پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
جنابعالي اهميت و ضرورت شكل گيري اقتصاد مقاومتي را چگونه توصيف ميكنيد؟
شما ميدانيد كه كشور ما از همان سالهاي نخست پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، همواره در معرض انواع تحريمهاي ظالمانه بوده است. گناه مردم ايران اين است كه ميخواهند از اسارت و بردگي دول غربي و در رأس آنها ايالات متحده خارج شوند و به استقلال برسند. ميخواهند از به يغما بردن ثروتهاي ملي توسط دزدان بينالمللي جلوگيري كنند و خودشان براي سرنوشت كشور تصميمگير باشند. از طرف ديگر، پيشرفت حقيقي و پاينده، يكي از آرمانهاي بزرگ ملت انقلابي ايران است. در حقيقت، ما ميخواهيم به هر قيمتي كه شده، به قلههاي پيشرفت البته با شاخصهاي اسلامي-ايراني دست پيدا كنيم و جامعهاي كه مردم ايران سزاوارش هستند را بسازيم. همهی اينها موجب ميشود كه راهي را پيدا كنيم كه با اتكاء بالا به ظرفيتهاي كمنظير داخلي و مشاركت حداکثری مردم، اقتصاد ايران را شكوفا نماييم. اين راه، اقتصاد مقاومتي است. البته اقتصاد مقاومتي فقط مختص دوران فشار و تحريمهاي مستبدانه نيست. اقتصاد مقاومتي، در همهی اعصار به اقتصاد ايران كمك جدي ميكند و ريشههاي آن را مستحكم ميسازد، لكن در دوران تحريم، بهترين نسخه براي خنثيسازي تحريمها محسوب ميشود. من از اقتصاد مقاومتي كه ابتكار هوشمندانهی رهبر بزرگوارمان است، به مقدمهی انقلاب اقتصادي تعبير ميكنم. چرا كه بسياري از مختصات يك انقلاب اقتصادي در اقتصاد مقاومتي موجود است. احساس ميشود، نظام اسلامي در خيلي از عرصهها موفق بوده است لكن در عرصهی اقتصاد هنوز توفيق لازم را به دست نياورده و اقتضاي چنين توفيقي، شكلگيري يك انقلاب بزرگ اقتصادي است.
لازمهی تحقق اقتصاد مقاومتي چیست؟
مهمترين لازمهی شكلگيري اقتصاد مقاومتي، اعتماد به نفس ملي و خودباوري است. خودباوري يعني اينكه عميقاً به توانايي خودمان باور داشته باشيم و نگاهمان را از بيگانه قطع كنيم. غربيها بيش از يك سده است كه ميخواهند با گرفتن خودباوري از جوانان ايراني، ما را در همه چيز به خودشان وابسته كنند. سپس ادعا کردند که مقتضاي پيشرفت، غربي شدن است و شما بدون سجدهی مداوم به غرب، هيچگاه به توسعه و پيشرفت نخواهيد رسيد! البته توسعهاي كه غربيها به كشورهاي به اصطلاح، جهان سومي ميدهند جز يكسري ظواهر پوچ نيست. مگر الآن به بعضي كشورهاي حاشيهی خليج فارس ميتوان گفت كشورهاي پيشرفته؟! آنها با تقديم منابع خود به غرب، آن هم به ثمن بخس، يكسري ظواهر و كالاهاي لوكس غربي را به كشورشان ميآورند كه معناي آن، زدن لعاب پيشرفت بر روي مخروبههايشان است. غربيها در دوران سياه پهلوي، همين كار را با ما كردند؛ در اين دوران، با جوانان ايراني به قدري تحقيرآميز برخورد شده بود تا فكر توليد يك سوزن ساده خياطي را هم از ذهنشان خارج كنند، اما نهضت امام (ره) و انقلاب اسلامي آمد تا به اين حقارتها و ذلتها پايان دهد. انقلاب اسلامي ميگويد: اي جوان ايراني! تواناييهاي منحصربهفرد خود و كشورت را بشناس و براي آباداني ايران بپاخيز. انقلاب ميگويد:
گدايي از غرب بس است؛ بياييم روي پاي خودمان بايستيم و با تكيه بر ظرفيتهاي داخلي، كشورمان را به خوداتكايي برسانيم.
