نگاهی به امتیازات فرهنگ و تمدن شرقی

متن سخنراني دکتر رضا غلامی در دانشگاه آبای شهر آلماتی قزاقستان

مورخ ۱ آبان ۱۴۰۲ مصادف با ۲۳ اکتبر ۲۰۲۳

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض میکنم حضور استادان و دانشجویان محترم دانشگاه آبای در کشور دوست و برادر قزاقستان. به طور ویژه از جناب پروفسور قبیت، رئیس دانشکده تاریخ این دانشگاه تشکر می کنم. خیلی خوشحالم که اینجا هستم. موضوع سخن من نگاهی به امتیازات فرهنگ و تمدن شرقی است.

ما شرقیان معمولاً به فرهنگ و تمدن شرقی خودمان افتخار می کنیم. این به این معنا نیست که فرهنگ و تمدن شرق ضعف ها و معایبی ندارد؛ همچنین به این معنا نیست که ما از بهره‌گیری گزینش شده از فرهنگ و تمدن غربی بی‌نیاز هستیم، بلکه به این معناست که فرهنگ و تمدن شرق دارای ویژگی های منحصربفرد و روح بخشی است که قرن های متمادی است نه تنها تکیه زدن به نقاط قوت و مزایای فراوان آن برای شرقی ها آورده های نیکویی در زندگی فردی و اجتماعی داشته است، بلکه این مختصات که مجموع آن همچنان جنبه های رازآلود خود را حفظ کرده است، نظر خیلی ها در دنیا من جمله نخبگان غربی ها را به خود جلب کرده است.

می دانید، فرهنگ شرق که به عنوان تمدن شرق نیز شناخته می شود، اصطلاحی است برای میراث فرهنگی مختلف از بینش و نگرش به هستی و انسان تا نظام های دینی و اعتقادی، از هنجارهای اجتماعی تا ارزش های اخلاقی، از آداب و رسوم سنتی، تا نظام های فرهنگی به ویژه هنر، معماری و ادبیات و همچنین مصنوعات و فناوری های جهان شرق.

با آنکه من معتقدم روح فرهنگ و تمدن شرقی می تواند به طور نسبی واحد و به تبع آن فراگیر تلقی شود و این روح نسبتاًٌ واحد، اشتراکاتی را در سنت ها و فرهنگ های مردمان شرق پدید آورده است اما مسلماً نمی توان «فرهنگ شرقی» را در همه ابعاد و جزئیات مشترک و فراگیر تلقی کرد چرا ملت های مختلف در شرق آسیا، آسیای جنوب شرقی یا آسیای جنوبی، وهمچنین ترکیبی از این مناطق، هر یک در فرهنگ و تمدن، از سبک های متنوع و متکثری برخوردارند.

در ادامه مایلم به صورت مختصر به برخی از ویژگی های مشترک فرهنگ‌ها و تمدن های شرقی اشاره کنم :

 

یکم. زنده بودن سنت در شرق

 شرقیان نسبت به سایر مردم جهان از جمله مردم غرب از جهات گوناگون به مراتب سنتی تر و محافظه‌کار ترند. شاید بتوان گفت که عمده مسیرهای ارتباطی میان ملت های شرقی ای که به همچنان به سنت های خود تکیه دارند، آشکارا یا پنهان از سنت شرقی سرچشمه می گیرد.

یکی از ویژگی های مهم در سنت شرقی که نقش بسیار سازنده ای برای فرد و جامعه دارد، گرایش شدید به حریم‌گرایی و آداب‌دانی در سنت شرقی است.

حریم گرایی یعنی وجود یک سیستم درونی برای اجتناب خودجوش از آنچه بر جسب نظام های هنجاری و اخلاقی مختلف در شرق، اندیشه، گفتار یا رفتار قبیح و زشت تلقی می شود. اعم از آنکه عقل فطری این فکر، گفتار، رفتار را قبیج تلقی کنند یا عقول جمعی چنین برداشتی از قباحت چنین اندیشه ها، گفتارها و رفتارهایی داشته باشند. هرچند سطحی از حریم گرایی در همه انسان ها به صورت ذاتی وجود دارد، اما توجه خاص به حریم و تربیت سنتی انسان ها از کودکی نسبت به حریم داری و تبدیل آن به آداب فردی و اجتماعی، از ویژگی های بارز سنت شرقی است.

