درنگی بر آینده ایران؛ زوال یا تمدن؟ سه سناریو برای آینده انقلاب

بدون شکل گیری یک تحول همه جانبه صحبت از تمدن سازی ممکن نیست

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، استادیار علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع آینده ایران، پژوهشکده شهید صدر، تهران، 25 بهمن ماه 1400

به نظر می رسد ما سه نوع آینده پژوهی داریم. یکم. آینده پژوهی علمی، دوم. آینده پژوهی فلسفی از جنس فلسفه تاریخ و سوم. آینده پژوهی دینی و آرمانی.

رایج ترین آینده پژوهی، آینده پژوهی علمی است که مبتنی بر پوزیتیویسم منطقی است. لازمه شکل گیری آینده پژوهی علمی، وجود اطلاعات شفاف، فراگیر و روزآمد و یا امکان دست رسی آزاد به چنین اطلاعاتی است.

آینده نگری علمی صرفاً یک گمانه‌زنی با درجات احتمالی کم و زیاد است. یعنی نه می خواهد درباره آینده سخن قطعی بگوید و نه می تواند چنین کاری را انجام دهد.

به رغم آنکه آینده پژوهی علمی با رشد خوبی همراه بوده و موفقیت هایی هم داشته است اما نباید از نظر دور داشت که آینده نگری علمی، قادر به فهم صحیح جوامع نا منظم و پیچیده نیست و معمولاً درباره آنها به قضاوت های موفقی دست پیدا نمی کند.

یکی دیگر از راه های آینده پژوهی، صحبت از آینده از طریق فلسفه تاریخ است. فلسفه تاریخ خود به دو نوع قابل تقسیم است : فلسفه تاریخ مدرن یا علمی و فلسفه تاریخ پیشامدرن یا برهانی. در فلسفه تاریخ مدرن، حرکت فیلسوف عمدتاً از جزئی به کلی در جهت ساخت قوانین تاریخی است. اما در فلسفه تاریخ پیشامدرن، حرکت فیلسوف تاریخ، ساخت قوانین کلی عقلی و عرضه آن به تاریخ برای صحبت از آینده است. در هر دو فلسفه تاریخ، قوانینی اجتماعی پیش روی ماست که می توان بر اساس این قوانین درباره وضع کنونی قضاوت کرد. البته قطعیت بیشتر در فلسفه تاریخ پیشامدرن مطرح است و فلسفه تاریخ علمی چندان مدعی قطعیت نیست.

راه سوم برای آینده پژوهی، راه دینی و آرمانی است. به گمان من، آینده پژوهی دینی و آرمانی هم به دو نوع قابل تقسیم است : یک. آینده پژوهی دینی کلی و غیر مصداقی و دو. آینده پژوهی جزئی مصداقی. آینده پژوهی کلی و غیر مصداقی شباهت زیادی به آینده پژوهی فلسفه تاریخی از نوع برهانی دارد با این تفاوت که وحی به صورت جدی به مدد عقل می آید و با هم افزایی عقل و وحی هم قوانینی قطعی تاریخی ارائه می شود تا با عرضه آن به تاریخ درباره اکنون یا آینده جامعه قضاوت شود. در آینده پژوهی جزئی و مصداقی، بحث لزوماً بر سر قوانین الهی یا سنت های الهی تاریخی نیست بلکه بحث بر سر پیش گویی هایی است که وحی یا سنت به صورت جزئی و مصداقی درباره آینده ارائه کرده و در صورت قطعی بودن سند و تفسیر روشمند و درست، می تواند کاملاً اطمینان زا و یقینی تلقی شود.

در بحث ایران، می توان از هر سه راهی که عرض کردم برای  آینده پژوهی استفاده کرد. البته تا الآن بیشتر از راه آینده پژوهی دینی و آرمانی درباره ایران استفاده شده است.

