بررسی دیدگاه هابز درباره قرارداد اجتماعی در کتاب لویاتان ( همراه با پیشنهاداتی معطوف به آینده جهان )

ترجمه سخنرانی مکتوب دکتر رضا غلامی، چهارشنبه، دهم ژانویه ۲۰۲۵، خانه حکمت ایرانیان، وین

 

بنام خداوند

خوشحالم که این امکان برایم فراهم‌شده تا در خانه حکمت ایرانیان در وین، سلسله سخنرانی‌هایی را در باب فلسفه سیاسی از طریق بازخوانی اندیشه‌های فیلسوفان بزرگ و تاریخ ساز داشته باشم. عنوان سخنرانی من «بررسی دیدگاه هابز درباره قرارداد اجتماعی در کتاب لویاتان» است که همراه با ملاحظات و پیشنهاداتی درباره بازنگری در قرارداد اجتماعی برای پاسخ به نیازهای آینده ارائه می‌شود. بدین منظور، سخنان خود را در ده بخش خدمتتان تقدیم می‌کنم :

یک. معرفی جایگاه هابز و لویاتان در فلسفه سیاسی

توماس هابز (1588–1679) یکی از مهم‌ترین فیلسوفان سیاسی دوران مدرن یا به تعبیری پدر فلسفه سیاسی مدرن است که با انتشار کتاب لویاتان در سال 1651، تحولی بنیادین در فلسفه سیاسی ایجاد کرد.

این کتاب به عنوان یکی از اولین آثار جامع درباره نظریه قرارداد اجتماعی، مبنای بسیاری از مباحث فلسفی، سیاسی و اجتماعی مدرن قرار گرفته است.

هابز در شرایط آشفته جنگ داخلی انگلستان می‌زیست و دغدغه اصلی او یافتن راهی برای برقراری صلح و نظم در جامعه‌ای بود که به دلیل نزاع‌های سیاسی و دینی دچار هرج‌ومرج شده بود. از این رو، توجه‌ به زمانه هابز و تاثیر این زمانه بر افکار او ضروری است.

در اندیشه هابز، دولت یا لویاتان، موجودی مصنوعی اما ضروری است که بدون آن زندگی انسانی به «جنگ همه علیه همه» تبدیل می‌شود.

بحث ما در این سخنرانی، عمدتاً بر روی قرارداد اجتماعی از دیدگاه هابز تمرکز دارد. قرارداد اجتماعی نظریه‌ای فلسفی است که توضیح می‌دهد چگونه انسان‌ها برای تشکیل جامعه و حکومت توافق می‌کنند تا از وضعیت طبیعی (که معمولاً بدون قانون، نظم و امنیت فرض می‌شود) خارج شوند و قواعد و مقرراتی مشترک برای زندگی جمعی برقرار کنند. این نظریه در فلسفه سیاسی به‌عنوان پایه‌ای برای مشروعیت حکومت و حاکمیت مطرح می‌شود. البته بعد از هابز، نظریه قرارداد اجتماعی از سوی لاک و روسو با مبانی فکری لیبرال اصلاح و تکمیل شد. حتی در عصر ما، جان رالز ضمن عنایت مجدد به قرارداد اجتماعی و ارائه قرائتی دقیقتر از آن، این نظریه را به تکیه‌گاه تئوری خودش در زمینه عدالت بدل ساخت. قرارداد اجتماعی هنوز نیز بحث بسیار مهمی است و چه بسا نواندیشی در آن، مهم ترین راه‌ برای تحول در تئوری‌های حکمرانی جهانی در آینده باشد.