انقلاب اسلامي ميگويد: اي جوان ايراني! تواناييهاي منحصربهفرد خود و كشورت را بشناس و براي آباداني ايران بپاخيز. انقلاب ميگويد:
گدايي از غرب بس است؛ بياييم روي پاي خودمان بايستيم و با تكيه بر ظرفيتهاي داخلي، كشورمان را به خوداتكايي برسانيم.
برخی معتقدند، خودكفايي ديگر يك ارزش نيست .نظر جنابعالي در اين زمينه چيست؟
اين سخن، انسان را ياد سخن مضحك و جاهلانهاي مياندازد كه غربيها آن را در دهان سران رژيم فاسد پهلوي و روشنفكر نماها گذاشته بودند و آن اين بود كه ما، ملت شريف و متمكني هستيم. نفت داريم. پس چرا بايد به دنبال كارهاي سخت باشيم؟ بگذاريم غربيها كارهاي سخت را بكنند و ما با پولي كه داريم، از حاصل كار آنها استفاده كنيم! مسخرهتر از اين سخن وجود ندارد. خوب باید پرسید اولاً؛ ما تا كي نفت داريم؟ تا ابد؟ ثانياً؛ اگر روزي غربيها به هر دليل واهي نخواستند كالاها و فناوريهايشان را به ما بدهند و تحريممان كردند، يا خواستند در ازاي تحويل كالاهايشان و يا تحقق خواستههاي نامشروع شان، شرف ما را لگدمال كنند، آن وقت چه بايد كرد؟! از اين گذشته، ما امروز نميگوييم خودكفايي؛ ميگوييم خوداتكايي. اين دو با هم فرق دارند. خوداتكايي به اين معنا نيست كه همه چيز را صرف نظر از بعد اقتصادي، در داخل کشور توليد كنيم؛ بلكه معنايش اين است كه قدرت توليد و مهياسازي نيازهاي اساسي و استراتژيك كشور را داشته باشيم تا كسي نتواند ما را تحت فشار قرار دهد. مثلاً بعضيها ميگويند شما وقتي ميتوانيد بيدردسر سوخت راكتورهاي هستهاي خود را از خارج بخريد، چرا به خودتان زحمت توليد سوخت را ميدهيد؟ در پاسخ ميگوييم، آمديم نخواستند به ما سوخت بفروشند يا در قبال فروش سوخت از كشور، مطالبات نامعقولي داشتند؛ در اين صورت، يا بايد راكتورهايمان را تعطيل كنيم و يا به خواستههاي نامعقولشان جواب مثبت بدهيم. درباره بنزين هم ميتوان مثال زد. جالب است كه در سالهاي گذشته، غربيها هم درباره سوخت هستهاي و هم بنزين چنين رفتاري را ما داشتند.
اگر بخواهيد چند شاخصهی اصلي براي اقتصاد مقاومتي ذكر کنید، اين شاخصها كدام خواهند بود؟
استفادهی بهينه از منابع اوليه، تجديد پذير كردن بخشي از منابع و در نتيجه كاهش جدي هدر رفت آنها، شناسايي و تمركزبخشي توليدات بر روي بسترهاي مساعد متناسب با اقتضائات بومي، ارتقاء توليد دانشبنيان و كيفي و جهتدهی سرمايهها در اين مسير، افزايش صادرات و كاهش واردات و از همه مهمتر، جلوگيري از رباخواري سيستمي و چرخش صحيح پول در رگهاي كل جامعه، از مواردي است كه ميتوانم به آن اشاره كنم، هرچند جزئيات را بايد اقتصاددانهاي معتقد به اقتصاد مقاومتي بيان كنند.
