پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
در پیشبرد برنامه های مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا از سوی مجموعه های حاکمیتی، حمایت ناچیزی میشد و همان حمایت ناچیز هم به دلایلی عجیب و مضحک که میل ندارم آن را توضیح دهم قطع شد و ما با کمک بعضی دوستان دلسوز در برخی مجموعهها و البته کمک های نامنظم، پرنوسان و بسیار کم، جلوی تعطیلی چندباره مرکز صدرا را گرفتیم.
از گذشته با خود می اندیشیدم اگر کسی از من سئوال کند که تو و همکارانت از سال ۱۳۸۷ که موسسه پژوهش های علوم انسانی-اسلامی صدرا با موافقت اصولی وزارت علوم، تحقیقات وفناوری تاسیس شد تا پایان سال ۱۴۰۲ چه کردید؟ پاسخ من چه خواهد بود؟ پاسخ هایی را دائم در ذهنم مرور میکردم تا اینکه نهایتاً تصمیم گرفتم این پاسخ ها را فشرده و فهرستوار بنویسم. این نکته را باید توجه بدهم که اگر چند سال پیش می خواستم این نکات را بنویسم فضای فکریای داشتم که حتما بر روی قلم من تاثیر می گذاشت و این حدّ از فرصت آزاد نوشتن را از من میگرفت. علاوه بر این، این نکات صرفاً برداشت بنده است و ممکن است برخی از همکارانم برداشت های متفاوتی درباره کارنامه صدرا داشته باشند که در جای خود محترم است:
به نظر من، برای مرکز صدرا طی ۱۵ سال کارنامهای به این گونه قابل ترسیم است:
✔️با تقویت اعتماد به نفس محققان ایرانی، فرصت های فراوانی را برای نقد روشمند نظریه های معروف غربی در محیط های حوزوی- دانشگاهی ایجاد کردیم.
✔️جریان تابوسازی و اسطوره پروری از دانش مدرن در عرصه علوم انسانی و اجتماعی را به چالش کشیدیم و قدری میانه روی در این ساحت را ترویج نمودیم.
✔️با برهم زدن سنت تنها اندیشیدن و محروم شدن از تعاطی و تعامل افکار، فرصت های فراوانی را برای گفتگوهای علمی میان اندیشمندان ایرانی ایجاد کردیم.
✔️ضمن به چالش کشیدن مطلقاندیشی، سنت «نقد و تحمل نقد» را در میان محققان عرصه معارف اسلامی و علوم انسانی و اجتماعی اشاعه دادیم.
✔️مواجهه علم جدید با بنیادهای فلسفی و کانتکس بومی را بررسی کردیم و ضعف ها و کاستی های علم جدید در این عرصه را تا حدی معرفی نمودیم.
✔️با تجربه عملی و گام به گام با رویکردهای خیالپردازانه به علم بومی و تصور امکان جداشدن از جریان بشری علم آشنا شده و نظرات بعضی از اندیشمندان ایرانی در این زمینه را تعدیل کردیم.
✔️خیلی از محققان حوزوی را از تمرکز بر روی رنجیرهای از مباحث کهنه و تکراری برکندیم و به سمت مباحث نو و اجتماعی و حتی ناظر بر آینده سوق دادیم.
✔️قلمرو دین در پاسخگویی به حوائج انسانهای مسلمان را مورد باراندیشی قرار دادیم و از توقعات بیجا از معارف دینی پرده برداری نمودیم.
✔️ظرفیت دانش متراکم معرفت دینی برای مواجهه با نیازهای اجتماعی را سنجیدیم و میان علوم مصطلح اسلامی و معارف اجتماعی اسلامی لااقل در مقام نظر، ارتباط صحیح و علمی برقرار نمودیم.
✔️به رسیدن اجتهاد به نقطه مطلوب با امداد گرفتن مضاعف از « منبع عقل» کمکنظری نمودیم.