عنصر مهم دیگر در سنت شرقی کرامت و حتی تقدس خانواده به عنوان سلول بنیادی جامعه و مهد تربیت و رشد مادی و معنوی انسان هاست. در سنت شرقی، خانواده از ارزش فوق العاده ای برخوردار است و صیانت از آن به مثابه یک تابو، جزء اصول مسلم زندگی بسیاری از کسانی است که به سنت شرقی التزام دارند. اهمیت همسرگزینی مبتنی بر عشق حقیقی، پایبندی به ارزش های زندگیِ مشترک، وفاداری همسران به همدیگر تا پایان عمر، ارزش فرزندآوری و نقش تکوینی آن در بهبود زندگی، احترام و حتی فراتر از آن تعظیم والدین، وابستگی فرزندان به والدین و بالعکس تا پایان عمر و همچنین ارتباطات خانوادگی تنگاتنگ و پویا از مولفه های اصلی کرامت و تقدس خانواده در منظر سنت شرقی محسوب می شود.

سومین عنصری که در باب سنت شرقی باید به آن اشاره کنم، گرایش شدید به جامعه گرایی در سنت شرقی است. واقعیت این است که فرهنگ‌های شرقی تاکید بیشتری بر ارتباط، تعاون، هم افزایی و هماهنگی و فراتر از آن همبستگی جمعی ( حتی با مفاهیمی نظیر برادری ) بر اساس هویت واحد دارند، در حالی که بسیاری از فرهنگ‌های غربی تأکید بیشتری بر فردگرایی مبتنی بر تکثرگرایی دارند. همین توجه وافر به جامعه گرایی در شرق با ویژگی هایی که برای آن ذکر شد، علاوه بر  شرایطی که به نحو بالقوه برای ظهور انواع ناسیونالیسم در میان ملت- دولت های شرقی در جهان مدرن فراهم کرده است، زمینه شکل گیری سهل تر مقاومت بر برابر مشکلات و بحران های اجتماعی را نیز مهیا کرده است.  همچنین در سنت های شرقی، توجه به جامعه گرایی، هم مطالبه عدالت اجتماعی را جدی تر ساخته و هم زمینه را برای شکل گیری آن فراهم تر از سایر جوامع ساخته است.

عنصر بعدی در سنت شرقی، گرایش شدید به خیرخواهی در زندگی اجتماعی است. خیرخواهی که می توان ریشه آن را در ذات و عواطف ذاتی انسان ها جستجو کرد، پدیده ای است که انسان شرقی از دوران کودکی در اثر تربیت های سنتی و تقویت عواطف در خانواده و نهادهای اجتماعی، با آن خو می گیرد و به جزئی لاینفک شخصیت بسیاری از انسانهای سنت گرای شرقی بدل می شود. خیرخواهی یعنی عبور از خودخواهی ها، فردگرایی ها و منفعت طلبی های افراطی و توجه فکری و عملی به برخورداری دیگران به خیر و هر آن چیزی است که برای زندگی فرد می تواند آورده نیکی در پی داشته باشد. خود خیرخواهی یکی از عوامل کلیدی در تعاون و انسجام اجتماعی محسوب می شود. عنصر خیرخواهی در سنت شرقی به اندازه ای قوی است که خود را در مواجهه با دیگری یعنی غیرشرقی ها به مثابه عضوی از جامعه انسانی نیز نشان می دهد.

عنصر بعدی در سنت شرقی اسطوره گرایی است. اسطوره ها که فهم و رمزگشایی هر یک از آنها نیازمند مطالعات گسترده در زمینه های تاریخ، محیط جغرافیایی، اعتقادات دینی و مذهبی، جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی است، در سنت شرقی از اهمیت ذهنی و عینی فراوانی برخوردارند. اسطوره ها در شرق که خیلی از نمادها و بناهای یادبود به آنها اختصاص دارند، مولود پدیده های طبیعی، حیوانات، موجودات ماورایی و خیالی ( به ویژه آنچه در تاریخ باستانی ریشه دارد ) و دین و عقاید دینی است و این پدیده ها در خلق اسطوره ها در شرق همواره از نقش اساسی برخوردار بوده و به عنوان عاملی هویت بخش و قوه محرکه اجتماعی تبدیل شده اند. واقعیت این است که با گذشت هزاران سال از زندگی بشر و پیشرفت های مهم در زمینه های مختلف، هنوز نمادها و اسطوره ها بر زندگی انسان تاثیر گذارند. گرچه غرب مدرن خود را اسطوره ستیزی را یکی از مولفه های هویتی انسان و جامعه مدرن معرفی می کند اما نباید از نظر دور داشت که جوامع مدرن نیز اسطوره‌ها و تابوهای خاص خود را دارند.