نکته مهم این است که در این روش، بحث امدادهای الهی به جامعه مومن هم جدی است. «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» البته بر فرض هم که ایمان و اخلاص در سطح خوبی هم وجود داشته باشد و استقامت هم باشد، باز هم از تعالیم دینی می توان اینگونه استنباط کرد که امداد الهی به جامعه کم خرد یا جامعه کم کار تعلق نمی گیرد. «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» بنابراین، آن جامعه ایمانی و با استقامتی از امداد های الهی بهره مند می شود که چه در علم و چه در عمل، کوتاهی نکرده باشد.

واقعیت این است که ما در این 43 سال و حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بارها امداد الهی بهت انگیز را تجربه کرده ایم اما روشن است که بهشت را به بهانه نمی دهند به بهاء می دهند لذا نمی توان گفت که این امدادها در هر شرایطی و با هرگونه عملکردی از ناحیه ما برقرار خواهد بود.

استفاده از راه فلسفه تاریخ هم درباره ایران مسبوق به سابقه است. در این راه، از بالا به تاریخ نگاه می شود و جایگاه و منزلت انقلاب اسلامی در کل تاریخ مورد ملاحظه قرار می گیرد. طبیعی است که در طول سده های اخیر، ظهور یک دولت شیعی مقتدر در ایران با محوریت ولایت فقیه و مقاومت جدی در برابر نظام سلطه و فراتر از آن، تغییر برخی معادلات جهانی توسط انقلاب اسلامی، چیزی نیست که در نگاه فلسفی به تاریخ قابل انکار باشد. در چنین نگاهی به انقلاب، ضعف ها هر قدر هم که مهم باشد، قادر به نفی درخشش تاریخی انقلاب اسلامی نیست.

و اما بحث من در این نشست، نه آینده پژوهی فلسفی است و نه آینده پژوهی دینی بلکه قصد دارم، با بهره گیری از مسیر آینده پژوهی علمی قدری درباره آینده ایران سخن بگویم.

ابتدا از باب مقدمه به چند نکته اشاره می کنم :

اولاً. متغیرهای فراوانی در عرصه های فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی در آینده نگری ایران دخالت دارند.

ثانیاً.  ایران به دلایل مختصات جامعه شناختی، جزو کشورها و جوامع پیچیده و پیش بینی ناپذیر محسوب می شود.

ثالثاً. اطلاعات کافی، فراگیر و روزآمد درباره کشور ما در دسترس آینده پژوهان نیست و جدای از دسترسی سخت به بخشی از اطلاعات، هزینه تولید اطلاعات هم خارج از توان عمده محققان مستقل است. شایان ذکر است، بخشی از عدم دسترسی به اطلاعات در ایران به دلایل امنیتی است.

رابعاً. در آینده پژوهی علمی نه درک عمیقی از جامعه ایمانی و به تبع آن، امدادهای الهی وجود دارد و نه امور متافیزیکی، از اعتبار و وجاهتی در آینده پژوهی علمی برخوردارند و همین امر، قضاوت های آینده پژوهان سکولار درباره ایران را با دشواری ها و ناکامی های فراوان روبرو کرده است.

خامساً. به دلیل آنکه ایران طی 42 سال اخیر همواره در شرایطی جنگی اعم از جنگ نظامی، جنگ روانی، جنگ فرهنگی و یا اقتصادی قرار داشته است، همه عوامل بیرونی دخیل در آینده ایران آشکار نیست. به بیان دیگر، لااقل در حوزه تهدیدها، جزئیات همه تهدیدات و سناریوهای دشمن برای آِینده برای ما روشن نیست.

چند روشن عمده برای آینده پژوهی علمی وجود دارد که معروف ترین آنها عبارت است از : روند پژوهی، سناریوپردازی، شبیه سازی و یا استفاده از روش دلفی.

