نظام آموزش عالی همچنان در موضوع پیشرفت زنان با نقطه مطلوب فاصله دارد

متن سخنرانی دکتر رضا غلامی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم در افتتاحیه همایش آموزش عالی و پیشرفت زنان، تهران، ۴ دی ماه ۱۴۰۲،

پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی، تالار فارابی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می کنم خدمت حضار گرامی، اساتید گرامی و دانش پژوهان ارجمند. خدمت شما خیر مقدم عرض میکنم. جا دارد در بدو سخن از سرکار خانم دکتر  فلاحتی، مدیر محترم گروه مطالعات زنان این پژوهشگاه که با هدایت های سرکار خانم دکتر نصیری، مشاور محترم وزیر علوم این همایش مهم را برگزار کرده اند تشکر کنم. همچنین، از عزیزانی که با سخنرانی ها و مقالات خود بر غنای مباحث همایش می افزایند سپاسگزارم.

انقلاب اسلامی با این اندیشه مرکزی به پیروزی رسید و به پیش رفت که زن جنس درجه ۲ نیست. زن، طفیلی مرد نیست. زن، فقط مادر و همسر نیست؛ زن، خدمتکار مرد نیست، زن ابزار هوسرانی مردان نیست، زن یک شخصیت کامل، شریف، پر ظرفیت و هم‌تراز مرد است که می تواند از جهت روحی به درجه‌‌ای همچون درجه والای حضرت فاطمه سلام الله علیها برسد که عالی ترین درجه معنوی بعد از پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع)، محسوب می‌شود.

همچنین در گفتمان انقلاب اسلامی، زن می تواند در سامان دادن به زندگی مدنی و سیاسی، با رعایت عفاف و حجاب، و با حفظ نقش حیاتی مادری، که دوام و بقاء هر اجتماعی به آن وابسته است، شانه به شانه مرد، در جامعه نقش آفرین باشد؛ بطوریکه می توان گفت هیچ منعی برای دست‌یابی زنان به مناصب و موقعیت‌های اجتماعی وجود ندارد.

امام خمینی در بیاناتشان مطالبی درباره نگاه انقلاب اسلامی به زن دارند که یادآوری آن ضروری است :

می گویند : «اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است.» (صحیفه امام ،ج ۳،ص ۳۷۰ )

در جای دیگر امام‌تاکید دارند : «اسلام زن را از قید اسارت مردها بیرون آورد و آنها را همردیف مردها قرار داده است.» (صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۷۰)

ایشان تصریح می کنند : «ما هرگز اجازه نمی دهیم تا زنان فقط شیئی برای مردان و آلت هوسرانی باشند.» (صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۲۹۴)

رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی بیان بسیار مهم و ظریفی در سال 1375 دارند که یادآوری آن را هم ضروری می دانم : رهبر انقلاب تاکید می کنند : «زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضای زمان است، آن خلأیی را که احساس میکند، آن وظیفه‌ای را که بر دوش خود حس میکند، انجام دهد. چنانچه دختری مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادی کند، یا در رشته‌های علمی کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهای سیاسی وارد شود، یا روزنامه‌نگار شود، برای او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعه‌ی اسلامی میدان برای زن و مرد باز است. شاهد بر این معنا، همه‌ی آثار اسلامی است که در این زمینه‌ها وجود دارد و همه‌ی تکالیف اسلامی است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعی برخوردار میکند.»

آنچه مهم است، در گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، مناصب در جامعه بر اساس شایسته‌سالاری توزیع می‌شود نه بر اساس جنسیت. البته طبیعی است شرایط فیزیولوژیکی زنان به نحوی است که بعضی مناصب و موقعیت ها برای زنان چندان مناسب و دلپذیر نیست اما تحولات عصری توام با برخی تحولات فیزیولوژیکی، موجب شده تا شرایط در همه زنان به یک نحو نباشد و بنابراین، عدم دلپذیری و مطلوبیت برخی مناصب و موقعیت‌ها برای زنان منطقاً قابل تعمیم نیست.

از چنین منظری، منطق شایسته‌سالاری،  از هر منطقی،  عادلانه تر است. اگر در خصوص یک منصب اجتماعی، زنی از مردی شایسته تر بود، حضور زن در آن منصب اجتماعی ضرورت می یابد و بر عکس، اگر مردی از زنی شایسته تر بود، حضور مرد در آن منصب الزامی میشود. به نظر من، تا زمانیکه بتوان باب عدالت را به روی زنان باز کرد، نباید موضوع حضور مردان و زنان در مناصب و موقعیت های اجتماعی را به نام‌ تبعیض مثبت سهمیه‌بندی کمّی کرد. تبعیض، مثبت و منفی ندارد و با چسباندن واژه مثبت نمی توان ذات سیاه تبعیض را سفید کرد.