دو. معنای قرارداد اجتماعی

قرارداد اجتماعی در فلسفه سیاسی به توافقی فرضی میان افراد یک جامعه اطلاق می‌شود که بر اساس آن، افراد بخشی از آزادی‌های خود را به نفع حاکمیت یا دولت واگذار می‌کنند تا در ازای آن امنیت و نظم اجتماعی فراهم شود. هابز معتقد است که این قرارداد برای خروج از وضعیت طبیعی ضرورت دارد، زیرا در وضعیت طبیعی، انسان‌ها به دلیل تمایلات و خواسته‌های متضادشان درگیر جنگ دائمی هستند. بر اساس این نظریه، دولت قدرت مطلقه‌ای دارد که از طریق آن صلح و عدالت برقرار می‌کند.

چند نکته کلیدی در تعریف قرارداد اجتماعی :

یک. قرارداد اجتماعی لزوماً یک قرارداد تاریخی واقعی نیست، بلکه اغلب به‌صورت فرضی بیان می‌شود تا مبنای مشروعیت حکومت و قوانین را توضیح دهد.

دو. ایجاد نظم و امنیت، حفاظت از حقوق فردی و‌ جلوگیری از هرج‌ومرج یا بی‌عدالتی

سه. افراد در این قرارداد، بخشی از حقوق و آزادی‌های خود را به حکومت یا یک نهاد مرکزی واگذار می‌کنند.

چهار. قرارداد اجتماعی معمولاً مسئولیت‌هایی را برای هر دو طرف (حکومت و مردم) تعریف می‌کند که از آن به مسئولیت متقابل تعبیر می‌شود.

پنج. از کاربردهای قرارداد اجتماعی تا این عصر می توان به توضیح مشروعیت حکومت، بررسی حقوق و وظایف شهروندان، توجیه قوانین و نظم اجتماعی و ارائه مبنایی برای مفاهیمی مانند دموکراسی و حقوق بشر‌و‌مانند اینها اشاره کرد.

سه. بنیان فکری هابز در قرارداد اجتماعی

هابز بنیان قرارداد اجتماعی را بر اساس یک دیدگاه فلسفی-انسان‌شناختی بنا کرده است. او معتقد بود که انسان‌ها موجوداتی خودمحور و منفعت‌طلب هستند که در وضعیت طبیعی تنها به دنبال حفظ بقا و منافع شخصی خود هستند. به همین دلیل، وضعیت طبیعی انسان‌ها وضعیتی خطرناک و غیرقابل‌تحمل است. از دید هابز، انسان‌ها عقلانیت کافی دارند که بفهمند بدون وجود یک قدرت متمرکز نمی‌توانند امنیت خود را تضمین کنند، و همین عقلانیت است که آنان را به انعقاد قرارداد اجتماعی سوق می‌دهد.

کتاب “لویاتان” اثر توماس هابز یکی از مهم‌ترین آثار فلسفه سیاسی است که نظریه قرارداد اجتماعی را به شکلی جامع و نظام‌مند مطرح می‌کند. در لویاتان قرارداد اجتماعی در چند محور کلیدی توضیح داده شده است :

۱. مبنای قرارداد اجتماعی: وضعیت طبیعی

هابز در لویاتان با توصیف وضعیت طبیعی، ضرورت قرارداد اجتماعی را اینگونه تبیین می‌کند:

اولاً، در وضعیت طبیعی، انسان‌ها بدون وجود دولت یا قانون زندگی می‌کنند و به دلیل ذات خودخواه و رقابت‌جویانه، دائماً در حالت جنگ همه علیه همه قرار دارند.

ثانیاً، زندگی در این وضعیت “تنها، فقیرانه، ناپایدار، حیوانی و کوتاه” است.

ثالثاً، این وضعیت، انسان‌ها را وادار می‌کند تا برای حفظ جان و امنیت خود، از وضعیت طبیعی خارج شوند و وارد یک قرارداد اجتماعی شوند.