من در این بحث قصد دارم در حد مقدورات، از روش سناریوپردازی استفاده کنم. سناریو توصیفی است منطقی از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد و نشان می دهد اتفاقات یا تصمیمات گذشته و امروز ما چقدر در این آینده نقش آفرین هستند.

برای آینده پژوهی کلان، چند عرصه باید با هم تطابق داده شوند. مزیت ها، ضعفها و تهدیدات بیرونی و قدرت تحول آفرینی ( استفاده از فرصت ها و نیز یا غلبه بر چالش ها در کشور  )

ما مزیت های زیر را برای ساخت آینده خوب داریم : ( برای این موارد می توان فکت های خوبی را ارائه داد )

یک. رهبری دینی قوی و محبوب و توانایی بالای ایشان در هدایت بخشی و بسیج ظرفیت های کشور و مهم تر از همه غلبه بر چالش ها

دو. جود روحیه انقلابی در میان تقریبا نیمی از مردم و وجود عرق ملی و دینی در بیش از ۹۵ درصد از مردم

سه. انسجام ملی نسبتاً مناسب ( به ویژه قومی )

چهار. جمعیت جوان و تحصیلکرده کشور

پنج. ثروت های بالقوه کشور به خصوص در عرصه منابع نفتی، گازی و به طور کل معدنی و همچنین‌ موقعیت ژیوپلوتیکی ایران و …

شش. پتانسیل اقتصادی مناسب و مقاومت آن در برابر تحریم ها ( زاییده بازار منحصربفرد داخلی، مواد اولیه و نیروی کار ارزان و رشد تولید دانش بنیان  )

هفت. پیشرفت های چشم گیر علمی و فناوری

هشت. قدرت دفاعی

نه. فرهنگ غنی ایرانی-شیعی و تاب آوری قابل قبول در برابر فرهنگ های مهاجم

ده. رونق تدریجی آزاداندیشی، نقد و نوآوری فکری

یازده. رویش‌های فکری در جهت شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی

دوازده. برخورداری از پیام های جهانی جذاب و راهگشا ( اخلاق، عدالت، صلح، تعالی فردی و اجتماعی و  …)

سیزده. قدرت اثرگذاری منطقه ای و جهانی ( فرهنگی و سیاسی  )

ما ضعف ها و چالش های زیر را داریم :

یکم. فساد اداری و اقتصادی بالا

دوم. ضعف در برقراری عدالت و افزایش فاصله طبقاتی

سوم. حضور جریان غربزده در بخش مهمی از لایه های مدیریتی کشور و خنثی سازی حرکت های انقلابی

چهارم. ضعف در حکمرانی علمی- اسلامی

پنجم. ضعف در مشارکت عمومی ( کانه مردم سالاری دینی و لوازم آن عمیقا درک نشده است )

ششم. کاهش سرمایه اجتماعی

هفتم. ضعف نظام تعلیم و تربیت

هشتم. نقدینگی بالا و ناتوانی در هدایت آن به سمت تولید

نهم. سیستم پولی و بانکی آفت زده و بیمار

دهم. دیوان سالاری مریض و بازدارنده

یازدهم. کم کاری مفرط فرهنگی به ویژه در ساحت فرهنگ عمومی

دوازدهم. افزایش آسیب های اجتماعی

ما با تهدیدات بیرونی زیر هم روبرو هستیم :

– تسلط دشمن بر بخشی از افکار عمومی و مدیریت نسبی آن لااقل در ارتباط با 30 درصد مردم

– نفوذ در بخشی از گلوگاه‌های کشور

– تحریم های گوناگون اقتصادی

– تخریب گسترده وجهه ایران اسلامی و انقلابی در سطح جهانی

– تهدیدات امنیتی

آیا نقاط ضعفی که بیان شد، ذاتی است یا عارضی؟

روشن است که نقاط ضعفی که برای شرایط فعلی کشور بیان شد، هیچیک در نسبت با انقلاب اسلامی ذاتی نیستند بلکه ضعف نیروهای انقلاب در عرضه فکر، اختلافات و ناهماهنگی ها، کارشکنی عناصر نامؤمن به انقلاب، و از همه مهم تر، تهدیدات بیرونی، سهم اصلی را در ایجاد نقاط ضعفی که بیان شد دارند.

