پژوهشگر و مدرس فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
سخنان دکتر رضا غلامی، در جمع شماری از مدیران ارشد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۰ مردادماه ۱۴۰۲، حوزه ریاست کانون
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض احترام دارم خدمت شما عزیزان و از فرصتی که برایم به منظور حضور در جمع شما مدیران گرانقدر کانون فراهم شد، متشکرم.
من اهل تعارف و تملق نیستم و واقعاً حضور دکتر علامتی، به عنوان مدیری پر توان و خستگی ناپذیر و بهرهمند از سابقه آموزش و پرورشی مرتبط با فعالیتهای کانون را خوششانسی وزارت آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری تلقی میکنم.
به لطف الهی، تیم مدیریتی فعلی کانون تیم مدیریتی خوب و منسجمی است و این نیز برای تحول و پیشرفت کانون یک فرصت طلایی محسوب میشود.
کانون در سالهای گذشته متاسفانه حال و روز خوبی نداشت و افول و غروب آن برای بنده و امثال بنده به عنوان ناظران بیرونی، ملموس بود که من وارد توصیف و تحلیل آن نمیشوم. خوشبختانه در این دوره مدیریتی، این امید پدید آمده که زمینه زنده و اثربخش کردن مجدد کانون فراهم شود.
در این جلسه، قصد دارم خیلی فشرده به چند نکته مهم خدمتتان اشاره کنم :
نخست اینکه، جا دارد رویکرد ما به کودکان و نوجوانان کشور سه زاویه داشته باشد :
یک. کودکان و نوجوانان کشور، با هر طرز فکر و سلیقه و ظاهری، فرزندان ما هستند. همانطور که برای فرزندان خودمان احساس مسئولیت می کنیم و برایشان دل میسوزانیم، برای آنها هم باید احساس مسئولیت نموده و دل بسوزانیم. اگر با یک کودک و نوجوان که از رشد فرهنگی کافی برخوردار نیست و دچار آسیبهایی شده است، روبرو میشویم، حقیقتاً همان کاری را که برای فرزندان خودمان میکنیم برای آنها نیز بکنیم.”انا و علي ابوا هذه الأمة”، به همه مدیران نظام اسلامی صدق میکند. یعنی در اندیشه امامت، همه مدیران نظام اسلامی پدران و مادران امت هستند.
دو. کودکان و نوجوانان امروز کشور، آینده سازان کشور هستند با این ملاحظه که تحولات تکنولوژیک، شرایط زندگی فردی و اجتماعی را با تغییرات وسیع و عمیق روبرو خواهد کرد. بنابراین ماموریت کودکان و نوجوانان امروز در ساخت آینده به مراتب حساستر و سرنوشتساز تر است.
سه. بیشتر کودکان و نوجوانان کشور ما، دارای استعدادهای متراکم و نهفته هستند و ما باید به استعداد و قابلیت فوق العاده کودکان و نوجوانان باورمند باشیم. البته جنس این استعدادها فقط علمی نیست: استعدادها شامل فکری، فرهنگی، ادبی و هنری و غیره میشود.
دوم اینکه وظیفه اصلی کانون را می توان به سه ساحت تقسیم کرد :
یک. توسعه استعدادها ( یعنی بیشتر کودکان و نوجوانان استعداد دارند و اگر بسترسازی شود، مورد عنایت قرار بگیرند و استعدادهای آنان سرکوب نشود، خودش را نشان می دهد. به نظر میرسد، این کار، عمدتاً غیابی و از طریق آثار کانون انجام میشود.
دو. شناسایی روشمند استعدادها ( یعنی استعدادهای نیمه شکوفا شده )
سه. پرورش استعدادها ( یعنی شکوفا کردن کامل آنها)
ضمناً خود پرورش استعدادها می تواند سطوح گوناگون داشته باشد. همه کار را نباید در یک سطح دید.
البته وقتی استعدادها پرورش یافت و اوج گرفت، این نوجوانان هر کجا که باشد و هر اثری که خلق کنند، چه نام کانون در میان باشد و چه نباشد، کانّه کارشان میوه درخت تنومند و مبارک کانون است. لذا دوره نقش آفرینی استعدادها در محیط کانون نامحدود نیست.
سوم اینکه، کار کانون، کار معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش نیست که قرار باشد در مدارس و به عدد کل دانش آموزان کار فرهنگی عمومی بکند. یا کانون، یک فرهنگسرا نیست که وظایف عمومی در زمینه فعالیت فرهنگی داشته باشد. ماموریت کانون در میدان فکر و فرهنگ، یک ماموریت ویژه است.
البته معاونت پرورشی می تواند با کانون ارتباط تنگاتنگ برقرار کند و با کانون بده و بستان داشته باشد.
دقت نمایید، اگر کانون به آموزش و پرورش وصل شده به خاطر این بوده که آموزش پرورش مساعدترین بستر را برای انجام ماموریت های کانون مهیا می کند ضمن اینکه می تواند از کانون پرورشی خدمات فرهنگی بزرگ و هدفمند بگیرد.
خیلی از آثار مکتوب، خیلی از تئاترها، فیلم ها، کنسرت ها، بازی های رایانهای و … که کانون تولید می کند، برای آموزش و پرورش حکم طلا را دارد.
