انقلاب از منظر فلسفه سیاسی

متن سخنرانی دکتر رضا غلامی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سلسله نشست های درآمدی بر مبادی نظریه مطالعه انقلاب ها،

نشست اول : فلسفه مطالعات انقلاب، سالن ادب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مورخ 15 آبان 1402

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می کنم خدمت همکاران محترم و از فرصتی که سرکار خانم دکتر طاهرخوانی، سرپرست محترم پژوهشکده انقلاب اسلامی برای ارائه این بحث فراهم کردند سپاسگزاری می کنم. همانطور که مستحضرید، عنوان بحث بنده، مطلق انقلاب از منظر فلسفه سیاسی است. البته خواهشمندم دقت بفرمایید که بحث من در این نشست، درباره انقلاب اسلامی نیست و باید فرصت دیگری برای بررسی انقلاب اسلامی فراهم شود؛ بحث من درباره مطلق انقلاب‌هاست که در فلسفه سیاسی و همچنین در جامعه شناسیِ سیاسی به آنها توجه فراوانی شده است. بدون مقدمه‌چینی، وارد بحثی که آماده کرده‌ام کردهکهم می شوم.

فلسفه انقلاب، در ذیل فلسفه سیاسی

کار فلسفه سیاسی که شاخه ای از فلسفه محسوب می‌شود، وارسی عقلی آزاد، کلان، برون نگرانه و ژرف اندیشانه هر آنچیزی که به سیاست مربوط می‌شود. اعم از فکر، نماد، رفتار، سیستم و غیره. مثلاً جامعه، مردم، آزادی، قانون، قدرت، حکومت، عدالت و همچنین پدیده‌های مهمی مانند انقلاب می پردازد. در واقع، مهم ترین اثر فلسفه سیاسی، کمک به شکل گیری یا اصلاح بنیادهای سیاسی جامعه است.

من در این بحث، بیشتر درصدد بازکردن صورت مساله یعنی کشف ماهیت، علل بروز و ظهور انقلاب ها و پیامدهای آنها هستم و ممکن است نتوانم چندان وارد وارسی های عمیق پدیده انقلاب توسط فلسفه سیاسی بشوم اما معتقدم درک و توصیف مناسب مساله مقدمه لازم برای هر وارسی فلسفی در ساحت سیاسی است.

مفهوم و انواع انقلاب

به طور خلاصه، انقلاب در علوم سیاسی به تغییر ناگهانی و اساسی در قدرت سیاسی و سازمان سیاسی مستقر اطلاق می شود. به بیان دیگر، انقلاب نظم سیاسی حاکم را به چالش می کشد و نظم جدیدی را دفعی یا تدریجی ایجاد می کند که به شدت با نظم قبلی متفاوت است.

انقلاب‌ها انواع یا وجوه مختلفی دارند، از جمله :  انقلاب‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی. یا انقلاب ها را می توان به شکست خورده یا نافرجام، و موفق و پیروز تقسیم‌ کرد. همچنین بعضی ها انقلاب ها را به انقلاب‌های خشونت‌آمیز و کم تر خشونت‌آمیز تقسیم کرده اند.

تفاوت انقلاب با شورش، کودتا و اصلاح

شورش :

شورش شامل اعتراضات اغلب خشونت آمیز و گسترده‌ای است که توسط جمعیت غیرنظامی علیه همه یا بخشی از دولت هدایت می شود.  شورش ها سعی می کنند دولت یا برخی از سیاست های آن را تغییر دهند اما نه خود جامعه را. گاهی شورش ها کاملا سر دارند و قابل هدایتند و گاهی شورش ها بی سر هستند و حرکت آنها تابع قواعد روشنی نیست. معمولاً سرکوب شدید دولتی، یا معامله با رهبران شورش ( اگر شورش رهبری داشته باشد )‌ یا از شورش جلوگیری می‌کند یا شورش ها را به نفع دولت، بی نتیجه می کند.