دوم. اصالت ماوراء الطبیعه

ماوراءالطبیعه، که مولود باوری مستحکم مبتنی بر وجود جهانی فرای جهان مادی و محسوس و البته اصیل و تاثیرگذار است، لزوماً همه مناسبت ها و قوانین زندگی را وابسته به قوانین طبیعت قلمداد نمی کند. این روشن است که برخی از آنچه به عنوان اصول ماوراء الطبیعه در شرق خوانده می شود،  هنوز علم تجربی به ویژه قوانین فیزیک نتوانسته اند توجیهی برای آنها داشته باشند اما بنا به اصول خود علم مدرن، نفی مطلق آنها از سوی علم تجربی مدرن نیز ممکن نیست. فلسفه طبیعت‌گرا ( به عنوان نقطه مقابل فلسفه ماوراء الطبیعه ) بدون آنکه قادر به ارائه دلایل قطعی در زمینه باشد، ادعا می‌کند که همه پدیده‌ها بلا استثناء از نظر علمی قابل توضیح هستند و چیزی فراتر از جهان طبیعی وجود ندارد. با این حال باید توجه داشت که افراد جامعه بشری در طول هزاران سال تاریخ خود همواره دارای نوعی باورهای فراطبیعی یا مذهبی بوده‌اند و این باورها هرچند در مواردی با خرافات و موهومات مخلوط شده و به انحراف جوامع شرقی منجر شده است، اما آثار مثبت و سازنده ای  نیز در حیات فردی و اجتماعی آنها داشته است.

سوم. حکمت و معرفت

جدای از آنکه شرق را باید زادگاه و محل رشد و شکوفایی بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان بزرگ جهان همچون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، مولوی، سهروردی، ملاصدرا و غیره دانست، حکمت و معرفت جوشیده از درون انسان که در فرهنگ اسلامی از آن به «فطرت» تعبیر می شود، چیزی است که فرهنگ و تمدن شرقی را از سایر فرهنگ ها و تمدن های بشری متمایز کرده است. حکمت خسروانی در ایران باستان که بر فلسفه در یونان تقدم تاریخی دارد، یا فرهنگ کنفوسیوس در چین که لبریز از معارف حکمی و سازنده است و جزو کهن ترین حکمت نامه‌های بشری محسوب می شود و به طور کل، ظهور انواع مکاتب حکمی و شبه عرفانی در شرق آنقدر گسترده و متنوع است که ماحصل آن به امری غیرقابل شمارش تبدیل شده است. یکی از جلوه‌گاه های مهم حکمت و عرفان شرقی که مایلم به آن تصریح کنم، گنجینه های ادبی شرق است که باید از آن به عجایب حِکمی و معرفتی شرق تعبیر کرد. مثنوی مولانا جلال الدین بلخی به همراه دیوان شمس و سایر آثار او بدون تردید، از شاهکارهای ادبی جهان در ساحت حکمت و عرفان محسوب می شود. علاوه بر مولانا، آثار سعدی، حافظ و فردوسی نیز از دیگر شاهکارهای ادبی ای است که هنوز اثری در جهان به پای آنها نرسیده است.