✔️میان شمار مهمی از محققان حوزوی و محققان دانشگاهی پل ارتباطی شدیم و مانع از استمرار قهر علمی میان آنها شدیم.
✔️اندیشه ها و ایده های قابل دفاع و نو را از میان شمار کثیری از اندیشه ها یا اندیشهنماها متمایز و سپس آنها را به جامعه علمی معرفی کردیم.
✔️محققان نخبه و با استعداد به ویژه حوزوی را شناسایی، تشویق و کمک کردیم.
✔️آرزواندیشی خود در مسیر رسیدن به یک علوم انسانی اسلامی را آزمودیم و به نادرست بودن شکل گیری علوم انسانی تحربیِ دینی پی بردیم و جایگاه معارف عقلانی اسلام در مواجهه با درک و حل مسائل اجتماعی را تا حدی بررسی و توصیف نمودیم.
✔️اهمیت دانش و فلسفه های بشری و لزوم برقراری ارتباط و تعامل میان آنها و معارف اسلامی را تبیین کردیم.
✔️ارتباط دکترین ها و تئوریها با ساحت عمل وکاربرد را بازکاوی کردیم و تا حدی با رویکردن از ساحت نظر به ساحت عمل بدون رها کردن نظر، به شیوه های این ارتباط پی بردیم.
✔️میان شعارسرایی، خیالپردازی و یاوه بافی و کار علمی درست، دقیق، روشمند و قابل نقد تا حدی مرزبندی کردیم.
چه اشتباهاتی داشتیم؟
حال اگر سئوال دیگری از من بشود که در این پانزده سال، چه اشتباهاتی داشتید، پاسخ من ( بر حسب فکر وبرداشت شخصیام ) به این پرسش نیز چنین خواهد بود :
✔️ در اوائل کار، به شکل نامتعادل و متوهمانهای، تمامیت فلسفه و علم مدرن را خصم فلسفه و معارف اسلامی پنداشتیم در حالیکه این غلطترین و در عینحال غیر اسلامیترین مواجهه با دستاوردهای علمی بشری است.
✔️ بدون درک جامع، دقیق و همهجانبه از برخی نظریات مطرح غربی، نقدهایی را با زبان صریح و جزمگرا به آنها مطرح کردیم که خیلی از آنها اساساً نسبتی با آن نظریهها نداشت وناشی از درک ناقص ما بود.
✔️با منتقدان خود کم ارتباط گرفتیم و به اندازه کافی با آنان بحث و گفتگوی انتقادی نداشتیم.
✔️قبل از ورود به ساحت رابطه علوم اسلامی با علوم انسانی، به اندازه کافی قلمرو دین را کاوش فلسفی- کلامی نکردیم.
✔️ پیش از ورود به این عرصه، سیستم فکری عقلانی اسلام را نساختیم و با پشتوانه ضعیف، مبهم و در مواردی نامستند به این میدان بزرگ وارد شدیم.
✔️ قبل از طرح چنین ادعای بزرگی، فکری برای پالایش دین از انحرافات، خرافات و موهومات فراوانی که وارد دین شده بود نداشتیم.
✔️ بسترهای تاریخی رویش معارف اسلامی نو و اثربخش در عرصه اجتماعی را به درستی مدنظر قرار ندادیم و واقعیت فرایندی و زمینهمند بودن تولد معارف اجتماعی اسلام را آنچنان که باید مورد توجه قرار ندادیم.
✔️ بر خلاف میل خود گاهی ( نه همیشه ) در دام سیاست افتادیم و در مواردی بلندگوی سیاست در اتمسفر علم تبدیل شدیم.
هر چند مرکز صدرا هنوز به کمک دوستانی دلسوز زنده است اما من عبرت های فراوانی از تلاش های شبانهروزی خود طی پانزده سال از بهترین قطعه عمرم گرفتم که به نظرم جا داشت با دیگران به اشتراک بگذارم.
رضا غلامی
ششم آبان ماه ۱۴۰۳
بدون دیدگاه