چه رابطهای بين اقتصاد مقاومتي و اقتصاد اسلامي ميتوان برقرار كرد؟
يكي از مهمترين بنيادهاي اقتصاد اسلامي بر اين آيه شريفه استوار است كه ميفرمايد: وَلَن يَجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا. پس طبيعي است اقتصاد اسلامي، مروّج اصل خوداتكايي است. هم در توليد و هم در تجارت. البته تاكيد ميكنم كه مسلمانان هيچ مشكلي با داد وستد بينالمللي ندارند و حاضرند در آن نقش پيشتاز نيز داشته باشند. لكن يك شرط مهم دارند و آن، ظالمانه نبودن سيستم داد و ستد بينالمللي و حفظ امنيت و عزت اسلامي است. مثلاً امروز بعضي اصرار دارند هر طور كه شده ايران را در ذيل سازمان تجارت جهاني قرار دهند؛ در حالي كه براي عقلا پوشيده نيست كه عضويت در اين سازمان يعني پذيرفتن سلطه بيگانگان و تبديل كردن كشور به بازار انحصاري كشورهاي غربي. بله، ظاهراً ميخواهند رقابت اقتصادي به راه بيندازند اما برنده و بازندهی اين رقابت از قبل مشخص شده است! البته اين اصل يعني اصل ردّ سلطهی بيگانگان، در مصرف هم جريان دارد؛ يعني اگر مسلمانان بدانند عدم مصرف كالاي داخلي، مساوي با سلطهی كفار است، واجب است فقط از كالاي داخلي استفاده كنند. يكي ديگر از بنيانهاي اقتصاد اسلامي، حرمت اسراف است و طبيعي است اسراف در منابع اوليه حرمت شديدتري دارد. يكي ديگر، حرمت تبذير است. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِين. تضييع منابع و اموال به هر دليلي، در اسلام ممنوع است و قرآن ضايعكنندگان را برادران شيطان ميخواند تا قبح عمل كاملاً روشن شود. يكي ديگر از بنيانهاي اقتصاد اسلامي، تلاش است. وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى. براي انسان هيچ بهرهاي جز سعي و كوشش او نيست. پس تلاش و مجاهدت، مهمترين سرمايهی انسان است و آدمي بدون آن هيچ است. بنابراين، انسان نميتواند با بيكارگي و راحتطلبي توقع سعادت دنيوي و اخروي را داشته باشد. يكي ديگر، حرمت متمركز شدن سرمايه در دست افراد خاص است. چه خودشان اينكار را بكنند و چه دولت بواسطهی بانكها و غيره اين كار را بكند؛ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ. اسلام ميخواهد سرمايه دست كل مردم چرخش آزاد داشته باشد و عدهاي گردن كلفت، سرمايهي جامعهی اسلامي را قبضه نكنند. يكي ديگر، حرمت شديد ربا و رباخواري است. فرقي نميكند به نام بانكداري اسلامي رباخواري را راه بيندازيم يا به هر نام ديگري! رباخواري جنگ با خداست و از این طریق ثروت در جامعه هيچ رشدي نه از بُعد مادي و نه از بعد معنوي نميكند. وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ. نقطهی مقابل ربا قرضالحسنه است كه سرمایه را در جامعهی اسلامي رشد ميدهد. وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ. بنيان ديگر كه اساس همه چيز است و يكي از مهمترين اهداف از بعثت انبياست، عدالت است. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط. در جامعهی اسلامي، ويژه خواري ضد عدالت است. در جامعهی اسلامي، مسامحه در برابر مفسدين اقتصادي و باز گذاشتن راه براي فساد اقتصادي، ضد عدالت است. در جامعهی اسلامي، دو قسمت شدن جامعه به برخوردار و عدم برخوردار، ضد عدالت است. در جامعهی اسلامي هر كسي بايد بتواند بر حسب شايستگيهايي كه دارد، رشد كند. مطالب فراوان ديگري است كه جاي طرح آن در بحث مختصر حاضر نمیگنجد. پس نتیجه میگیریم كه در جامعهی اسلامي اقتصاد مقاومتي، از بطن اقتصاد اسلامي متولد میشود.
فرقی نمیکند به نام بانکداری اسلامی رباخواری را راه بیندازیم یا به هر نام دیگری! رباخواری جنگ با خداست و مال در جامعه به این وسیله هیچ رشدی نه از بُعد مادی و نه از بعد معنوی نمیکند. وَمَا آتَیتُم مِّن رِّبًا لِّیرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یرْبُو عِندَ اللَّهِ. نقطه مقابل ربا قرضالحسنه است که مال را در جامعه اسلامی رشد میدهد. وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کرِیمٌ.