کودتا :

کودتا عبارت است از برکناری اجباری رئیس دولت توسط همه یا بخشی از نیروهای مسلح یا پرسنل امنیت داخلی. در یک کودتا، ارتش با دخالت اندک یا بدون دخالت مردم غیرنظامی، برای سرنگونی دولت اقدام می‌کند و تنها عامل شکست آن، یا نداشتن پایگاه مردمی و مقابله فراگیر مردم و یا مقابله با آن، یا وجود شکاف عمیق در درون ارتش و مقابله بخش قدرتمندی از ارتش با آن است.

اصلاح :

اصلاح سیاسی شامل ایجاد تغییرات یا اصلاحات نرم داخلی در یک نهاد، سیستم یا عملکرد موجود با هدف اصلاح و بهبود آن است. حرکت های اصلاحی معمولا وفادار به قانون اساسی و خطوط بنیادی نظام حاکمند و از هرگونه رفتاری که آنها را به خشونت متمایل کند یا آنها را در صف خصم درونی و بیرونی قرار دهد پرهیز می کنند.

انقلاب های رنگی

انقلاب رنگی” اصطلاحی است که برای توصیف مجموعه ای از اعتراضات و تظاهرات غیر خشونت آمیز از طریق مدیریت افکار عمومی از بیرون کشور و با مداخله گسترده عوامل خارجی که در اوایل دهه 2000 منجر به سرنگونی دولت های استبدادی در چندین کشور شد.  این اصطلاح برای اولین بار برای توصیف انقلاب رز در گرجستان در سال 2003 و بعداً انقلاب نارنجی در اوکراین در سال 2004 استفاده شد. عمده عواملی که برای وقوع یا موفقیت یک انقلاب رنگی نام برده می شود عبارت است از: دولت‌مردان فعلی نامحبوب، نیروهای ضد سیستم که توسط رسانه‌های جمعی و نفوذ خارجی حمایت می‌شوند، نخبگان حاکم بر اساس دو قطبی ساختگی تقسیم‌ شده و تلاش می شود نخبگان موافق انقلاب حداکثری معرفی شوند، و بسیج موفق بخشی از اجزای گوناگون جامعه مدنی شامل مجامع، اتحادیه ها، صنوف و غیره.

مختصات عمومی انقلاب‌ها

برخی از ویژگی های کلی انقلاب ها عبارتند از  :

 یکم.‌ حمله به نظم موجود: انقلاب ها با حمله به نظم موجود به منظور ایجاد نظم جدید مشخص می شوند و تحول گرا هستند. یعنی انقلاب ها با هدف دگرگونی نهادهای سیاسی و توجیهات اقتدار سیاسی در جامعه هستند و مستلزم تغییرات کم و بیش سریع و اساسی اجتماعی، اقتصادی و/یا فرهنگی، در طول مبارزه برای قدرت دولتی یا بلافاصله پس از آن است.

دو. بسیج توده ای: انقلاب ها مستلزم بسیج توده ای و اقدامات غیر نهادینه ای است که مقامات را تضعیف می‌کند.

سه. بروز سطوح گوناگونی از درگیری و خشونت

انقلاب های بزرگ دنیا و نقش آن در مباحث فلسفه سیاسی

 لازم است به عنوان مقدمه به دو نکته کلیدی اشاره شود : یکم. بررسی انقلاب های مهم و بزرگ دنیا با عینک فلسفه تاریخ مهم ترین راه برای رمز گشایی از انقلاب هاست. فلسفه تاریخ این فرصت را ایجاد می کند تا با بررسی های عقلی و کلان تاریخی، قانون های حاکم بر اکثر انقلاب ها کشف و قابل تبیین شوند.

دوم. انقلاب را باید به مثابه یک امر مدرن در نظر گرفت. قبل از عصر مدرن و بدون مدد گرفتن از مولفه های مدرنیته، چیزی به عنوان انقلاب به معنای مصطلح وجود ندارد. حتی انقلاب اسلامی هم انقلاب را از مدرنیته وام گرفته است هرچند برخی تلاش کرده اند، چیزی شبیه انقلاب را از متن تعالیم دینی پیدا نموده و آن را به عنوان پشتوانه انقلاب اسلامی معرفی کنند.