۲. مفهوم قرارداد اجتماعی

هابز در تبیین مفهوم لویاتان می‌گوید :

قرارداد اجتماعی توافقی است که بر اساس آن افراد از بخشی از آزادی‌های خود صرف‌نظر می‌کنند و این آزادی‌ها را به یک قدرت مرکزی (حاکمیت) واگذار می‌کنند. در‌واقع، این قرارداد میان افراد جامعه بسته می‌شود تا از جنگ و هرج‌ومرج جلوگیری شود.هدف اصلی قرارداد اجتماعی تأمین امنیت و نظم است، نه لزوماً آزادی یا عدالت.

۳. لویاتان به‌عنوان نماد حاکمیت

لویاتان نماد حاکمیت مطلق است که قدرت خود را از قرارداد اجتماعی به دست می‌آورد. در حقیقت، هابز لویاتان را یک هیولای اسطوره‌ای و قدرتمند می‌داند که وظیفه اصلی‌اش حفظ نظم و امنیت است. او معتقد است که: حاکم باید قدرت مطلق داشته باشد تا بتواند وظیفه‌اش را انجام دهد. از این‌ نظر، هیچ قدرتی نباید توانایی مقابله با حاکمیت را داشته باشد، زیرا این امر جامعه را به وضعیت طبیعی بازمی‌گرداند.

۴. رابطه میان افراد و حاکم

هابز در لویاتان، رابطه میان افراد و حاکم را چنین توصیف می‌کند:

اولاً، افراد با پذیرش قرارداد اجتماعی، حقوق خود را به حاکم منتقل می‌کنند؛ در عوض، حاکم موظف است که امنیت و نظم را تضمین کند.

ثانیاً، افراد حق شورش یا نقض قرارداد را ندارند، حتی اگر حاکم ظالم باشد، زیرا این کار به وضعیت طبیعی منجر می‌شود.

۵. نقش عقل در قرارداد اجتماعی

هابز تأکید می‌کند که پذیرش قرارداد اجتماعی نتیجه عقلانیت انسان‌هاست. او‌می گوید : انسان‌ها به دلیل ترس از مرگ و تمایل به امنیت و رفاه، قرارداد اجتماعی را انتخاب می‌کنند و عقل انسان‌ها را به این نتیجه می‌رساند که واگذاری آزادی‌های خود به یک حاکمیت قوی، به نفع همه است.

۶. تأثیر لویاتان بر نظریه قرارداد اجتماعی

هابز در لویاتان اولین نظریه جامع و ساختاریافته درباره قرارداد اجتماعی را ارائه داد. این نظریه پایه‌ای برای بحث‌های فلسفه سیاسی مدرن شد ضمن آنکه به فیلسوفانی مانند جان لاک و ژان ژاک روسو الهام بخشید، اگرچه آن‌ها دیدگاه‌های متفاوتی در مورد قرارداد اجتماعی داشتند.

چهار. آیا انسان گرگ انسان است؟ (نقدها و تأملات بر «انسان گرگ انسان است»)

عبارت مشهور توماس هابز مبنی بر اینکه “انسان، گرگ انسان است” (Homo homini lupus) که به وضعیت طبیعی و ذات خودخواهانه و رقابت‌جویانه انسان‌ها اشاره دارد، مورد نقد فیلسوفان و متفکران مختلفی قرار گرفته است. این نقدها عمدتاً به دلیل نگاه بدبینانه هابز به طبیعت انسان و تاکید او بر لزوم حکومت مطلقه شکل گرفته‌اند. برخی از فیلسوفان مهم این دیدگاه را نقد کرده‌اند. برای نمونه : ژان ژاک روسو، مستقیماً وضعیت طبیعی هابز را نقد می‌کند و آن را نادرست می‌داند. او معتقد است که در وضعیت طبیعی، انسان‌ها ذاتاً موجوداتی مهربان، صلح‌جو و خوش‌بین هستند. به نظر روسو، خودخواهی و رقابت نتیجه زندگی اجتماعی و تمدن است، نه طبیعت انسان. در واقع، روسو وضعیت طبیعی را حالتی توصیف می‌کند که انسان در آن به دلیل ساده‌زیستی و دوری از تعارضات اجتماعی، “نجابت طبیعی” دارد.