چهارم. معنویت‌ و تعالی

شرق همواره مهد تولد و رشد بزرگ ترین و پرطرفدارترین ادیان جهان بوده است. از ادیان الهی همچون زرتشت و به ویژه ادیان الهیِ ابراهیمی یعنی مسیحیت، یهود و اسلام، تا مکاتب شبهه الهی یعنی هندوئیسم و بودیسم، همگی متعلق به جهان شرق هستند و از جهان شرق به اقصی نقاط جهان تسری یافته اند. نکته جالب اینکه با وجود جریان دین ستیزی که از دوران مدرن به بعد در سطح بسیار وسیعی در جهان آغاز شده است و در این عصر به نحو بی‌سابقه‌ای ادیان در معرض هجمه های فکری و علمی قرار گرفته اند، هنوز این ادیان زنده اند و بخش مهمی از زندگی فردی و حتی اجتماعی انسان ها در کل جهان خصوصاً شرق را تحت تاثیر خود قرار داده اند. ادیان در شرق در چند کارکرد با همدیگر مشترکند : در معرفی خالق هستی، در معرفی رب جهان که البته گاه ظهورات گوناگون می یابد، در معرفی مبداء و معاد و جهان، در معرفی روح، در معرفی دنیای پس از مرگ، در تعریف سعادت حقیقی و ارائه قوانینی برای رسیدن به آن و همچنین در ترویج اخلاق و نیک‌ ورزی. در این میان، نمی توان از یک سو، عظمت تعالیم اسلامی و نگاه مترقیِ اجتماعی آن، و از سوی دیگر، جمعیت بالای مسلمانان در کشورهای مهم شرقی را نادیده گرفت.

پنج. هنر و معماری تعالی‌جو

 سبک های هنری منحصر بفرد در شرق و به تبع آن معماری خاص و ممتاز شرقی که قطعاً متأثر از سنت های شرقی به ویژه نگاه تعالی جوی انسان شرقی است، یکی دیگر از ویژگی های افتخارآمیز شرق محسوب می شود. هنر و معماری شرقی از یک سو به دلیل طراحی های پیچیده، رنگ های زنده و توجه به جزئیات شناخته شده است و از سوی دیگر، به مثابه هنر معماری ای شناخته می شود که نه تنها حریم نگری بلکه اخلاق و تعالی جویی در آن ظهور و بروز دارد. بعضی از کارشناسان معتقدند هنر و معماری در شرق متأثر از جهان بینی شرقی در بسیاری موارد نه تنها رو به سوی آسمان دارد بلکه در تاکید بر مبداء و معاد اصرار دارد. در حال حاضر، می توان هنر و معماری به کار رفته در بسیاری از مساجد، معبدها، بازارها، کاخ ها و کاروانسراها و غیره در کشورهای گوناگون شرقی را مرتبط با روح فرهنگ و تمدن شرق دانست که در مواردی مانند تاج محل در هند به یکی از عجایب معماری جهان مشهور شده اند.

شش. گرایش به ارتباط و تعامل

یکی از ویژگی های مهم فرهنگ و تمدن شرق، میل به حقیقت جویی در آن است. این میل به حقیقت جویی در شرق موجب گردیده تا آغوش خیلی از ملت های شرقی به سوی فرهنگ ها و تمدن های دیگر باز بوده و نه تنها زمینه برای ارتباط و تعامل مثبت و سازنده فراهم باشد، بلکه فرهنگ و تمدن شرقی از نقاط قوت سایر فرهنگ و تمدن ها بهره ببرد. البته در برخی سده های پیشین، رویکردهای استعماری و نو استعماری غرب موجب گردیده تا گاهی تحمیل جایگزین ارتباط و تعامل خودجوش شود که مقاومت هایی از جانب شرق در باب تحمیل فرهنگ و سبک زندگی غرب به ملت های شرقی و کم رنگ سازی سنت های شرقی نیز شکل گرفته است.

 

هفت. صلح دوستی و زندگی مسالمت آمیز

طبیعی است که شرق نیز در تاریخ خود جنگ های بزرگ و خانمانسوز را تجربه کرده است اما مطمئناً مولود و شروع کننده جنگ های عظیم جهانی چه در تاریخ کهن و چه در تاریخ معاصر را نمی توان شرق معرفی کرد. در این میان چند عنصر مهم در شرق موجب شده که شرقیان نه تنها در طول تاریخ بلکه هم اکنون نیز میل و گرایش شدیدی به صلح و زندگی مسالمت آمیز با همدیگر و سایر مردم جهان داشته باشند. یکم. حریم نگری، دوم. اخلاق، سوم. خیرخواهی و چهارم. دین داری. حتی می توان یکی از گرایشات اصلی ملت های معاصر در جهان امروز در روابط بین الملل را گرایش به خیرخواهی عمومی و کنار گذاشتن منفعت طلبی های غربی، سوق دادن جهان به سمت عدالت و به تبع آن، کنار زدن میلیتاریسم معرفی کرد چیزی که احساس می شود مدیریت جهان کوچک شده ما به آن نیاز مبرم دارد.

از توجه شما سپاسگزارم.

https://r-gholami.ir/?p=3348