در طول تاریخ، انقلاب های زیادی رخ داده است که تأثیر قابل توجهی بر جهان داشته است.  در اینجا برخی از قابل توجه ترین آنها آورده شده است :

یک. انقلاب آمریکا (1765-1783): سیزده مستعمره در آمریکای شمالی به یکدیگر ملحق شدند تا از امپراتوری بریتانیا رهایی یابند و به ایالات متحده آمریکا تبدیل شدند.

 دو. انقلاب فرانسه (1789-1799): انقلاب فرانسه به دلیل لغو سلطنت فرانسه که قرن ها بر آن حکومت کرده بود، و ایجاد جمهوری قابل توجه است. انقلاب فرانسه را مادر انقلاب‌های جهان می‌دانند. این انقلاب الهام بخش جوامع گوناگون در جهت دست یابی به انواع جمهوری ها در جهان تبدیل شد و دنیای سیاسی تازه ای را پیش روی مردم‌ جهان قرار داد.

 سه. انقلاب هائیتی (1791-1804): مورخان انقلاب هائیتی را موفق ترین شورش بردگان در جهان غرب می دانند که تأثیر آن در سراسر قاره آمریکا احساس شد.

 چهار. انقلاب چین (1911): این انقلاب راه را برای انقلاب کمونیستی چین در سال 1949 هموار کرد که نهایتاً به تاسیس جمهوری خلق چین منجر شد.

پنج. انقلاب روسیه (1917): در آغاز قرن بیستم، روسیه یکی از توسعه نیافته ترین و فقیرترین کشورهای اروپا بود.  کارگران در سال 1905 که به دلیل وضعیت کشورشان دست به گریبان بودند، علیه سلطنت اعتراض کردند که به کشتار یکشنبه خونین انجامید.  انقلاب روسیه در سال 1917 منجر به تأسیس اتحاد جماهیر شوروی شد.

شش. انقلاب اسلامی ایران ( 1357 به بعد ) : انقلاب اسلامی ایران یک قیام گسترده مردمی عمدتاً با خمیرمایه و جهت گیری اسلامی بود که نظام سلطنتی تحت حمایت قدرت های بزرگ به ویژه ایالات متحده امریکا را سرنگون کرد و نظام جمهوری اسلامی را تأسیس نمود.

 بهار عربی (2010-2011) : بهار عربی مجموعه ای از اعتراضات و قیام ها بود که سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا را در بر گرفت و منجر به سرنگونی رژیم‌های استبدادی تونس، مصر، لیبی و یمن شد هر چند انقلاب در مصر نهایتاً ناکام ماند.

کی یک انقلاب رخ می دهد؟

ابتدا شاید خوب باشد به نشانه های ظهور و بروز انقلاب در یک کشور اشاره شود که بسته به نوع انقلاب، می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. البته هیچ مجموعه قطعی از شاخص ها وجود ندارد و آنچه قابل ذکر است، تا حد زیادی نسبی است. برخی از نشانه های احتمالی یک انقلاب قریب الوقوع عبارتند از :

یک. ‌نافرمانی ها و ناآرامی های مدنی گسترده

دو.‌گسترش حرکت های رادیکال

سه. نامحترم شمردن خطوط بنیادی سیستم حاکم

چهار. اعتراضات و تظاهرات تصاعدی و فراگیر

پنج. شکل گیری استعداد بسیج مردم برای تغییر

شش. ضعف درونی سیستم حاکم و ناتوانی آن در صیانت و دفاع از خود و مثلاً تبدیل انقلاب به اصلاح

هفت. آمادگی مردم‌ برای پرداخت هزینه های دگرگونی بنیادی

هشت. ظهور رهبران و سازمان های انقلابی: یعنی ظهور رهبران یا گروه های کاریزماتیکی که نمایندگی از منافع مردم را دارند یا مردم به عنوان رهبر انقلاب به آنها اعتماد دارند.

 شایان ذکر است، که لازم نیست همه این نشانه ها برای وقوع یک انقلاب وجود داشته باشند و برخی از انقلاب ها ممکن است بدون هیچ علامت هشدار دهنده مشخصی رخ دهند.

 علاوه بر این، برخی از این علائم ممکن است بدون اینکه لزوماً منجر به انقلاب شود وجود داشته باشد.

