روشنگری حداقلی و امکان تعامل علم و دین در کاهش مرارتهای بشری

متن سخنان دکتر رضا غلامی در دهمین نشست نوجهان با حضور پروفسور سموئل فلیشیکر، استاد فلسفه دانشگاه ایلینویزـ شیکاگو، 26 تیرماه 1402،

تالار فارابی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مفتخرم از طرف خودم و همکارانم به پروفسور سموئل فلیشیکر نویسنده کتاب ارزنده «روشنگری چیست؟» در این نشست مجازی صمیمانه خوش آمد عرض کنم. از دکتر حسین هوشمند، که از تورنتو ما را همراهی می کنند نیز متشکرم.

هدف من بیشتر شنیدن سخنان پروفسور فلیشیکر و همچنین دکتر هوشمند بود. در عین حال به اختصار مطالبی را در باب موضوع کتاب پروفسور فلیشیکر عرض می کنم :

بعد از چندین قرن، این پرسش، هنوز یک پرسش کلیدی است که فلسفه متافزیکی و ادیان، چه سودی در رمزگشایی از هستی دارند؟ چقدر فرانسیس بیکن درست می گفت که لازمه قدرت و رفاه، کنار گذاشتن پرسش های هستی شناختی بشر است؟ آیا بعد از گذشت چند سده از شکوفایی مدرنیسم، انسان توانسته نیازهای علمی خودش را با پوزیتیویسم سالاری تامین کند؟ در قضیه کرونا، ذلّت بشر در برابر طبیعت، هویدا شد. با همه قدرت نمایی های کاذب انسان مدرن در برابر طبیعت، یک ویروس توانست جامعه انسانی را به زانو در بیاورد! گرچه ماجرای کووید ۱۹ تمام شد اما نباید از نظر دور داشت که ماجراهای تازه در راه هست.

بشر در غیبت فلسفه متافیزیکی و ادیان، چنان بلایی بر سر کره زمین و محیط زیست آورده است که تداوم حیات انسان های کنونی و نسل های بعدی، کاملا به خطر افتاده است. نازک شدن لایه ازن، گرمای بیش از حد زمین، کمبود شدید آب، آلودگی هوا، ادامه تولید انواع سلاح های پیشرفته کشتار جمعی به ویژه سلاح های اتمی و غیره، هیچ چشم انداز امیدآفرینی را پیش روی انسان برای زندگی بر روی کره زمین قرار نمی دهد.

در واقع، انسان مدرن کمتر به این واقعیت توجه داشته است که یک طرف صحنه علم، کشف، توصیف، تبیین و پیش بینی است؛ اما طرف دیگری هم به نام بهره برداری از علم و فناوری ( که رابطه تنگاتنگی با علم دارد ) وجود دارد که اگر فلسفه متافیزیکی و ادیان به کمک بشر نیایند، علم به بلای جان انسان تبدیل می شود.

به بیان دیگر، مساله اینجاست که مدرنیته، علی رغم همه موفقیت های خود در گسترش قدرت و رفاه مادی، همچنان نتوانسته انسان و جامعه انسانی را به خوشبختی برساند. البته وقتی از خوشبختی صحبت می کنیم، فقط منظورمان خوشبختی مادی از طریق اوج رفاه نیست. منظور، خوشبختی معنوی هم است؛ بنابراین، همین وضعیت بحرانی، کافی است که متوجه یک رفتار نامعقول تاریخی با فلسفه متافزیکی و ادیان بشویم.

در ادامه، من می خواهم روی دو نکته بسیار مهم که خوشبختانه در کتاب مورد توجه پروفسور فلیشیکر قرار گرفته است، تاکید کنم :

علم در برابر آنچه فلسفه متافیزیک و ادیان درباره خدا و هدفمندی هستی، درباره عالم روح، دنیای غیب، زندگی انسان پس از مرگ و غیره ادعا می کنند، فقط می تواند سکوت کند و آنرا از دایره درک خود بیرون نشان دهد، اما منطقاً نمی تواند آنها را انکار کند چراکه ابزاری برای فهم آنها ندارد چه رسد به آنکه قصد ردّ آنها را داشته باشد.