آيا امروز كشور ما از نظريهها و الگويهاي اقتصاد مقاومتي بهرهاي دارد؟
منابع يا اصول موجود است. اما هنوز اين منابع و اصول، به نظريههاي قوي و پاسخگو تبديل نشده است. ما به يك جريان پرتوان نظريهپردازي نياز داريم تا اقتصاد مقاومتي را در ذيل اقتصاد اسلامي به تكامل تئوريك برساند. بعضي دوستان اهميت مباحث نظري را ناديده ميگيرند و معتقدند به جاي بحثهاي نظري كم ثمر، زودتر وارد بحثهاي كاربردي بشويم؛ اين در حالي است كه بحثهاي كاربردي، روي پايههاي نظري قرار ميگيرد و تا پرسشها و خلأهاي نظري هست، بحثهاي كاربردي قرارگاه درستي ندارد. با اين وجود، بنده اين را تأكيد ميكنم كه در كنار مباحث ضروري نظري، نيازمند مباحث عملياتي هستيم. چراكه جامعهی ما نميتواند متوقف بماند، بايد كاري كرد و شرايط را عملاً بر اساس قدر متيقنها، تغيير داد.
اگر قرار باشد براي تحقق اقتصاد مقاومتي فهرستي از اقدامات فرهنگي پيشيني يا همزمان ارائه شود، اين فهرست چه مواردی را شامل میشود؟
به نظر من، بدون كار فرهنگي حساب شده نميتوان اقتصاد مقاومتي را محقق كرد. در كشور ما همچنان براي تقويت خوباوري بايد كار فرهنگي كرد. هنوز دستهايي مشغول گرفتن اعتماد به نفس ملي از جوانان ايراني است. از سوي ديگر، در ميان مردم ما، اسراف منابع، تا حد زيادي قبح خود را از دست داده است. خوب، بايد چه كار كرد؟آیا به جز يك حركت هدفمند فرهنگي براي برگرداندن قبح اسراف كار ديگري مؤثر خواهد بود؟ البته بله، بايد ابزار صرفهجويي را هم بوجود آورد، لكن اگر فرهنگ صرفهجويي نباشد، ابزارها هم بلا استفاده خواهد ماند. از طرف ديگر، ما امروز با رونق كارهاي كاذب نظير دلالي و انتقال سرمايهها از توليد و اشتغالزايي به سمت دلالي گرایش پیدا کردهایم. تصور نكنيم منشاء اين قضيه فقط كمثباتي اقتصادي است؛ خير، يكي از دلايلش، تنبلي اجتماعي است. خوب! آيا به جز فعاليت فرهنگي هوشمندانه، كار ديگري براي برطرف نمودن تنبلي اجتماعي و تشويق کار مولّد ميتوانيم بكنيم؟ يكي ديگر از گرفتاريها، مصرفگرايي و لوكسگرايي است. چرا در يك كشوري كه تا اين حد مشكل اقتصادي است، اين همه اتومبيل لوكس چندصد ميليوني وارد شده است؟ آيا ريشه، قضيه ی فرهنگي نيست؟ يكي ديگر، گرايش اكثريت به خريد كالاهاي خارجي خصوصاً غربي و كم ارزش شمردن كالاهاي ايرانی است. اين در حالي است كه به بركت انقلاب، امروز خيلي از كالاهاي ايراني، با مشابه خارجياش برابري ميكند يا برتر است. ريشهی اين گرايش را ميتوان غيرفرهنگي دانست؟ بنابراين، ما براي اجرای اقتصاد مقاومتي چارهاي جز يك سرمايهگذاري درازمدت فرهنگي نداريم و سؤال این است كه چرا شوراي عالي انقلاب فرهنگي نسبت به اين موضوع حياتي تا اين حد بيتفاوت است؟ چرا دولتِ بيخبر از فرهنگ، هر سال بودجهی فرهنگي را كاهش ميدهد؟ و چرا بودجهی فرهنگي دستگاههاي دولتي به جاي تمركز بر اين امور، بر روي پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي اقليت غربزده در سينما، تئاتر و موسيقي و غيره متمركز شده است؟ چرا به جاي اين فيلمهاي پوچ، دربارهی نيازهاي اقتصاد مقاومتي نظير ارتقاء خودباوري فيلم ساخته نميشود؟