همچنین جان لاک برخلاف هابز، وضعیت طبیعی را نه جنگ همه علیه همه، بلکه حالتی از آزادی و برابری می‌داند که در آن قانون طبیعت (عقل) بر رفتار انسان‌ها حاکم است. لاک معتقد است که انسان‌ها ذاتاً دارای عقل و اخلاق‌اند و می‌توانند در صلح زندگی کنند. مشکل وضعیت طبیعی از نظر لاک، نبود یک قوه قضایی و اجرایی برای اجرای عدالت است، نه ذات شرورانه انسان.‌

دیوید هیوم تاکید می‌کند که هابز در تحلیل خود از وضعیت طبیعی، جنبه‌های اجتماعی و اخلاقی انسان‌ها را نادیده گرفته است.

کارل مارکس هم نگاه هابز را به طبیعت انسان نقد می‌کند و آن را نتیجه شرایط اجتماعی و اقتصادی نظام سرمایه‌داری می‌داند. او معتقد است که خودخواهی و رقابت‌جویی، محصول روابط تولید و ساختارهای اقتصادی جامعه است، نه طبیعت انسان.

نقد هابز از منظر نظریه فطرت الهی در ادیان

از سوی دیگر، می دانید که در منظر ادیان ابراهیمی به‌ویژه اسلام، موجودات و‌در رأس همه انسان، دارای «فطرت الهی» هستند. در واقع، در جهان‌بینی الهی، موجودات از جمله انسان با فطرتی نیکو آفریده شده اند که میل به خوبی و خیر در آن نهفته است. در انسان‌، می‌توان عقل سلیم را منبع درک خوبی و‌خیر و‌هدایت کننده انسان به سوی آن دانست.

جالب است که شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهد بر خلاف تصویر به شدت بدبینانه هابز، خیلی از انسان‌ها حتی در دشوارترین شرایط هم دست از نیک‌ورزی و خیرخواهی برنداشته‌اند. حتی انسانهای گرگ‌صفت نیز دوست ندارند با خودشان یا فرزندانشان گرگ‌صفتانه رفتار شود؛ از این رو، ادیان می‌گویند که مهمترین رمز بقاء انسان‌ را باید در این امر جستجو‌کرد که‌ نوع انسان در شرایط طبیعی، به خوبی و‌خیر تمایل ذاتی دارد.

در نظریه فطرت الهی، تعلیم و تربیت نقش مهمی در شکوفایی و صیانت از فطرت دارد. در واقع، با تربیت صحیح، انسان می‌تواند از تمایلاتی که خلاف فطرت بر او‌عارض می‌شود، فاصله بگیرد.

آنچه‌ مهم است، اعتقاد به فطرت الهی، مسئولیت انسان در بهبود زندگی جمعی و تلاش برای صلح را تقویت می‌کند.

با ملاحظه آنچه بیان شد، از منظر نظریه فطرت الهی، گرگ بودن انسان برای انسان‌ در برخی موارد به دلیل انحراف از فطرت یعنی عقل سلیم است و نمی‌توان آن را قاعده‌ای کلی و فراگیر دانست.

وضع طبیعی چگونه وضعی است؟

یک پرسش مهم در اینجا قابل طرح است و آن اینکه آیا اقتضای قبول دیدگاه هابز به وضع طبیعی این است که انسانها قبل از شکل گیری جامعه و‌ در وضع طبیعی حیاتی ارزشمدار نداشته‌اند؟ به بیان دیگر، آیا «انسانِ ما قبل اجتماع» فاقد چیزی به نام اخلاق است و اخلاق برساخته اجتماع انسانی به فراخور نیاز است؟