آیا انقلاب از قدرت تحول آفرینی برخوردار است؟

از جهت تئوریک، زنده بودن انقلاب در نظریه انقلاب اسلامی خود گواهی بر این واقعیت است که انقلاب اسلامی حرکت خود را با پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 پایان یافته تلقی نکرده و در انقلاب را یک حرکت تحولی مداوم در قالب مجموعه ای از انقلاب ها در یک فرایند و بازه زمانی طولانی تلقی می کند.

از سوی دیگر، انقلاب اسلامی نشان داد با ملاحظه برخورداری از رهبری عالی و محبوب، نیروی متراکم دینی و از همه مهم تر، وجود سطح خوبی از خودباوری، از توانایی غلبه بر مشکلات و چالش ها و ایجاد تحولات بزرگ بهره‌مند است هرچند این توانایی همیشه در یک اندازه نبوده و نخواهد بود.

توجه :

چنانچه از نقاط قوت و مزیت ها به صورت مبتکرانه برای رفع نقاط ضعف استفاده نشود، بعضی از ضعف های مهم مانند مسأله بی عدالتی، فساد یا مسأله فقدان حکمرانی علمی و دینی یا کمبود سرمایه اجتماعی، به تنهایی می تواند همه مزیت ها را از بین برده یا خنثی کند.

در کل، سه سناریوی سیاه، خاکستری و سفید حضورتان ارائه می کنم :

بازه زمانی مورد نظر بنده، یک بازه زمانی ۱۵ ساله است.

برای ارائه سناریوها لازم است نقاط طلایی یا کلیدی در مزیت ها، و نقاط آتشین در ضعف ها را روشن کنم چراکه سناریوهای من بر این نقاط کلیدی و نقاط آتشین تکیه دارد :

در مزیت ها  :

* رهبری عالی دینی

* عرق ملی و دینی اکثریت مردم و خودباوری نسبی آنها برای پیشرفت

* فرهنگ ایرانی-شیعی غنی

* پیشرفت های علمی و فناوری چشم گیر

* رویش های فکری- دینی

در ضعف ها  :

* بی عدالتی و فساد

* کاهش سرمایه اجتماعی

* فقدان حکمرانی علمی- اسلامی

* کمبود مشارکت عمومی

*عدم سرمایه گذاری فرهنگی مناسب

سناریوی اول؛ سناریوی سیاه  :

چنانچه کشور ما نتواند با استفاده از مزیت های خود، ضمن غلبه بر فساد و بی عدالتی، سرمایه اجتماعی را به حد مطلوبی رسانده و با استقرار حکمرانی علمی به جای حکمرانی ذوقی و خودسر، و با زمینه سازی جهت مشارکت عمومی حداکثری و نیز سرمایه گذاری موثر و هوشمندانه بر روی فرهنگ، از شرایط فعلی که در نقاط ضعف به آنها اشاره شد خود را خارج کند، نه تنها در مسیر تمدنی قرار نخواهد گرفت بلکه تداوم انقلاب اسلامی نیز به مخاطره افتاده و رو به زوال خواهد رفت.

سناریوی دوم؛ سناریوی خاکستری :

ادامه وضع فعلی یعنی نوعی شرایط کم حسی، شعارزدگی، ضعف در عمل و یک بام و دو هوا که شاید اغراق‌گونه به نظر برسد اما تا حد زیادی واقعیت دارد.