جنابعالي عملكرد دولت يازدهم در اجراي سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ارزيابي مثبتي ندارم. بعيد ميدانم دولت يازدهم اعتقادي به اقتصاد مقاومتي داشته باشد چرا كه عملكرد آن عمدتاً خلاف مسير اقتصاد مقاومتي است. ببينيد، از ابتدايي كه اين دولت به روي كار آمده، تمام انرژي خود را صرف مذاكره با ١+٥ براي رفع تحريمها كرده و حتي مردم را هم در امور اقتصادي به اين قضيه شرطي كرده. لكن هيچ نتيجهاي هم از مذاكرات نگرفته است! از اول هم معلوم بود اين تلاشها کم فايده است و غربيها فقط به محروم شدن كامل ايران از انرژي صلح آميز هستهاي رضايت ميدهند. اين را صراحتاً عرض ميكنم كه محال است دولت جناب آقاي روحاني بدون زير پا گذاشتن آشكار يا پنهان خطوط قرمز، با غربيها بر سر كاهش تحريمها به توافق «خوب» برسد. لذا از الآن دربارهی لزوم ترجيح منافع بر اصول و آرمانها سخن ميگويد! البته ما با مذاكره و ديپلماسيِ غيرتمندانه مخالف نيستيم، لكن اگر دولت يازدهم در اين دو سال، كمي هم به فكر اقتصاد مقاومتي بود، اوضاع معيشت مردم تا اين حد بد نميشد. از طرف ديگر، هم اكنون پيشرفت علمي كه يكي از تكيهگاههاي اصلي اقتصاد مقاومتي است در چه وضعي است؟ چه اتفاقي افتاده كه در اين دو سال مطابق با آمارهاي رسمي، رتبهی علمي كشور افول كرده است؟ چرا بدون هرگونه توضيح قانع كنندهاي، سازمان فضايي كه نمادي از پيشرفت به حساب ميآمد، تعطيل شد و سپس به وزارت ارتباطات منتقل گردید؟! موضوع ديگري كه گواهي بر بياعتقادي اين دولت به اقتصاد مقاومتي است، و اتفاقي كه عرض كردم نيز بيارتباط با اين ماجرا نيست، بيرون كشيدن ميرزا ملكمخانهاي عصر قجري از قبر و حرف درآوردن دوباره آنان است! جالب است كسي كه امروز نقش روشنفكران قجري را بازي ميكند و ميگويد از فرق سر تا نوك پا بايد فرنگي شد، مشاور رئيس جمهور محترم است و ظاهرا ارج و قرب زيادي هم دارد. بنده يك عنصر جناحي نيستم تا اين حرفها را براي كوبيدن دولت بگويم. بنده يك كارشناس فرهنگيام كه نميتواند از كنار واقعيتها به راحتي عبور كند. لذا خوشحال ميشوم عكس اين چيزها را در دولت فعلي ببينم و از آن تمجيد كنم.
اگر دولت فعلي يا آينده به اقتصاد مقاومتي معتقد باشد، انتظار ميرود براي تحقق اقتصاد مقاومتي چه كارهايي را در دستور كار خود قرار دهد؟
اول از همه، بايد با تشكيل يك مجمع نخبگانی از بين نخبگاني كه به اقتصاد مقاومتي باور دارند، از دل سياستهاي كلي نظام، يك نقشهی راه براي اقتصاد مقاومتي تهيه گردد. نخبگان را بايد در تصميمسازيها دخالت داد. نميتوان در اتاقهاي دربسته نشست و براي ٢٠ سال اقتصاد كشور بايد و نبايد تعيين كرد. دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي بايد در اين زمينه نظر بدهند و يك نقشهی راه عالمانه و پخته تهيه شود. دوم، بايد برنامه كوتاهمدت و بلندمدت داشت. بدون برنامهريزي واقعگرايانه نميتوان كارها را جلو برد. و سوم اينكه، بايد شجاعانه و با پرداخت هزينهي كارهاي بزرگ، برنامه را گام به گام پيش برد. مهمترين نياز، مشاركتدادن حداكثري مردم و بخش غيردولتي است. از دل اقتصاد دولت-محور نميتوان به اقتصاد مقاومتي دست يافت؛ با نمايش اقتصاد مردمي هم توفيقي حاصل نميشود. جوهر سياستهاي اصل ٤٤ بايد درك و سپس اجرا شود.
_________________________________
منتشر شده در ویژه نامه اقتصادی / فصلنامه پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا
بهمن 1393