در نهایت، ظهور یک انقلاب به تعامل پیچیده عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بستگی دارد و پیش‌بینی قطعی آن دشوار است.

عوامل عمومی شکل گیری انقلاب‌ها کدامند؟

یک.‌ خودکامگی و استبداد و تبعات آن مانند فقدان دموکراسی، سلب آزادی های اولیه و طبیعی

دو. دخالت گسترده بیگانه در مقدرات کشور

سه‌. بی عدالتی و ظلم سیستمی و نهادینه شده

چهار. مشکلات اقتصادی و فقر و فلاکت و فاصله طبقاتی وسیع و غیر قابل تحمل

پنج. فساد یا ناکارآمدی غیر قابل جبران سیستم حاکم، و احساس سرخوردگی عمومی و ناامیدی نسبت به اصلاح سیستم

شش. انشقاق و تضادهای درون جامعه: زمانی که در یک جامعه شکاف عمیقی مانند قومی، مذهبی یا سیاسی وجود داشته باشد، می تواند شرایطی را ایجاد کند که برای انقلاب مساعد باشد.

شرایط موفقیت انقلاب ها

موفقیت یک انقلاب به عوامل زیادی بستگی دارد، از جمله  :

یک. حمایت حداکثری و تصاعدی مردم و پیوند نخبگان به آنها

دوم. آمادگی مردم‌ برای از خودگذشتگی بی حد و مرز و بی تاثیر شدن اقدامات پلیسی

سه . قدرت رهبری و توانایی سازماندهی و بسیج مؤثر

چهار. ایجاد شکاف عمیق بین وفاداران به سیستم‌ حاکم

در مجموع، انقلاب ها رویدادهای پیچیده و چند وجهی هستند که هدفشان ایجاد تغییرات چشمگیر در جامعه است.

به وحدت رسیدن انتظارات و افکار متنوع و متکثر در انقلاب

این روشن است که در جریان یک حرکت انقلابی، تنوع و تکثر آراء و افکار یا سلایق و ذائقه ها وجود دارد و هر یک از اینها می تواند با فرمی متفاوت ( و پیامدهای خاص ) ظهور و بروز یابد، با این حال باید توجه نمود که هنر هر انقلاب موفقی، تبدیل تنوع ها و تکثرها در برنگاه به یک جریان واحد است تا بوسیله قدرت برآمده از این وحدت، بتواند هدف خود را محقق کند. البته پس از پیروزی هر انقلابی، تدریجاً این تنوع ها و تکثرها مجددا عینیت می یابد و حتی می تواند به عامل اختلال آفرین در پیشبرد اهداف بعدی انقلاب ها خصوصاً در زمان تبدیل انقلاب به یک سیستم سیاسی بدل شوند.

نقطه جوش در انقلاب ها

انقلاب در جوامع را می توان به جوش آمدن آب تشبیه کرد اما نکته کلیدی این است که با وجود اهمیت عوامل انقلاب ها، یک عامل نقش اساسی در جوش آوری بازی می کند. عامل و زمان جوش در هر جامعه ای متفاوت است. یعنی بدون بررسی های دقیق جامعه شناختی و درک عمیق ظرایف و پیچیدگی های جامعه نمی توان نقطه جوش را متوجه شد. به نظر می رسد افزایش جهشی انشقاق و تضادهای درون جامعه و نمایندگی سیستم از طیف ارزش های منفی و سپس مواجهه سیستم‌ حاکم و مردم بر سر ارزش های حاکم بر جامعه در به جوش آمدن جامعه بسیار موثر است علاوه بر این، ممکن است عواملی هم نقش پیشران را داشته باشند. مثلا توهین به مقدسات مردم، یک ظلم بزرگ که به تحریک عمیق عواطف عمومی منجر شود و … . در مطالعه انقلاب ها، فهم این نقطه جوش دشوار ترین و در عین حال، خوشایندترین اتفاق ممکن برای پژوهشگران است.