تفاوت سناریوی اول و دوم در چیست؟ تفاوت این سناریو با سناریوی دوم این است که کشور اقدامات را برای برون رفت از ضعف های خود انجام می دهد اما این اقدامات به میزان کافی قوی، ادامه دار و موثر نیست و تنها می‌تواند جلوی تشدید چالش ها یا عدم شکل گیری چالش های تازه را بگیرد. در حقیقت، مسأله این است که ما ظرفیت های بزرگی داریم اما نمی توانیم از این ظرفیت ها برای حرکت به جلو به درستی استفاده کنیم.

سناریوی سوم؛ سناریوی سفید  :

اگر نخبگان و بزرگان نظام بر روی یک تحول اساسی در کشور به اتفاق نظر برسند و ضمن الگوسازی علمی برای آن، موانع را مرتفع نموده و از همه مهم تر، مردم را در این عرصه به مشارکت بگیرند، حتماً کشور ما طی 15 سال آینده در مسیر تمدنی قرار خواهد گرفت.

منظور از تمدن/ زوال کی اتفاق می افتد؟

 منظور من از تمدن چیست؟ نظم پیشرفته و ممتازِ برآمده و عینیت یافته از فرهنگ اسلامی-انقلابی است. یعنی اگر ما بتوانیم نظم خود را در عمل پیاده سازی کنیم، و این نظم بتواند بر نظم تمدن غربی به طور نسبی غلبه کند، در مسیر تمدن سازی قرار گرفته ایم هرچند خود تمدن ذو مراتب است.

این را هم باید عرض کنم که برخی از مزیت هایی که قبل تر اشاره کردم، وجه تمدنی دارد : مثلاً رهبری عالی، فرهنگ غنی ایرانی-شیعی، رونق آزاداندیشی، نقد و نوآوری فکری، شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی، برخورداری از پیام های جهانی جذاب و راهگشا ( اخلاق، عدالت، صلح، تعالی فردی و اجتماعی و  …) در جهت ایجاد تغییر در شرایط فعلی جهان.

بنابراین، وقتی گفته می شود که می توانیم در شرایط تمدنی قرار بگیریم، قبل از آن پذیرفته ایم که از قابلیت های تمدنی تا حد زیادی بهره‌مند هستیم.

زوال وقتی اتفاق می افتد که یک انقلاب تحرک، پویایی و اثربخشی خود را از دست داده و قادر به تحول آفرینی در جهت حفظ و تداوم خود نباشد. که البته روشن است که من معتقدم امروز ما در شرایط زوال قرار نداریم.

جمع بندی :

جدای از آنچه درباره معنای زوال عرض کردم، ابایی ندارم تا در جمع بندی عرض کنم : اگر سناریوی سفید محقق شود، ما در شرایط فعلی و حتی ۱۵ سال آینده می توانیم خودمان را در مسیر پیشرفت و تمدن سازی قرار دهیم ولی اگر به هر دلیلی، دو سناریوی دیگر عینیت پیدا کند، فعلا سخن گفتن از ظهور شرایط تمدنی در ایران آسان نخواهد بود به ویژه سناریوی اول که سناریوی خطرناکی است. در عین حال، نقطه مقابل ادامه این وضعیت ( یعنی سناریوی خاکستری ) زوال نیست بلکه ضعفی است که می تواند ( البته در یک بازه زمانی مداوا شود. )

ممکن است سئوال شود که تحقق کدام سناریو را محتمل تر می دانید؟ در پاسخ عرض می کنم در شرایط فعلی متاسفانه به دلیل آثار ضعف عمومی ناشی از دولت یازدهم و دوازدهم، سستی موجود در نخبگان انقلاب، سناریوی و فقدان برقراری حکمرانی علمی- دینی سناریوی خاکستری را محتمل می دانم مگر اینکه طی دو-سه  سال آینده، علاوه بر اینکه در موضوع تحول همه جانبه در کشور تصمیم قاطعی گرفته شود، بلکه برای این تحول الگوی کارآمدی وجود داشته باشد و لوازم تحقق آن نیز حتماً فراهم‌ گردد.

والسلام

https://r-gholami.ir/?p=2716