پاسخ دادن به این پرسش همچنان آسان نیست اما شاید ژرف‌نگری مجدد در دارایی های انسان در وضع طبیعی و قبل از شکل گیری جامعه بتواند موضوع را تا حدی روشن‌کند. چنانچه بتوان قبول کرد که ادراکات حسی، عقل شهودی و وجدان اخلاقی از دارایی های ذاتی انسان است، انسان در وضع طبیعی نیز تصدیقات اخلاقی دارد هر چند این تصدیقات بعد از شکل گیری جامعه، دائما‌ً و‌به صورت تصاعدی رشد می‌کند. این رشد اخلاقی، حتی در مواجهه با پیچیدگی‌های جامعه، پیچیده می شود. با این‌ملاحظه، این گزاره که اخلاق یا ارزشها برساخته جامعه است نمی تواند صحیح باشد و حداکثر می توان گفت که جامعه موجب رشد و تکامل جهشی اخلاق می‌شود.

پنج. تفاوت قرارداد اجتماعی در نگاه هابز، لاک و روسو

هابز، لاک، و روسو هر سه از نظریه‌پردازان برجسته قرارداد اجتماعی هستند، اما دیدگاه‌های آن‌ها درباره وضعیت طبیعی، دلایل شکل‌گیری قرارداد اجتماعی، و ماهیت حاکمیت تفاوت‌های اساسی دارند که در ادامه به آن می پردازم.

۱. وضعیت طبیعی

هابز وضعیت طبیعی را جنگ همه علیه همه توصیف می‌کند. او معتقد است که در این وضعیت، انسان‌ها ذاتاً خودخواه و خشونت‌طلب هستند و زندگی در آن “تنها، فقیرانه، ناپایدار، حیوانی و کوتاه” است. هدف اصلی انسان‌ها در وضعیت طبیعی، حفظ جان و بقا است.

در مقابل، لاک وضعیت طبیعی را به‌عنوان وضعیتی مبتنی بر آزادی، برابری، و قانون طبیعت می‌بیند. او معتقد است انسان‌ها در این وضعیت منطقی هستند و می‌توانند با هم در صلح زندگی کنند. مشکل اصلی وضعیت طبیعی در نگاه لاک، نبود قوه قضاوت و اجرایی برای اجرای قانون طبیعت است.

روسو اما دیدگاه متفاوتی دارد. او وضعیت طبیعی را وضعیتی آرمانی و ساده توصیف می‌کند که در آن انسان‌ها آزاد و برابرند و فساد اجتماعی وجود ندارد. در نظر روسو، نابرابری و تضاد از زمانی آغاز شد که انسان‌ها به مالکیت خصوصی دست یافتند.

۲. دلیل ایجاد قرارداد اجتماعی

در اندیشه هابز، انسان‌ها برای فرار از خشونت و جنگ دائمی، قراردادی اجتماعی ایجاد می‌کنند. هدف از این قرارداد، برقراری امنیت و نظم است. مردم تمام حقوق خود را به حاکم مطلق (لویاتان) واگذار می‌کنند تا امنیت کسب کنند.

لاک معتقد است انسان‌ها برای حفاظت از حقوق طبیعی خود (زندگی، آزادی، و مالکیت) و جلوگیری از بی‌عدالتی، قرارداد اجتماعی را می‌پذیرند. هدف قرارداد، حفظ حقوق فردی و برقراری عدالت است. قدرت حاکم در نگاه لاک محدود است و تابع اراده مردم باقی می‌ماند.

روسو اما قرارداد اجتماعی را پاسخی به بحران ناشی از مالکیت خصوصی و بی‌عدالتی می‌داند. هدف از این قرارداد، بازگشت به اراده عمومی و تحقق آزادی واقعی است. در نگاه روسو، قرارداد اجتماعی وسیله‌ای است برای ایجاد جامعه‌ای که در آن افراد هم آزاد باشند و هم تابع قانون.

۳. ماهیت حاکمیت

هابز طرفدار حکومت مطلقه است. او می‌نویسد که حاکم (لویاتان) قدرت مطلق دارد و نباید از او سرپیچی کرد، زیرا بی‌ثباتی به وضعیت طبیعی بازمی‌گرداند.

