پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
بسمه تعالی
ترجمه فارسی گفتگوی حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی
با نشریه داخلی کنفرانس علمی علوم انسانی در اسلام، جاکارتا(اندونزی) نوامبر2014
علوم انسانیِ اسلامی، مقدمه تمدن نوین اسلامی
به عنوان سوال نخست، علاقه مندیم نظر جنابعالی را درباره اهمیت علوم اجتماعی و انسانی در جامعه اسلامی و مواجهه با دنیای معاصر بدانیم؟
همانطور که می دانید، این علوم انسانی و اجتماعی است که فکر انسان ها را می سازد. اینکه از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت، سه سوال مهمی است که انسان ها همواره دغدغه یافتن پاسخ های آن را دارند. البته سبک زندگی غربی، و فرو بردن انسان در باتلاق غفلت، موجب می شود که این سوالات اساسی از ذهن بشر غایب شود، اما آدمی در وضع طبیعی در جستجوی یافتن پاسخ های قانع کننده برای این سه سوال حیاتی است. حال شما خودتان قضاوت کنید، فلسفه های مدرن و علوم انسانیِسکولار که مولود دنیای اومانیستی است، تا چه حد قادر به پاسخگویی به این سه سوال اساسی است؟ علوم انسانی سکولار(برخلاف علوم انسانیِ اسلامی) اصولاً برای مبدأ و معاد و به تبع آن، درباره معنا و هدف زندگی، پاسخ قانع کننده ای ندارد و لذا تمام تلاش خود را در قرون گذشته، مصروف پاک کردن این سوالات از ذهن بشر کرده است. امروز عامل اصلی در پوچ گرایی و انواع افسردگی های کشنده در میان بشر را باید در تصویر مغشوشی جستجو کرد که علوم انسانیِ غربی برای زندگی انسان خلق کرده است. از طرف دیگر، مدیریت جوامع به قواعدی نیازمند است که از بطن علوم انسانی و اجتماعی متولد می شود و با تحمیل علوم انسانیِ غربی، جوامع انسانی بالاجبار به قواعدی تن خواهند داد که چشم اندازی برای آن جوامع به جز رسیدن به یک باغ وحشِ منظم و زیبا وجود نخواهد داشت. شاید سخن من را تند بپندارید اما اگر همراه با ژرف نگری به عینیّت جوامع توسعه یافته غربی نظاره کنید، تأیید خواهید کرد که بشرِ دست پروردۀ غرب، خود را فراتر از یک حیوان منظم تعریف نکرده است و آدمی را در چرخۀ شکم، شهوت و غضب محبوس ساخته است. در چنین شرایطی، انسان و جامعه اسلامی دو راه بیشتر ندارد؛ یا باید به سرنوشت محتومی که علوم انسانی غربی برای او بوجود آورده است تن دهد و دست به خودکشی بزند، و یا باید با یک انقلاب فکری و به صحنه آوردن سرمایه های فکریِ ارزشمند خود (که مولود عقلانیت اسلامی است)، سرنوشت تازه ای را برای خود خلق کند؛ سرنوشتی که زمینه رشد کمالات انسانی و عبور از حیوانیّت را برای انسان و جامعه انسانی فراهم می سازد و زندگی ابدی را برای انسان تضمین می کند. به نظر من، انسان مسلمان و جوامع اسلامی- مبتنی بر باورهای دینی خویش- به دنبال راه دوم هستند و ما به عنوان متفکرین جوامع اسلامی، باید زمینه تحقق خواست انسان مسلمان و جوامع اسلامی را فراهم کنیم.
یکی از الزامات اساسی در احیاء تمدن اسلامی، شکل گیری علوم انسانی و اجتماعی بر اساس جهان بینی اسلامی است؛ از نظر جناب عالی نقش علوم انسانیِ اسلامی در فرآیند احیاء تمدن اسلامی چیست؟
اگر به تاریخ تمدن اسلامی- خصوصاً قرن 4 و 5 هجری قمری که مقطع اوج و شکوه تمدن اسلامی است- رجوع نمایید، درخواهید یافت که یکی از اصلی ترین رموز موفقیت مسلمانان در تمدن سازی، توجه فوق العاده آنان به علم و توسعه علمی است. هم علم به معنای معرفت (Knowledge)و هم علم به معنای تجربی (Science). البته ریشه عنایت مسلمانان به علم، ریشه در جایگاه رفیع علم در دین اسلام دارد. در تعالیم اسلام، یک ساعت تفکر، بالاتر از هفتاد سال عبادت شمرده می شود و مسلمانان دائماً به علم اندوزی و به کارگیری علم در زندگی فردی و اجتماعی خود تشویق می شوند. از طرف دیگر، باید پذیرفت که یکی از علل اصلی انحطاط تمدنی مسلمانان در قرون گذشته، بی رونق شدن علم و ابداعات علمی در جوامع اسلامی و رایج شدن تقلید و وابستگی علمی و فناوری به غرب است. این یعنی، مسلمانانی که در اواخر قرون وسطا در غرب، صادر کننده علم به غرب بودند و غرب در بسیاری از عرصه های علمی مرهون متفکران و دانشمندان مسلمان است، تبدیل شدند به مقلّد غرب. با این وجود، امروز شاهد بیداری اسلامی در جوامع اسلامی و شکل گیری حرکت های ابتدائی برای احیاء تمدن شکوهمند اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی ایران هستیم. در حال حاضر، پیشرفت های جمهوری اسلامی ایران در عرصه های علمی، آن هم با اتکاء به ظرفیت های بی نظیری که انقلاب اسلامی آن را بوجود آورده است، مورد اذعان اکثر مسلمانان و حتی رهبران غرب است. در حقیقت، ایران نشان داد مبتنی بر تعالیم مترقّی و پویای اسلامی و با تکیّه بر نظام مردم سالاری اسلامی، می توان دوران با عظمت تمدن اسلامی که مشخصه اصلی آن عدالت است را زنده کرد و جوامع اسلامی را از باتلاقی که جوامع غربی در آن افتاده اند نجات داد. همانطور که در پاسخ به سوال قبلی شما اشاره کردم، علوم انسانی نقش بسیار مهمی در جامعه سازی دارد. در واقع، این علوم انسانی است که زیربنا و چارچوب یک تمدن بشری را می سازد و سایر علوم در این زمینه به علوم انسانی وابستگی مطلق دارند. بر این اساس، به نظر من، تا مسلمانان نتوانند علوم انسانی غربی را از قوه فکری خود اخراج کنند و علوم انسانی اسلامی را جایگزین آن کنند، احیاء تمدن اسلامی در حدّ یک شعار باقی خواهد ماند.