انقلاب ها و تز، آنتی تر و سنتر

تز، آنتی تز و سنتز مفاهیمی برآمده از فلسفه هگل هستند. به گفته هگل، تاریخ به شیوه های دیالکتیکی، با مراحل متوالی تز، آنتی تز و سنتز تکامل می یابد. در واقع، تضاد بین تز و آنتی تز منجر به سنتز می شود که نماد ذگرگونی و پیشرفت است. هگل انقلاب فرانسه را نمونه ای بارز از این فرآیند توصیف کرد. با این حال، اینکه تصور شود هر انقلابی از دیالکتیک تز، آنتی تز و سنتز تبعیت می کند، و هر تضاد در تمام نقاط دو طرف دعوا یک وزن دارند، تصور دقیقی نمی تواند باشد. همچنین با آنکه انقلاب ها محصول نوع و سطحی از تضاد هستند اما بعد از تولد سنتز چرخه دیالکتیک لزوماً تداوم پیدا نمی کند. با این حال، تاکنون نظریه مثلث دیالکتیک در تبیین انقلاب ها فی‌الجمله نظریه موفقی بوده است.

انقلاب ها و نیاز به پشتوانه فکری

انقلاب بدون داشتن یک فکر اولیه روشن و منسجم یا شکل نمی گیرد یا در قالب در سیستم کارآمد تداوم پیدا نمی کند. کمتر انقلابی را می توان پیدا کرد که بدون پشتوانه اندیشه ای قوی امکان تداوم پیدا کرده باشد. البته روشن است که وجود پشتوانه اندیشه ای به معنای روشن بودن همه جزئیات و همه آنچه در آینده یک انقلاب به آن نیاز دارد نیست اما مهم این است که تفکر کلان حاکم بر انقلاب هم مشخص باشد، هم قدرت دفاع عقلانی از خودش را داشته باشد، هم حرف های جدید و متمایزی در درون آن وجود داشته باشد.

آرمان گرایی و واقع گرایی در انقلاب ها

رویارویی آرمان گرایی و واقع گرایی در انقلاب ها همیشه وجود دارد؛ به ویژه هر چقدر از زمان پیروزی یک انقلاب می گذرد و انقلاب بیشتر خود را به مثابه یک سیستم سیاسی نشان می دهد، این رویارویی جدی تر می شود. آرمان گرایی زمانی می تواند برای سیستم سیاسی دردسر ساز باشد که یا وزن عقلانی آن کم باشد. همچنین این دردسر زمانی هست که یا تحقق آرمان ناممکن است و یا هزینه های آن برای سیستم و مردمی که با گذشت انقلاب، از شور و حرارت انقلابی‌شان کاسته شده است، غیرقابل تحمل می نماید. با این حال، آرمان می‌تواند بدون تغییر جوهری، متناسب با شرایط روز، تطور پیدا کند.

آیا انقلاب نیروهای انقلاب را حذف می کند؟

 وجوه گوناگونی برای حذف نیروهای انقلاب از سوی انقلاب ها قابل تصور است که بعضی از آنها می تواند مثبت و معقول و بعضی دیگر، منفی، زیانبار و نامعقول باشد. در ادامه به چند وجه اشاره می شود :

یکم. حذف نیروهای انقلابی به مانند یک رود پر خروش که ناخالصی ها را به کناره‌های خود می راند. کتار زدن‌ ناخالصی ها یک امر طبیعی است.

دوم.‌ هر چه از انقلاب فاصله گرفته میشود، واقع‌گرایی جای آرمانگرایی را می گیرد و نیروهای انقلابی آرمانگراتر را سرخورده می کند. این هم اگر معقول باشد طبیعی است و چنانچه از عقلانيت کافی تبعیت نکند، غیر طبیعی است.

سوم. شکل گیری توطئه برای حذف انقلابی های اصیل که از سوی فرصت طلبانی که درصدد دزدیدن انقلاب برای تامین‌منافع خود هستند اتفاق می افتد.

چهارم. نیاز انقلاب یا سیستم سیاسی برآمده از آن به تعدیل عناصر رادیکال که این هم اگر معقول باشد طبیعی است و چنانچه از عقلانيت کافی تبعیت نکند، غیر طبیعی است.