لاک طرفدار حکومت مشروطه است و معتقد است که قدرت حاکم محدود است و در صورتی که از حقوق مردم تجاوز کند، مردم حق شورش دارند.

روسو طرفدار حاکمیتی بر پایه اراده عمومی است. او معتقد است که قدرت واقعی متعلق به مردم است و قوانین باید بازتابی از اراده عمومی باشند. در این دیدگاه، حاکمیت نمی‌تواند از خواست مردم جدا باشد.

۴. نگاه به حقوق فردی

از منظر هابز، حقوق فردی در برابر حاکم مطلق قربانی می‌شود. فرد باید به ازای امنیت، از آزادی‌های خود صرف‌نظر کند.

لاک می‌گوید که حقوق طبیعی افراد غیرقابل‌انتقال است و حکومت وظیفه دارد این حقوق را تأمین و محافظت کند.

روسو نیز بر آزادی تأکید می‌کند، اما آزادی را در چارچوب اراده عمومی تعریف می‌کند. در نگاه او، آزادی فردی تنها زمانی محقق می‌شود که فرد به اراده عمومی، که نماینده منافع جمعی است، پایبند باشد.

همانطور که قابل ملاحظه است، نگاه هابز بدبینانه و واقع‌گرایانه است و امنیت را بر آزادی مقدم می‌داند. لاک خوش‌بینانه‌تر است و حقوق فردی و آزادی را محور قرارداد اجتماعی می‌بیند. روسو نیز به دنبال جامعه‌ای آرمانی است که در آن اراده عمومی بر همه چیز اولویت داشته باشد. این تفاوت‌ها پایه‌های فلسفی برای نظریات مدرن در مورد حکومت، حقوق فردی، و عدالت اجتماعی را شکل داده‌اند.

شش. هابز و تطهیر استبداد و تمامیت‌خواهی

همانطور که اشاره شد، هابز به دلیل تأکید بر قدرت مطلق دولت، متهم به تطهیر استبداد شده است. او بر این باور است که دولت باید اقتدار بی‌چون‌ وچرایی داشته باشد تا بتواند نظم و امنیت را حفظ کند. در نگاه هابز، آزادی بدون امنیت معنایی ندارد و به همین دلیل، مردم باید برای جلوگیری از بازگشت به وضعیت طبیعی، به حاکمیت مطلق تن دهند. به همین‌ دلیل است که شماری از فیلسوفان و نظریه‌پردازان سیاسی معتقدند که دیدگاه هابز همواره زمینه‌ساز مشروعیت‌بخشی به حکومت‌های استبدادی و تمامیت‌خواه بوده است، زیرا اجازه نمی‌دهد مردم در برابر قدرت مطلقه مقاومت کنند.

هفت. میلیتاریسم امروز جهان، تحت تأثیر لویاتان هابز

دیدگاه هابز درباره قدرت و ضرورت اقتدار مرکزی در برخی تحلیل‌ها به تقویت میلیتاریسم تعبیر شده است. به باور برخی، لویاتان هابز می‌تواند توجیه‌گر تقویت دولت‌های نظامی‌گرا باشد که برای حفظ امنیت و نظم، بر ابزارهای نظامی تکیه می‌کنند. امروز، بسیاری از دولت‌ها با استناد به ضرورت امنیت ملی، نظامی‌گری را گسترش داده‌اند، که این امر به نوعی با منطق هابزی سازگار است.

