علوم باید با قدرت محتوایی و غلبه بر نظریات رقیب صحنه دانشگاهها را از علوم انسانیِ غربی بگیرد. نیروهای انقلاب در حوزه و دانشگاه بیکار ننشستهاند و بدون اینکه حمایت جدی از آنها بشود، مشغول مجاهدت در این زمینه هستند. دولتها طی سالهای گذشته، حتی به اندازه هزینه سالانه یک تیم فوتبال برای تحول بنیادی در علوم انسانی هزینه نکردهاند. باید توجه داشت که مقدمه شکلگیری تمدن نوین اسلامی، از یکسو، دستیابی به علوم انسانیِ اسلامی قوی و کارآمد و از سوی دیگر، عملیاتی شدن علوم انسانیِ اسلامی در صحنه مدیریتی کشور.
مهم ترین چالشی که امروز و آینده انقلاب با آن روبروست، رواج سکولاریزاسیون خزنده و زیرپوستی است. (هم از طریق جریان معارض انقلاب و هم از سوی نیروهای خودی و ناآگاه) چالش دیگر، ناکارآمدی مدیریتی در تحقق اصول و اهداف انقلاب است. یکی از عوارض تربیت نیرو بر اساس علوم انسانیِ سکولار نیز همین است که نیروهای خودی بدون آنکه نیت دشمنی داشته باشند یا ظواهر دینی را کنار بگذارند، به جان ریشههای انقلاب میافتند. در بحث کارآمدی نیز هر جا به مدیران لایق و مهذب میدان دادیم و غل و زنجیر بروکراسی و تنگنظری را از دست و پای آنها باز کردیم، سود بردیم. البته تحول در علوم انسانی با کارآمدی رابطه تنگاتنگی دارد؛ لکن کارآمدی به عنصر دیگری نیاز مبرم دارد که از آن به شایستهسالاری تعبیر میکنیم./
___________________________________
منتشر شده در مجله فرهنگ و علوم انسانی عصر اندیشه 5
بهمن 1393