در حقیقت، خیلی از آنچه فلسفه متافزیک، عرفان و ادیان از آن صحبت می کنند، نه زیر میکروسکوپ می آید و نه در اتاق تشریح به زیر تیغ جراحی می آید. مثلاً چه کسی می تواند خدا یا روح را زیر میکروسکوپ یا سالن تشریح بیاورد؟! به قول معروف، ندیدن یا عدم امکان حس کردن چیزی، دلیلی بر نبودن آن چیز نیست! پس باید قبول کرد که علم، اساسا ابزاری برای مشاهده و ردّ آنچه دین به عنوان عالم غیب ادعا می کند، ندارد و این همه هجمه علم به فلسفه، عرفان و دین در طول تاریخ، وجاهت عقلی نداشته است.

شما ببینید، فیزیکالیست ها با همه سعی و تلاش خود، هنوز نتوانسته اند بخش اندکی از سیستم عالم را توجیه علمی کنند. حتی ممکن است با یک نقد اساسی از سوی فیلسوفان یا دینداران، ساختمان فیزیکالیسم فرو بریزد. مثلاً همین علوم شناختی که خیلی‌ از فیزیکالیست ها آنرا نشانه حقانیت خود معرفی می‌کنند، در برابر ایراداتی که فلسفه و دین به مدعیات جزم‌انگارانه علوم‌ شناختی وارد می کنند به شدت آسیب پذیر است.

نکته دوم، این است که من مخالف جدی خرافات از جمله خرافات دینی هستم اما علم حتی قادر به تشخیص دقیق خرافه از غیر خرافه نیست. به بیان دیگر، خرافه بوسیله عقل شناخته می‌شود نه علم. ساختار علم تناسبی با خرافه‌شناسی در ادیان ندارد.

من به جریان روشنگری در قرن ۱۸ حق می دهم مسیحیت تحریف شده و خرافه آلود را دشمن عقل و علم و پیشرفت انسان معرفی کند. با کمال احترامی که برای همه پیروان ادیان از جمله مسیحیان قائل هستم، معتقدم، مسیحیت در قرون وسطی، آبروی ادیان را برد و بعدا هم هرگز از عهده جبران این بی آبرویی بر نیامد.

شاید اسلام در آیات متعددی از قرآن، آبروی مسیحیت را خرید و برخی از حقایق تحریف شده و خرافاتی که مسیحیان ترویج کرده بود را برای خردمندان توضیح داد و گفت که این سخنان حقیقت ندارد.

البته من جزو کسانی هستم‌ که شجاعانه مقام عقل را از مقام دین بالاتر می دانم چراکه حجیت عقل ذاتی است اما هیچ چیز به جز عقل، حتی کتب آسمانی حجیت ذاتی ندارد. و همه چیز بوسیله عقل ذاتی حجیت پیدا می کند.

به نظر می رسد اگر خرافات را با کمک خود ادیان و با کمک خردورزی از دین بزداییم، علم و دین نه فقط بخشی از نزاع تاریخی خود را کنار می گذارند، بلکه در خیلی از  امور می توانند با هم تعامل و هم افزایی مثبت داشته باشند.

البته همکاری علم و دین با شعار ممکن نیست. همکاری علم و دین به یک روش شناسی عقلی مورد توافق ساینتیست‌ها و الهی‌دان ها نیاز دارد.

من تردید ندارم، دین پنجره های زیادی را به روی نظرگاه علم باز می کند. علاوه بر این با بهبود کاربرد علم در زندگی فردی و اجتماعی، بشر را چندین قدم به سعادت نزدیک می کند.

مجددا تاکید می کنم : امروز بشر بیش از گذشته خود را در معرض نابودی می بیند. بشر برای خنثی کردن خطری که در معرض آن قرار داد  وقت زیادی ندارد. صرف نظر از اینکه سوء کارکردهای علم و فناوری در این شرایط ذی نقش بوده است، علم، به تنهایی و بدون کمک ادیان، نمی تواند جلوی نابودی بشر را بگیرد.

من دوست ندارم درباره مسائل سیاسی صحبت کنم. بر خلاف صحبت های دکتر هوشمند، من ترجیح می دهم درباره رابطه علم و دین صحبت داشته باشیم.

در پایان قصد دارم یک نکته طلایی بگویم و آن با لزوم بازخوانی تعالیم اسلامی است. برخلاف مسیحیت، اسلام تعارضی با عقل و علم ندارد و حتی کمک های زیادی را به پیشرفت علم در تاریخ کرده است. یکی از ایراداتی که نمی توان از آن چشم پوشید، قضاوت مطلق و مشترک درباره همه ادیان از جمله اسلام است.

متشکرم

https://r-gholami.ir/?p=3242