پنج. بیرون راندن‌ فرصت طلبانی که هر چند انقلابی نیستند و باوری به آرمان‌های آن ندارند اما به استفاده از موقعیت انقلابی‌گری برای تامین‌منافع سیاسی خود محتاجند. این ها حذف خود از دایره انقلاب را برنمی تابند. بیرون راندن فرصت طلبانی که فقط نام انقلابی را یدک می کشند هم یک امر طبیعی است.

پیامدهای انقلاب ها

پیامدهای طبیعی وقوع انقلاب فراوان و پیچیده اند اما هرج و مرج، افراطی‌گری، خشونت بالا ( و در مواردی کشتارهای کور )، ورود منافقانه افراد فرصت طلب به صحنه، فعال شدن گسل‌های تجزیه طلبی، احتمال تجاوز بیگانه به مرزها، سوء استفاده های اقتصادی کلان، از جمله پیامدهایی است که عموم انقلاب ها کم و بیش با آنها روبرو بوده اند. با این وصف، آیا انقلاب خوب است یا اصلاح؟ پاسخ این است که گاهی پیامدهای انقلاب به قدری سخت و خسارت بار است که، مردم به اصلاح را به انقلاب ترجیح می‌دهند.

بیگانگان و انقلاب ها

ورود عوامل بیگانه به صحنه انقلاب در جهت تامین منافع موقت یا پایدار خود کاملا محتمل است و حتی می تواند به تصاحب انقلاب از نیروهای اصیل انقلاب منجر شود. شاید بتوان گفت که نه فقط الان، بلکه در طول تاریخ مدرنیته، یکی از مهم ترین دغدغه انقلابیون، مداخلات مضر بیگانگان در روند انقلاب بوده است هرچند در مواردی هم ممکن است عناصر بیگانه به صورت پنهان به پیروزی یک انقلاب کمک کنند که البته این نوع کمک ها می تواند از استقلال یک انقلاب و آزادی آن به شدت بکاهد و بعداً پیامدهای تلخی را به دنبال داشته باشد.

امروز از شبکه های اجتماعی در جهت مدیریت تحولات اجتماعی و همانطور که پیش تر اشاره شد برای ایجاد انقلاب های رنگی ( یا بخوانید انقلاب های نواستعماری ) به شکل گسترده ای استفاده می‌شود. در واقع، فناوری های جدید که ظاهری آزاد دارند، برای درک نبض جامعه و نقطه جوش آن، و برای تحریک جامعه به سمت و سوی مورد نیاز از طرق گوناگون از جمله قلب واقعیت ها ابزاری کارآمدی محسوب می شود.

رمز توفیق انقلاب ها 

توفیق نهایی هر انقلابی، بستگی به تبدیل انقلاب به نظام سیاسی دارد. نظام سیاسی اگر آرمان ها و اهداف دراز انقلاب را کنار بگذارد یا دموکراتیک نباشد معلوم نیست انقلاب تداوم‌ پیدا کند. علاوه بر این، نظام سیاسی باید از ظرفیت پیگیری و پاسخ به انتظارات عمومی به ویژه متناسب با شعارهای انقلاب را داشته باشد. با این وصف، چهار عنصر التزام به آرمانها و اهداف بلند ( هرچند با پختگی بیشتر ) دموکراتیک بودن و کارایی و اثربخشی سیستم، از اهمیت زیادی برخوردارند.

نظریه مرگ انقلاب ها

ما در مطالعه انقلاب ها با دو جنس انقلاب روبرو هستیم. انقلاب های تک‌گام که با پیروزی به هدف خود رسیده و به امری تاریخی یا موزه‌ای تبدیل می شوند و انقلاب های گام به گام که هرچند سیستم موجود را در یک نقطه از زمان سرنگون می کنند اما تحقق اهداف خود را گام به گام و فرازمانی معرفی می کنند. برای نمونه : انقلاب اسلامی از زمره انقلاب هایی است که پدیده انقلاب را امری پویا و ادامه دار معرفی کرده و نظریه مرگ انقلاب ها را به چالش کشیده است.