چهارم اینکه، کانون پیش از انقلاب با بعد از انقلاب چند تفاوت اساسی دارد :
یک. از جهت ساختار و فرم، دیگر شاهی و طاغوتی نیست و طبیعی است کانون، هر آنچه زاییده حاکمیت طاغوت و حکومت استبدادی باشد، به ویژه فرهنگ و سبک زندگیِ مبتذل و تهیمایهی طاغوتی را کنار میگذارد.
دو. از جهت محتوا، محتوای کانون از جنس محتوای غیر دینی، غربزده و دنیازده و محتوایی، که در جهت تحکیم یایههای استبداد خودکامگی و دیکتاتوری در ایران است، گذار کرد و به محتوا و مضمون اسلامی رسید؛ البته منظورم اسلام ناب است؛ اسلام ناب محمدی (ص)، با اسلام ارتجاعی، التقاطی و اسلام متحجر از نوع اموی یا امریکایی خیلی تفاوت دارد.
همچنین بعد از انقلاب، محتوای کار کانون گذار کرد به محتوا و مضمون انقلابی. محتوا و مضمون انقلابی یعنی احیاء کرامت انسانی، آزادی از استبداد و استعمار و سلطه بیگانه، یعنی دست یابی به سطح بالایی از استقلال و خوداتکایی، یعنی وحدت و انسجام ملی در عین وجود گرایشها، سلایق و ذائقه های متنوع و متکثر؛ همچنین، محتوای انقلابی یعنی : محرومیتزدایی و عدالت اجتماعی، یعنی فضیلت گرایی، یعنی پیشرفت همه جانبه، یعنی همدلی و حمایت از مستضعفين جهان.
باید مرزهای میان کانون پیش از انقلاب با بعد از انقلاب را حراست کرد. نباید اجازه داد مرزها کم رنگ شود یا دوباره سر و کله طاغوتیها و محتوای کانونِ پیش از انقلاب پیدا شود.
پنجم اینکه، کانون برای موفقیت در ماموریتهای خود، به فضای امید نیاز دارد. امید برای اهالی کانون ( به ویژه نوجوانان ) مانند اکسیژن است که بدون آن حیات فرهنگی و هنری ممکن نیست. در این میان، اگر دیگران به وظیفه خودشان در امیدافزایی عمل نکنند، کانون چاره ای جز ورود به صحنه برای تقویت امید ندارد. ایدههای زیادی برای امیدآفرینی هست که کانون میتواند بهترین های آنها را انتخاب و محقق کند.
در پایان چند توصیه مدیریتی هم دارم :
یک. محاسبهمند سازی فعالیت ها با تشکیل اتاق های فکر و البته تسرّی فکر مدیریتی کانون به دور ترین نقطه از ستاد
دو. آینده نگری به عنوان پیوست همه پروژهها
سه. اولویت گزینی ( هنر یک مدیر راهبردی، اولویتگزینی است. البته توصیه من این است که کارهایی به مثابه اولویت در نظر گرفته شود که جنبه تحول آفرینی و جریان سازی آنها محرز باشد. )
چهار. محکم کاری در همه امور
پنج. خلاقیت و نوآوری همیشگی
شش. تامین جذابیت در فعالیت ها و آثار
هفت. حرکت پا به پای فناوری های جدید؛ علاوه بر فضای مجازی بر روی علوم شناختی و هوش مصنوعی تاکید خاص دارم.
هشت. مرکززدایی ( توجه به شهرهای کوچک و حتی روستاها)
نه. ارتباط زنده و پرنشاط با مخاطب به قصد شناخت عمیق و روزآمد مخاطب و همچنین بسترسازی برای شناساندن کانون و باز کردن دایره جذب کانون
ده. سرمایه گذاری جدی روی تبلیغ و عرضه آثار کانون
یازده. سرمایهگذاری جدی بر روی چهره سازی و مرجع سازی و الگوسازی ( اعم از فرد و اثر )
دوازده. تکریم و حمایت از خانواده عظیم کانون در اقصی نقاط کشور شامل همه کانونی هایی که دل در گرو ایران اسلامی دارند.
سیزده. حفظ جایگاه و منزلت و اعتبار کانون ( نباید با اعتبار کانون که سالهای متمادی با رنج و زحمت پدید آمده است، بازی شود؛ کارهای ضعیف و کم مایه از جمله عوامل اعتبار زداست. )
چهارده. نام کانون برای نسل های گذشته کاملا آشناست اما برای نسل های فعلی و جدید اینگونه نیست و من فکر می کنم این گمنامی، در آینده نزدیک کانون را به حاشیه می برد.
پانزده. پیشنهاد می کنم کانون در یک توافق کاملا روشن، حداقل روزی ۳ ساعت آنتن از سازمان صدا و سیما بگیرد و برنامههای درجه یک خودش را تحت ضوابطی، از طریق سیما پخش کند.
این کار علاوه بر اینکه به نفع رسانه ملی است، برای کانون به یک قوه محرکه بسیار قوی مبدل خواهد شد.
از توجه شما سپاسگزارم.