آیا با میلیتاریسم تقرب به صلح پایدار در آینده ممکن است؟

واقعیت را نباید انکار کرد؛ تقرب به صلح پایدار از طریق میلیتاریسم به‌سختی ممکن است، زیرا رویکرد نظامی‌گرایی عمدتاً بر استفاده از قدرت و تهدید برای حفظ امنیت متمرکز است، نه بر رفع ریشه‌های منازعات. اگرچه تصور می‌شود که میلیتاریسم در کوتاه‌مدت می‌تواند بازدارندگی ایجاد کند یا ثباتی شکننده را تضمین نماید، اما در بلندمدت اغلب به تشدید رقابت‌های تسلیحاتی، افزایش بی‌اعتمادی میان کشورها، و تحریک خشونت‌های جدید منجر می‌شود چیزی که جهان با چند میلیون نفر کشته در همین دهه‌های اخیر، دائماً در حال تجربه کردن آن است اما عبرت نمی‌گیرد.

هشت. هابز و استبداد مدرن: اکنون و آینده

با وجود اینکه بسیاری تصور می‌کنند اندیشه‌های توماس هابز تنها در صفحات کتاب‌های تاریخ فلسفه جای دارند، اما واقعیت این است که نظریه‌های او درباره قدرت و حاکمیت همچنان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی معاصر بازتاب دارند. دیدگاه هابز درباره قدرت مطلق دولت نه‌تنها الهام‌بخش سیستم‌های تمامیت‌خواه باقی ماند، بلکه در عصر فناوری‌های نوین نیز به شکل‌های جدیدی ظهور کرده است.

مثلاً ظهور هوش مصنوعی و گسترش نفوذ شرکت‌های چندملیتی، نگرانی‌هایی درباره شکل‌گیری استبداد مدرن ایجاد کرده است؛ نوعی قدرت متمرکز و فراگیر که، مشابه لویاتان هابز، امنیت و نظم را در ازای محدودیت آزادی‌ها طلب می‌کند. برخی نظریه‌پردازان بر این باورند که شرکت‌های بزرگ فناوری مانند گوگل و متا به لویاتان‌های مدرن تبدیل شده‌اند، با این تفاوت که این بار قدرت آن‌ها نه از قرارداد اجتماعی مستقیم، بلکه از قراردادهای ضمنی کاربران با این پلتفرم‌ها نشأت می‌گیرد.

این شرکت‌ها با کنترل گسترده اطلاعات، نظارت دیجیتال و توانایی انحصاری در شکل‌دهی به رفتارهای اجتماعی، به نوعی حاکمیت بی‌چون‌وچرا دست یافته‌اند که شباهت‌های قابل‌توجهی با تصور هابزی از حاکم مطلق دارد. در واقع، قدرت بی‌رقیب آن‌ها در مدیریت اطلاعات و اعمال نظارت بر جوامع می‌تواند به ظهور ساختارهای استبدادی جدید منجر شود که خطرات آن حتی فراتر از نظام‌های سنتی تمامیت‌خواه است.

نه. اهمیت و بازاندیشی در نظریه قرارداد اجتماعی برای اکنون و آینده جهان

نظریه قرارداد اجتماعی همچنان به‌عنوان یکی از مبانی اساسی اندیشه سیاسی و اجتماعی مطرح است با این حال، نظریه قرارداد اجتماعی، به‌عنوان یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه سیاسی که توسط سه متفکر برجسته، توماس هابز، جان لاک، و ژان ژاک روسو، به شکلی متمایز و در عین حال مکمل، تبیین شده است، نیازمند بازنگری و تطبیق با چالش‌های جهانی‌شدن، فناوری‌های نوین، و حقوق بشر است.

در شرایطی که بشر خواسته یا ناخواسته به سرعت به سوی جهانی شدن و زندگی در یک‌ شهر-جهان در حرکت است، نظریه قرارداد اجتماعی در مواجهه با برخی مسائل جهانی دچار ناکارآمدی‌هایی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنم :

1. مشکلات جهانی فراتر از مرزهای ملی: نظریه کلاسیک قرارداد اجتماعی عمدتاً در چارچوب دولت-ملت طراحی شده است. اما مسائل جهانی مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرت گسترده، و تهدیدات سایبری فراتر از مرزهای ملی عمل می‌کنند و نیازمند همکاری و حکمرانی فراملی هستند. قرارداد اجتماعی سنتی ابزار کافی برای تنظیم روابط میان دولت‌ها یا بازیگران غیرملی، مانند شرکت‌های چندملیتی، ندارد.