کی یک انقلاب به پایان خود می رسد؟ 

سئوال این است که نشانه های شکست یک انقلاب چیست؟ نشانه های شکست یک انقلاب بسته به زمینه و اهداف انقلاب می تواند متفاوت باشد.  با این حال، برخی از نشانه های رایج یک انقلاب شکست خورده عبارتند از :

یک. ‌عدم دستیابی به اهداف انقلاب: اگر انقلاب نتواند به اهداف اولیه خود مانند فروپاشاندن حکومت یا ایجاد تحولات گسترده اجتماعی دست یابد، می توان آن را شکست خورده تلقی کرد. دو. عدم حمایت کافی مردمی: انقلابی که فاقد حمایت مردمی باشد، بعید است که موفق شود. اگر اکثریت مردم از انقلاب حمایت نکنند، احتمال شکست آن در حد بالایی وجود دارد.

سه. شکاف های گوناگون میان نیروهای انقلابی: اگر انقلابیون دچار دودستگی شوند و نتوانند بر سر راهبرد یا اهداف مشترک به توافق برسند، احتمال شکست انقلاب وجود دارد.

چهار. مداخلات خارجی: اگر نیروهای خارجی مانند دولت های خارجی یا سازمان های بین المللی در انقلاب دخالت کنند، موفقیت برای انقلابیون مشکل است.

پنج. خشونت و هرج و مرج: اگر انقلاب به خشونت و هرج و مرج گسترده و غیر قابل کنترل منجر شود، می تواند مشروعیت انقلاب را خدشه دار کند و تحقق اهداف آن را با مشکل مواجه کند.

شش. فقدان یا ضعف رهبری: اگر انقلاب فاقد رهبری قوی و مؤثر باشد، دستیابی به اهداف و حفظ شتاب دشوار می شود.

هفت. سرکوب گسترده: اگر دولت یا سایر نیروها بتوانند انقلاب را سرکوب کنند یا یا جریان ضدانقلاب موفقی را راه اندازی کنند، می تواند به شکست انقلاب منجر شود.

هشت. منحرف سازی افکار عمومی : در مواردی، با یک عملیات روانی موثر افکار عمومی نقاط تمرکز خود را در انقلاب از دست داده یا اعتماد خود به رهبران انقلاب را از دست می دهند. این نیز یک عامل موثر برای به شکست کشاندن انقلاب ها محسوب می شود.

در مجموع، موفقیت یا شکست یک انقلاب به مجموعه ای از عوامل پیچیده بستگی دارد، از جمله اهداف انقلاب، میزان حمایت مردمی، قدرت مخالفان انقلاب و توانایی انقلابیون برای حفظ حرکت و رسیدن به اهداف خود که هر یک قابل بحث می باشد.

نشانه های شکست یک انقلاب بعد از تأسیس نظام چیست؟

وقتی یک انقلاب به سیستم منتقل می شود، تحلیل مانایی آن به عوامل گوناگون و پیچیده ای وابسته است و طبیعی است که در اینجا نمی توان به راحتی به جمع بندی رسید. در عین حال، شاید بتوان پنج عامل را از نشانه های اصلی شکست سیستم سیاسی برآمده از انقلاب معرفی کرد. البته شکست هر سیستم انقلابی‌ای لزوماً انقلاب جدیدی را نخواهد ساخت.

یک. گسست عمیق میان اهداف و واقعيت های عینی و برگشت به شرایط پیش از انقلاب با صورت های گوناگون

دو. عمق یافتن و غیر قابل ترمیم شدن شکاف های اجتماعی ناتوانی در حفظ وحدت و انسجام حول اهداف اصلی

سه. ناکارآمدی وسیع و ایجاد سرخوردگی وسیع و فراگیر

چهار. جریان ضد انقلاب زنده و توانا

پنج. از دست رفتن حمایت های حداکثری مردم که از همه این نشانه ها مهم تر و حیاتی تر محسوب می شود. حتی شاید بتوان گفت، چنانچه سیستم برآمده از انقلاب، در اوج ضعف قرار داشته باشد اما همراهی مردمی را داشته باشد، می تواند خود را حفظ نموده و به بازسازی و رفع ضعف ها و نواقص خود بپردازد.

از توجه شما عزیزان سپاسگزارم.

والسلام علیکم و رحمه الله

https://r-gholami.ir/?p=3382