آیا مایل هستید ضمن اشاره به مهترین ویژگی های علوم انسانی اسلامی به تفاوت مبنایی این علوم با علوم اسلامی غربی بپردازید؟
ابتدا تأکید می کنم که همه علوم و یافته های علمی بشر اگر بر جهان بینی الهی استوار باشند، الهی و اسلامی هستند. در حقیقت، به تعبیر استاد علامه جوادی آملی، هیچ چیزی خارج از حاکمیت پروردگار نیست لذا علم دینی می گوید خداوند چه فرمود و علم تجربیمی گوید خداوند چه کرد. با این وجود، ما برای علوم انسانیِ اسلامی سه منطقه و میدان در نظر می گیریم: میدان اول به شناخت متافیزیکی انسان اختصاص دارد که به جز علم وحیانی و فلسفه برهانی قادر به ایجاد چنین شناختی- آن هم در حد یقین- برای انسان نیست. منطقه یا میدان دوم، به احکام و ارزش هایی مربوط می شود که نقش کلیدی در زندگی فردی و اجتماعی بشر دارد و بنا به جهان بینی ما، توقع می رود دین آنها را برای بشر معین کند؛ لذا منبع این احکام و ارزش ها دین است و عقل نیز در دست یابی به این احکام و ارزش ها از منبع دین، انسان را یاری می دهد. منطقه یا میدان سوم، آن دسته اموری است که باید با روش تجربی به آن دست یافت. البته در اینجا جهان بینی اسلامی غایب نیست اما بنا به نظر اسلام، بشر باید با دانش تجربی و عقل ابزاری به تأمین نیازهای خود در این عرصه مبادرت کند. قسمتی از علم جامعه شناسی، علم اقتصاد یا روانشناسی و غیره اینگونه است و آنچه علم تجربی بدان می رسد، از نظر اسلام مورد تأیید است. همانطور که ملاحظه می کنید، علوم انسانیِ اسلامی خود را از هیچ علمی و از هیچ یک از روششناسی های علمی محروم نمی کند بلکه از آنها به فراخور جایگاه و کارایی شان بهره می برد. در نقطه مقابل، در علوم انسانی غربی، فقط علوم و روش شناسی تجربی است که اعتبار دارد و سایر علوم و روش شناسیها با نصب برچسب”غیر علمی” و “نامعتبر” بودن، به کنار گذاشته می شوند؛ این در حالی است که روش های تجربی اساساً قادر به پاسخگویی به بخش مهمی از سوالات اساسی بشر نیست. لطفاً توجه داشته باشید که علوم انسانیِ اسلامی به دنبال قدرتمند کردن انسان برای شناخت عالَم، شناخت خود و شناخت نظام الهیِ حاکم بر هستی است و قادر است ضمن پایان دادن به پوچ گرایی، سبک زندگی تازه و تعالی بخش را به انسان ارائه دهد.
به عنوان سوال آخر، انتظار جناب عالی از کنفرانس آینده ما چیست؟
جا دارد از شما و همکارانتان در کشور برادر، اندونزی، به خاطر طراحی این کنفرانس سپاسگزاری کنم. حقیقتاً امروز دست یابی به علوم انسانی اسلامی دغدغه اصلی متفکرین مسلمان است. ما در جمهوری اسلامی ایران تلاش های زیادی را برای شکل گیری علوم انسانی اسلامی ترتیب داده ایم که برگزاری کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی یکی از بارزتریناین تلاش هاست. من معتقدم، لازمه دست یابی به علوم انسانیِ اسلامی، همکاری و هم افزاییِ مداوم اندیشمندان مسلمان در جهان اسلام است و کنفرانسی نظیر کنفرانس شما این فرصت را بوجود آورده است. مهم ترین انتظاری که از این کنفرانس می رود، این است که بتواند، ضمن یادآوری ضرورت دست یابی به علوم انسانی اسلامی و اثبات ناکارآمدی علوم انسانی غربی، قدم های تازه ای را به منظور به تصویر کشیدن نظریات گوناگون درباره علوم انسانیِ اسلامی، و ارزیابی این نظریات بردارد. برای شما آرزوی توفیق می کنم.
بدون دیدگاه