2. چالش فناوری‌های نوین: ظهور فناوری‌های پیشرفته مانند هوش مصنوعی، کلان‌داده، و بلاکچین، مرزهای قدرت سیاسی و اقتصادی را تغییر داده است. نظریه قرارداد اجتماعی در برابر پدیده‌هایی مانند سوءاستفاده از داده‌ها، نظارت گسترده یا دخالت غیردموکراتیک شرکت‌های فناوری در زندگی عمومی ناتوان به نظر می‌رسد.

3. بی‌توجهی به نابرابری‌های جهانی: قرارداد اجتماعی کلاسیک عمدتاً بر عدالت درون یک جامعه متمرکز است، اما در دنیای امروز، شکاف‌های اقتصادی و اجتماعی میان کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه نیازمند رویکردی جهانی‌تر به عدالت و بازتوزیع منابع است.

4. عدم شمولیت گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده: قراردادهای اجتماعی اولیه، گروه‌های گسترده‌ای مانند زنان، اقلیت‌ها، و مستعمرات را نادیده گرفته بودند. بازنگری در این نظریه باید شمولیت را در سطح جهانی تضمین کند.

ده. ضرورت‌های بازنگری

هابز، لاک، و روسو هر یک جنبه‌هایی از نظریه قرارداد اجتماعی را شکل دادند که برای زمان خود نوآورانه بود. اما محدودیت‌های این نظریه در دنیای جهانی‌شده، دیجیتال و چندقطبی امروز آشکار است. قرارداد اجتماعی قرن ۲۱ باید انعطاف‌پذیر، مشارکتی و جهانی باشد و بتواند تعادلی پایدار میان آزادی، امنیت، عدالت، و همبستگی اجتماعی ایجاد کند. تنها با این بازنگری است که نظریه قرارداد اجتماعی می‌تواند به چارچوبی کارآمد برای مواجهه با چالش‌های حیاتی امروز و آینده جهان تبدیل شود.

برای پاسخ به نیازهایی که اشاره شد، برخی اصول برای بازنگری روشن است که من به پنج مورد آن اشاره می‌کنم :

یک. باز تدوین قرارداد اجتماعی جهانی که حداکثر تلاش برای بی‌طرفی در مواجهه با انسانها با نژادها، رنگها، اقوام، ادیان و غیره در آن ممکن باشد و بتواند در برابر نقدها جان سختی از خود نشان‌دهد.

دو. باز تدوین قرارداد اجتماعی که بتواند ضمن معماری مجدد مجامع جهانی و رفع تبعیض در ساختار آنها، حقوق بشر را به منزله نقطه وفاق جهانی با رفع استانداردهای دوگانه و ایجاد ضمانت های کارآمد، در بیشترین سطح ممکن به عینیت برساند.

سه. باز تدوین قرارداد اجتماعی که فراتر از نظم‌ملت-دولت، روابط میان دولت‌ها، شرکت‌های چندملیتی، و سازمان‌های بین‌المللی را تنظیم کند.

چهار. باز تدوین قرارداد اجتماعی که مدیریت فناوری‌های نوین با سازوکارهایی که حقوق کاربران را تضمین و از سوءاستفاده‌های سیستماتیک و‌پیچیده جلوگیری کند.

پنج. باز تدوین قرارداد اجتماعی که گسترش عدالت جهانی با تمرکز بر شکاف‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی را هدف قرار دهد و بتواند به گسترش صلح‌پایدار و نجات کره زمین از نابودی کمک موثر کند.

از توجه شما سپاسگزارم.

https://r-gholami.ir/?p=3654