وقتی چنین منطق عادلانه‌ای درباره مناصب و موقعیت های مهم حاکم باشد، به طریق اولی درباره مشاغل اجتماعیِ عادی نیز قابل طرح است. زنان مجبور نیستند مشاغل خاصی را داشته باشند. در نظام مردم سالاری دینی که آزادی یک رکن است، کسی نمی تواند شغل های خاصی را به زنان تحمیل کند. به ویژه مشاغلی که یا زنان را به نیروی درجه ۲ و ۳ تبدیل می‌کند یا در آن مشاغل، استفاده ابزاری از جسم زن آشکار یا پنهان نهادینه شده است. زنان باید بتوانند بنا به علایق و تمایلات خود آزادانه شغل مطلوبشان را انتخاب کنند و از درآمدی بر حسب استحقاق خود نه بر حسب جنسیت‌شان بهره‌مند باشند. با این حال، روشن است که شغل هایی که با شرایط فیزیولوژیکی زنان هماهنگ باشد، منعی برای ایفای نقش مادری آنها مانع ایجاد نکند، و به عفاف آنها لطمه‌ای وارد نسازد، برای عموم زنان دلپذیرتر است هر چند از حقوق مضاعف زنان در جامعه، تامین شرایطی است که زن بتواند بدون تحمل هرگونه فشار، در کنار اشتغال، به نقش مادری‌اش هم پرداخته و از عفاف خود نیز به خوبی صیانت کند.

البته نمی توان از آزادی های اجتماعیِ زنان صحبت کرد اما در عمل، فرصت های توانمندسازی را از زنان‌ گرفت. متاسفانه قرن های متمادی است، چه در جهان سنت و چه در جهان مدرن، به دلایلی واهی فرصت توانمندسازی از زنان سلب شده و سپس کم توانی زنان به بهانه‌ای برای به حاشیه کشیدن آنها از فعالیت اجتماعی در موقعیت های عالی شده است.

زمانی می توان حق زنان در زمینه حضور موثر اجتماعی را ادا کرد که پنجره‌های توانمندسازی را به روی آنها بسته نگاه نداشت. مثلاً تا زمانیکه میدان کارهای بزرگ به آنها داده نشود، زنان برای کارهای بزرگ توانا نمی شوند.

در این میان، یکی از کارکردهای اصلی آموزش عالی، تواناسازی زنان برای حضور اجتماعی موثر تر و همچنین انتخاب مشاغل و موقعیت های دلخواه آنهاست. البته همانطور که اشاره شد، توانمندسازی تنها از مسیر آموزش عالی حاصل نمی‌شود اما آموزش عالی نقش منحصربفردی در توانمندسازی زنان بر عهده دارد.

در اینجا، همان آزادی‌ای که در انتخاب مشاغل و موقعیت ها قائل هستیم، به طریق اولی،‌ همان آزادی را در آموزش عالی و در انتخاب رشته نیز قائل هستیم. البته در گفتمان انقلاب اسلامی، آزادی حضور زنان در دانشگاه، جزو بدیهیات است؛ اما مهم این است که این آزادی در انتخاب رشته های گوناگون و امکان تحصیل در همه مقاطع تحصیلی بسط می یابد.

شما می دانید، وقتی زنان می توانند در موقعیت های اجتماعی و در مشاغل موثر حضور اثربخش داشته باشند که فرصت رشد و ترقی و فرصت آزاد شدن ظرفیت ها و استعدادها از آنها گرفته نشود.

وقتی زنان از آموزش عالی محروم شوند، یا در پذیرش دانشجو و پذیرش عضو هیات علمی و استاد، زنان به عنصر درجه ۲ تبدیل شوند، چگونه می توان انتظار داشت زنان به حقوق خود که از اولین آن دست یابی به مشاغل دلخواه می باشد، دست پیدا کنند؟

ما در جهانی زندگی می کنیم که نه فقط سابقه طولانی محروم سازی زنان از تحصیل در رشته های گوناگون و در مقاطع عالی وجود دارد بلکه هنوز هم در نقاطی از دنیا چنین پدیده ناعادلانه‌ای مشاهده میشود؛ اما انقلاب اسلامی، در برابر این ظلم آشکار به زنان ایستاد و درهای دانشگاهها را به روی دختران در همه رشته ها و در همه مقاطع باز کرد. من امروز می توانم با افتخار ادعا کنم در نظام جذب و پذیرش دانشجو در ایران و در نظام جذب و پذیرش استاد سطح خوب و قابل رشدی از عدالت وجود دارد هر چند تردیدی نیست که فاصله ما با نقطه مطلوب کم نیست و لذا ممکن است در نظر و عمل اشکالاتی وجود داشته باشد که باید دقیق تر شناسایی و تجزیه و تحلیل شده و سپس برای رفع آنها مجدانه تلاش گردد.

در حال حاضر، خوشبختانه به شکل ملموسی، میزان حضور دختران و زنان در دانشگاه‌ها در همه مقاطع بیش از پسران و مردان است و الحمدلله دختران و زنان در کسب رتبه‌های درجه یک علمی، کمبود ملموسی ندارند.

گاهی اوقات در کشور ما، از ایده راه اندازی رشته های صرفا زنانه و سوق دادن دختران و زنان به سمت این رشته‌ها صحبت شده است اما با این ایده کسی چندان موافقت نکرده است. اینکه باید زنان متناسب با شرایط فیزیولوژیکی‌ای که دارند و یا بر حسب علایق و تمایلاتی که دارند رشته های بیشتر و متنوع‌تری برای انتخاب پیش رویشان باشد، ایده خوبی است اما ایده منحصرسازی تحصیل زنان در رشته‌های خاص یا اصطلاحاً رشته های زنانه، هم آزادی را در انتخاب رشته از دختران و زنان سلب می کند و هم باب عدالت در آموزش عالی را می بندد.

بعضی گسترش کمّی حضور دختران و زنان را نهایت عدالت گرایی تلقی می کنند اما خوب است توجه کنیم که افزایش تعداد دختران و زنان به تنهایی به معنای تحقق عدالت نیست بلکه جا دارد در فرم و کیفیت آموزش هم عدالت همانند مردان رعایت شود.

مساله دیگر، مشکلات اجتماعی، روانی، عاطفی و فیزیکی‌ای است که دختران و زنان در طول تحصیل در دانشگاهها با آن روبرو هستند. به ویژه مزاحمت های جنسی برای دختران و زنان از سوی دانشجویان پسر و مرد و حتی استادان مرد و کارکنان دانشگاه که باید برای کاهش جدی آن فکر اساسی بشود. به عبارت واضح تر، هیچ دانشجویی در حین تحصیل نباید احساس ترس و نا امنی بکند. هم فرهنگ و جوّ حاکم بر دانشگاه، هم ضوابط دانشگاهی و هم نوع حکمرانی آموزشی با باید به گونه‌ای باشد که دختران و زنان از هر گونه فشار یا مزاحمتی مصون باشند.

علاوه بر این، افزایش آگاهی‌ها درباره امور مربوط به معاشرت اجتماعی، امنیت اجتماعی و اخلاقی، مسائل جنسی،  نحوه تشکیل خانواده و حقوق اجتماعی دختران و زنان نباید در دانشگاه‌ها مغفول واقع شود.

من در خصوص آموزش مسائل جنسی موافق محدود سازی مطلق نیستم؛ اصل آموزش مسائل جنسی در شرایط بسیار بازی که در فضای مجازی و به تبع آن در جامعه شکل گرفته ضروری است، آنچیزی که باید در آموزش مسائل جنسی مراعات شود، عدم افتادن در مسیر سبک زندگی غربی و یا قرار گرفتن در مسیر عفت‌زدایی است.

کمک به رفع نیازهای دختران در موضوع ازدواج، موضوع دیگری است که به نظر می رسد باید بدون تنگ نظری برای آن فکر شود. امروز در کنار بالا رفتن سن ازدواج، دختران محروم از ازدواج هم کم نیستند لذا ایجاد برخی محدودیت‌ها، هر چند به کاهش بعضی آسیب های اجتماعی و فساد اخلاقی منجر میشود، اما احتمال دارد فرصت های ازدواج دختران را نیز بیشتر کاهش دهد. لااقل باید با برخی ابتکارات، مسیرهایی برای آشناسازی دختران و پسران به اصطلاح هم‌کفوّ در طول تحصیل به منظور ازدواج بوجود بیاید.

و اما نکته دیگر، یادآوری وظیفه دانشگاهها در توسعه بازار کار برای زنان دختران و فارغ التحصیلان دانشگاهی است. به بیان دیگر، همچنان که دانشگاهها کم و بیش به توسعه بازار کار دانشجویان‌ پسر خود می‌اندیشند، جا دارد به توسعه بازارهای کار مناسب برای فارغ التحصیلان دختر خود نیز بيانديشند. یعنی جوری نشود که درصد مهمی از حضور دختران و زنان در دانشگاه‌ها جنبه تزئینی و یا با هدف گرفتن مدرک باشد.

در پایان عرض می کنم، همه این ها، زمانی عینیت پیدا می کند که زنان و دختران اعتماد به نفس کافی داشته باشند و ضمن آشنایی با حقوق خود، رسیدن به موقعیت های عادلانه را دائماً و به طور جدی مطالبه کنند و خسته نشوند.

از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.

والسلام علیکم و رحمة الله

https://r-gholami.ir/?p=3423